magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram

اینجا...
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد!
شهر من اینجا نیست!
اینجا...
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
شهر من اینجا نیست!
اینجا...
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا "دو زرده" اند!
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست...
شهر من گم 
شده است!

دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد...
چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به سنگها می چسبد!
اما نان هرچه پخته تر می شود، از سنگها جدا می شود...
حکایت آدم ها همین است؛
سختیهای این دنیا، حرارت تنور است...و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری بخود می گیرد...سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من، خانه من، کارخانه من....
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد!

تو در زندگی به چه چسبیده ای؟! سنگ وجود تو کدام است؟

احساسم را تسخیرنگاهت کرده ای

واژه واژه شعرهایم‎ شده ای

امروز به افتخار تو

ازتو

ازاحساس عاشقانه باتوبودن مینویسم‎

تاشاید بخوانی و لبخند بزنی

و باز‎بگویی تو هنوز دیوانه ای ‎

ومن عاشق همین دیوانگیهایت شدم ‎..

 

پی نوشت : تقدیم به همسرم 

پرندگان به برکه های آرام پناه می برند

و انسانها به دلهای پاک،

دلهای پاک همچون برکه های آرام اند

و دیگران بدون هیچ وحشتی به آنها اعتماد می کنند.

زلال باشیم؛

شاید مایه آرامش هم گردیم ...

اگر بفهمید قرار است توی این پُست دربارهٔ «حجاب و عفاف» بنویسم، چقدر طول می‌کشد تا این صفحه را ببندید؟ سه سوت؟ چند ثانیه؟ بعد از یک اسکرول کلی؟ یا بعد از خواندن کل مطلب؟

من باشم احتمالاً به احترام نویسنده یک اسکرول می‌کنم و ....

من می توانم
روزها را
بدون صحبت کردن با تو و
ماهها را
بدون دیدنت طی کنم ،

اما
ثانیه ای نمی گذرد که
درباره ات فکر نکنم .

خیالت مثل چرت صبحگاهیست ..
مدام با خودم میگویم
پنج دقیقه دیگه ...


پانوشت : تقدیم به همسرم...


دستمال من که هیچ...!

تمام زندگی من

بی ” تو “

زیر درخت آلبالو گم میشه !!!...
.
.
.

پانوشت : تقدیم به همسرم.

همان قدرکه باید زن رافهمید...!!
مردراهم باید درک کرد...
همان قدر که زن ( بودن ) می خواهد...!!
مردهم ( اطمینان ) می خواهد...
همان قدرکه باید قربان صدقه روی ماه پی آرایش زن رفت..!!
باید فدای ( خستگیهای ) مردهم شد...
همان قدر که بایدبی حوصلگی های زن را طاقت آورد...
( کلافگی های مرد ) راهم باید فهمید..
خلاصه مردوزن ندارد...
به نقطه ی ( ما شدن ) که رسیدی !!
( بهترین ) باش برایش...
بگذارحس کندهیچ کس به اندازه ی تودرکش نمی کند.... 

اینجا آخرالزمان است..

جایی که صدای حق از لابلای امواج ماهواره ای نمیتواند عبور کند..

اینجا چشمها به تصویر است و گوشها به ساز..

اینجا غذا را در بشقابهای روی پشت بام میخورند..

اینجا بشقابها روی پشت بام است..!!

«اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک و بفضلک عمن سواک»

خداوندا

مرا بی نیاز کن از حلالت

تا از حرام بی نیاز شوم

و به طاعتت تا از معصیت روی گردان گردم

و از فضلت تا محتاج به غیر "تو" نگردم

بزرگترین اشتباهی که ما آدمها

در رابطه هامون میکنیم اینه که

نصفه میشنویم،

یک چهارم میفهمیم،

هیچی فکر نمیکنیم

و دو برابر واکنش نشون میدیم!!!

چه زیبا میگفت پیرمرد

این روزها آدما رو راحت میشه خــرید

چیزی که خریدنش سخته مرغ و گوشت و برنجه.....!

وقتی تمام

احساس دلتنگیـتی

را با یک جمله

"بـه من چــه"

پاسخ میگیری

به "کسی چه"...

که چقدر تنهایی....

حالم راپرسیدند

گفتم رو به راهم,

اماکسی نفهمید

رو به کدام راهم!

به اسم جشنواره موسیقی" ...."

چه ها که نمیکنند؟

و آیا  این بود ثمره انقلابی

که پدران ما کردند؟؟




پانوشت :بیچاره آن رقاصه هاوخواننده هاکه با انقلاب ازکشور متواری شدند!"این شبها برج میلادبساط .....جوره جوره"

خاطره ها

را رشوه میدهم

به روزهایم...

