magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram

پدرم مرد دانایی هست
گه گداری پندم میدهد
همیشه می گوید :
پسر جان مبادا با آبروی کسی بازی کنی
مبادا دختر مردم بشه چک نویس احساساتت
مبادا دختری رو دلبسته خودت کنی و فرداها نتونی جوابگو باشی

یک روز در جواب همه ی نصیحت هاش ، نیشخندی زدم و گفتم :
ای بابا ؛ دوره ی این حرفا گذشته
دخترای این دوره زمونه خودشون چراغ سبز میدن
خودشون دلشونه...
خودشون از خداشونه...

پدرم تو چشمام نگاه کرد و گفت :
پسر جان زلیخا زیاده ، تو " یوسف " باش...!!!

همین که این جمله رو شنیدم
مو به تنم سیخ شد
زبونم بند اومد
دیگه هیچ جوابی نداشتم که بدم
واقعا هم حق میگفت
همیشه زلیخا زیاد بوده و هست ؛
اون منم که باید " یوسف " باشم....


نظرات (۳)

  • سجاد عبدی
  • ای منتهای آروزی عاشقان...

          ای لنگر ثبات زمین و زمان...

      بیا ...

  • محصل عشق
  • حرفی ندارم
    این پست واقعا عالی بود....
  • سَـ ـداد
  • زیبا بود...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">