آمده بود مرخصی. داشتیم در موردجبهه با هم حرف می زدیم
لابه لای صحبت گفتم :
«کـاش می شد من هم باهات بیام جبهه»
لبخــندی زد و پاسخـی داد که قانع شدم
گفت:
« هیـچ می دانی سیاهـی چادر تو از سرخی خون من کوبنده تر است ....
لابه لای صحبت گفتم :
«کـاش می شد من هم باهات بیام جبهه»
لبخــندی زد و پاسخـی داد که قانع شدم
گفت:
« هیـچ می دانی سیاهـی چادر تو از سرخی خون من کوبنده تر است ....