تا از بی توبودن

صدایشان درنیاید......!! 


پانوشت: نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم...!

میگن تو روز قیامت گوگل به حرف میاد!

 همه ی جستجو ها و عکسایی رو که سرچ کردی لو میده!

 گفتم که فقط در جریان باشید!

گاهیــــــ
دلت میگرد ،خیلیـــ....
نـه حســــــِ تنهایی
نه حســــِ غم
نـه حسِ دوریـــــ
گاهیـــــــ
دیوانه میشویـــــــ
از خوبی ِ یکـــــی، بد بودن دیگری.....
گاهیــــ.......میشکنی از اینکه سادگیـــــ را به حساب ِ حماقتـــــ
میگذارند

بنده آنی که در بند آنی .....


پانوشت:

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...



شاید برای خیلی از ماها که اون موقه ها کوچیک بودیم اتفاق افتاده باشه که....

خدایا !!


همه ازت می خواهند که "بدهی"


اما من از تو میخواهم که "بگیری"


دلتنگی,غصه,رنج,خستگی را


از لحظه لحظه زندگی دوستانم..........!!!!!

مسخره ترین سوالی

که میشه از یکی پرسید:

میتونم بهت اعتماد کنم؟

در تاریخ حتی یک مورد هم

جواب منفی ثبت نشده!

دوستان خوبم در بیان ...


سلام 


لطفا یکی از دوستانی که در "هد" عضویت داره برام یه "دعوت نامه " ارسال کنه ...


ممنونم 

شماره من : 09149712958


اینجا در فضای مجازی چیزی به نام حریم وجود ندارد


انگار واتس اپ و تلگرام صیغه عقد موقت می خوانند


تا این دخترکان به ظاهر چادری دلبری کنند از پسران


پی نوشت:


آن وری ها را که انتظاری نیست


این وری ها چرا جاده خاکی زده اند؟

خدایا 

منو اول 

عاشق خودت کن 

و بعدش 

حسین ...

 میخوام واقعا عشقو درک کنم

می بینی بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است! " تـــو "


هوای حوا زده به سرم . . .


< آدم > ،


واژه ی گم شده ی من


تا زمانی که


< آدم >


نشده ام


هوای حوا ، هوایی ام نباید


بکند . . .

+ خدایا

این روزها نگرانی هایم شده صفر

دغدغه هایم بیست

عقلانیت ده

ذهنیات را افتاده ام

گفته اند اگر حضورت راقبول شوم

امید و ظهور را معادل سازی می کنیم!

حضورت را کجا درس می دهند؟

سرمشق های انتظار را گم کرده ام!

جمعه صبح ها کلاس فوق العاده حضور توست


من شاگرد خوبی نیستم!

درس ها زود به زود فراموشم میشود


استاد؛ خودت کاری کن ...

شنیدم که هر صیدی که به دست صیاد می افتد,  ذکرش را فراموش کرده  که اسیر شده


ولی من....
من با یاد تو,  با ذکر تو,  
صید شدم
اسیر شدم

ببین که چگونه در دام افتاده ام, 
در دام آسمان
ولی ببین چقدر آرام گرفته ام در این دام,
میبینی تقلایی نمیکنم برای رهایی!!

رهایی؟؟
نمیخواهم
نه نمیخواهم

این اسارت, این دام,  این بند,  از هزار آزادی برایم شیرین تر است
گواراتر است

چقدر آرام گرفته ام,   چه انسی با این بند گرفته ام

عید نزدیک است
توری بینداز حضرت عشق

صید نمیخواهی؟؟

دخلشان را آوردند ؛

برای عده ای دَخلی پُر از خوبی ...

و برای عده ای دیگر دَخلی پُر از بدی ...!

دیر یا زود دَخل ما را هم خواهند آورد ؛

مراقب باشیم دخلمان را از چه پر می کنیم،

وگرنه واقعا "دخلمان" آمده ....

جماعتی مینالند از کمبود دخترِ پاک!!

برادر‌....

قبل از اینکه دنبال ِ فاطمه باشی...

خودت "علی " باش ...

اینجا ایران است
سرزمین بزرگ بانویی که روزی
عفیف ترین
نجیب ترین
پاک دامن ترین
و درعین حال متملک دختر سرزمین خویش بود
*شهربانو*
عروس خانواده علی شد
مادر علی اکبرحسین(ع)
اکنون هم ایران است
با دخترانی که هرصبح باید دعای توسل بخوانی و دانشگاه بروی تا ایمانت از دستشان حفظ شود!!


پانوشت : بانو "نیت کن / حجاب میکنم قربت الی الله...

۱-خدایا . . .
من لذت گناه را ترک میکنم، . . .
در مقابل تو تحریم لذت مناجات را از من بردار . . .
۲-خدایا . . .
من کسانی که تو دوستشان نداری را ترک میکنم
و درمقابل تو لذت با خود بودن را به من بده . . .
۳-خدایا . . .
من پناهگاه شیطان را ترک میکنم . و تو در . . . مقابل پناهگاه امن خودت را به من بده. . . .
امروز . روز اول مذاکره است .!!!
خدایا . . .
برای شفاف سازی گام اول را من برمیدارم . و
سانتری فیوژهای گناه را که شیطان در وجودم برپا کرده . یکی یکی و با کمک تو از کار . می اندازم . . .
هسته ی درونی ام را خودت غنی سازی کن . . .
در کنار این که معترفم . . .
"و ما توفیقی الا بالله"
در عین حال معتقدم . . .
" آدم شدن حق مسلم ماست "



تو به ما دادی ...
هموطن گرامی
 ارادت به رهبر
 تا قیامت شارژ شده است
عشق به ولایت
تا آخرین نفس اعتبار دارد
"همراه رهبر"

السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه!


پانوشت :

امروز داشتم به این آهنگ حامد زمانی گوش میدادم گفتم بزارم اینجا دوستان هم گوش کنند

" خیلی زیباست"

لینک دانلود


عاشق این صحنه بودم

و این جمله :

((بیعت ایرانی بیعت ایمانی است))

امروز

فهمیدم

عینک آفتابی ام

چقدر راز نگهدار خوبی ست

وقتی

ستاره های دلتنگی سرازیر از چشمانم را

از دستبرد نگاه نامحرم مردمان این شهر خاکستری

دور نگه می دارد!...

قول میدهی همیشه با من مهربان باشی؟؟

قول قول؟...

هیچ نیازی به التماس کردن به تو نیست...

خودت مهربان بودن را بر خودت واجب کرده ای...

چه معشوق خوبی ... خیال آدم راحت است که نامهربان نمیشود


چقدر زیبا  و عاشقانه حرف میزنی...

حقیرترین و کم‌مایه‌ترین انسان‌ها


همان‌ها هستند که برای بزرگ کردن خود


نیاز به کوچک کردن دیگری دارند…


پانوشت : عکس این پست یکمی متفاوت هست هرچند بی ربط هم هست! ولی پر از حرف هست...

روی من شرط ببند

تمام “دل”ها را رد کرده ام

چشم بسته این قمار را می برم

دوست داشتن تو..

دلیل که نه...!!!

دل می خواهد…



 خدا " تو " را که می آفرید


 حواسش


 پرت آرزو های من بود !


 شدی همان آرزوی من ...!


پانوشت : حس خوب پدر شدن همه وجود ام را فرا گرفته است ...دخترم" کیمیا "خوش اومدی عزیزم ...



کاکتوس بودن هم بد نیست

نیاز به نوازش کسی نداری،

وقتی هم که یکی بخواد نوازشت کنه

اونقدر خار داری که کسی سمتت نیاد؛

ولی درونت نرمِ نرمه،

شاید بعضی وقتا کاکتوس بودن هم بد نباشه.


بعضی صداها را دوست داشتم.

صدای گشتن دنبال خودکار توو شلوغی جامدادی.
بازو بسته کردن لیوان حلقه ای
از جلو نظام، ناظم.
صدای هان؟ نگاه کن.. با تو ام. سرت را بالا بگیر ببینم پیراشکی نیمکت جلویی را چرا خوردی؟
ادامه دارد ...

چون شدم صیدِ تو


برگیر و نگهدار مرا


◄ خواجوی کرمانی


تقدیم به : همسرم ...


قدیمترها

چقدر بهانه برای “ملاقات” و “محبت”

زیاد بود !

چشمه ی آب ، کوزه ی سنگین ، راه طولانی !

آب را که لوله کشی کرده اند

همه چیز خراب شد

دنیا چقدر چرخ می خوره ! 

آدما چقدر عوض می شن ... 

هیچ فکر کردی پارسال همین موقع داشتی به چی فکر می کردی و آرزوت چی بود ؟ 

و امسال ...  



آغاز انسان ، دلتنگی است ...!!

دلها علاوه بر اینکه رشوه نمی پذیرند ، 

موجودات سمجی هم هستند !

 اصلن عقل خیلی بهتر از دل است 

با دوتا دلیل دست و پاشکسته و دو تا دروغ مصلحتی سرش را می اندازد پایین می رود پی کارش ،

 اما این دل لامصب است 

که هیچی سرش نمی شود ! 

دل، خر است !

قبول دارید؟


پسر  کوچولوی خواهرم از من بیسکویت خواست.
گفتم: امروز مى خرم.
وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم.
 دوید جلو و پرسید:دایی بیسکویت کو؟
گفتم: یادم رفت.
شروع کرد و گفت: دایی بَده، دایی بَده.
 بغلش کردم و گفتم: دایی جان! دوستت دارم.
گفت: بیسکویت کو؟

فهمیدم دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.
چگونه ما می گوئیم خدا و رسول و اهل بیت و شهدا  را دوست داریم، ولى...

در عمل کوتاهى می کنیم؟!

پانوشت : تقدیم به شهدای گمنام میهمان شهرمان...

این روزها سخت حسودیم می شود به دوستانی که وقتی به وبلاگشان سر میزنم می بینم با فراقت به نوشتن دل نوشته هایشان مشغولند! آن هایی که دل و عقل و کارشان به هم پیوند خورده است. آن وقت من برای یک "ایمیل چک کردن" هم باید خون به دلم شود! کلافه می شوم از این همه "بی وقتی" و "بدو بدو" برای راهی که نمی دانم عاقبت بخیرم خواهد کرد یا نه!  نمی دانم روزی می رسد که راضی از "راه"طی شده ، به گذشته ام لبخند بزنم؟!

پر رنگ ترین دعایم به درگاهت این بوده که .......

 حرفها سه دسته اند.......

دسته اول : گفتنی ها
دسته  دوم: نوشتنی ها
و دسته سوم : قورت دادنی و خوردنی ها و دم بر نیاوردنی ها
دو تای اولی سبک ات می کنند و اما سومی سنگینت به سنگینی آسمان ....
مولا جان

تنها یک کلمه مرا آزار میدهد

 حتی یک کلمه هم نمی شود !

 تنها یک حرف مرا هرروز غمگین تر میکند

 تنها

 همان یک *ن*

که در ابتدای * بودنت *

 نشسته است...! ...


در تنها پارک شهر ما

همه صندلی ها 

دو نفره اند

اصلا کسی به فکر آدم های تنها نیست

حتی شهرداری....

نگهداشتن دیــــــــن و ایمان

در آخرالزمــــــــان


مثل نگهداشتن ذغال گداخته در


کف دست است...

بازم سلام بعد از یه غیبت چند وقته اما لازم....امروز بازم دارم مینویسم براتون از ته ته ته ته دلم که شده انبار کلی حرف های کهنه و تازه که ته دلم اونقدر مانده اند که انگار نم کشیده اند و دارند آرام آرام جوانه میزنند تا خود را از حبس دلم بیرون بکشند...آری دانه را دیدی که وقتی یک جا  بماند و نم بکشد رشد میکند و جوانه میزند..! حرف هایی بود درونم که بعد از مدتها جوانه زدند و الان خودی نشان خواهند داد!!گاه گاهی با خودم فکر می کنم که زندگی و کارم استراتژی و برنامه ی خاصی ندارد و دچار روزمره گی مُزمن شده ام! سکون و راکدی را در حین گذر ناجوانمردانه ی زمان می بینم و گاهی با نگاه به عقربه ی ثانیه شمار و یا گوش دادن به تیک تیک ساعت، آهی می کشم و یک سوال از خودم که: "من چه می کنم!؟" راستش حالم خوب , بد است!!گاهی اوقات خاطرات و مخاطرات دور و برت چنان با روانت بازی می کند که...

 رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی

وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی

وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی

یَفْقَهُوا قولی ...

خدایا پناه می برم

به "خودت"

تویی که حلال مشکلاتی...


پانوشت: آخر نماز تو سجده چقدر این دعا سبک می کنه آدم رو و امید رو تو دل روشن میکنه...

بعضی مفاهیم، دارند تبدیل به افسانه می‌شوند
مفاهیمی چون:
عشق
پایمردی
همراهی
رفاقت
ثبات …
اگر کمی، فقط کمی از آن را جایی دیدید
فریز کنید، به فصلش؛
فصل دلتنگی
به کارتان می‌آید …

 ﻣﺎ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻳﻢ ﺑﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ

ﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﻱ ﻧﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻱ

ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻏﺮﻭﺭﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ

ﻭ ﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪﻳﻢ

ﺗﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ

ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ

بابا دلت پاک باشد. دل پاک باشد ، کافی است!

نکته :

آن کسی

که تو را خلق کرده است،

اگر فقط دل پاک کافی بود،

فقط می‌گفت:

«آمنوا»

اینکه کنار «آمنوا» گفته:

«آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»

یعنی هم دلت پاک باشد،هم کارت

امروزه کشور ما بیشتر از نفت و گاز

به صـداقــت احتیاج داره!


صداقت بین مردم رخت بر بسته...

چقدر ضعیف و کوچکند

آنهایی که وقتی اشتباه میکنند

نه توانایی اقرار به اشتباه دارند،

نه قدرت عذرخواهی!

اسمش را می گذارند غرور و به آن افتخار می کنند...

ریشه دار که باشی...

تا آسمان هم قد می کشی

ریشه های تو باور و اعتقاد تو به خداوند جهان است.

"خدا را باور کن"

"ایمانت را قوی کن"

باور و ایمان به خدا

تو را به اوج می رساند ...

میگویند زمان آدمها راعوض می‌کند

اشتباه نکن

زمان حقیقت آدمها را روشن میسازد

زمان قیمت رفاقتها را معلوم میکند

زمان عشق رااز هوس جدا میسازد

و راستی را از دروغ

زمان هرگز آدمهارا عوض نمیکند


پانوشت : تقدیم به کسانی که هنوز که هنوز است در یادم هستند و خاطراتم با آنها جلو چشمانم نقش بسته است

خوبم..به خوبی سالهای بی آزارِ نوجوانی

بی دغدغه ام...چونان کودکی که بر لب پرچینی پا میجنباند

آرامم..چون برگی شناور بر حوض فیروزه ای

راستش دلم آرام است این روزها 

نمیدانم چطور؟

شاید "توقع" را به باد سپرده ام

شاید به جای درستی تکیه کرده ام 

خلاصه خیالم راحتست، فرمان دست کسیست آشنا به پیچ و خم جاده

میتوانم کنارش اندکی چشمهایم را بر هم گذارم بی ترس واژگونی!

الحمدلله...

بزرگترین ضعف ما انسانها تردید ماست
در اینکه به دیگران
هنگامی که هنوز زنده هستند
بگوییم
چقدر دوستشان داریم ...

همیشه برای عاشق شدن ،

به‌ دنبال باران و بهار و بابونه نباش !

گاهی

در انتهای خارهای یک کاکتوس ،

به غنچه‌ای می‌رسی

که ماه را بر لبانت می‌نشاند

و آن وقت"تو"  می رسی

به ساحل امن...

پانوشت : هر پرهیزکار گذشته ای دارد وهر گناه کار آینده ای ، اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا ثابت کند در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم!!  عاقلانه فکر کنیم خواهشأ !



خدایا با یک بغل غُر

یک سبد انتظار!

 یک جعبه امید!

 آمده ام عید دیدنی...! 

یکماه تحملم کردی و میهمان ات شدم و آخ نگفتی ..

ممنون!...


پانوشت : مدتی بود که در خانه تکانی دل دعا گو بودیم...

* به زودی در این مکان پی نوشت های دیگری نصب می شود ! ... علی الحساب عیدتون مبارک ... 

حل شدن در

دل معشوقه

که ایرادی نیست

چای هم آب کُند در دل خود،

قندش را ...


پانوشت : تقدیم به همسرم ....

ﮔﺎﻫﻰ ﺁﺩﻡ ﻳﻜﻰ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺗﺸﺎﺑﻬﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،

ﺍﻣﺎ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ !

ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ...

ﺩﺭ ﺷﻠﻮﻏﻰ ﻫﺎ ...

ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ !

ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺩﻝ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﺩ ؛

ﻭ ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺍﺳﻢ ﺍﻭ ...

ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ،

ﻟﺤﻈﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ؛

ﺧﻴﺮﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﺪﺍﯾﺶ …

ﺣﺮﮐﺎﺕ ﻟﺒﺎﻧﺶ !

ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻰ ﺩﻟﻴﻞ ...

ﺷﻮﺧﻰ ﺷﻮﺧﻰ ...

ﺟﺪﯼ ،ﺟﺪﯼ ...

ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ،

ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎﺩﮔﻰ....


خود را به خدا بسپار، وقتی که دلت تنگ است

وقتی که صداقتها ، آلوده به صد رنگ است

خود را به خدا بسپار، چون اوست که بی رنگ است

♡❤
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا

هر آینه "در" سختی آسانی است.

نفرمود: انّ بعد العسر یسرا. بعد از سختی گشایش است!
فرمود در دلِ عسر، یسر خوابیده است. با هر سختی، آسانی است!
یعنی در همین سختی و ناراحتی، نه پس از آن، شیرینی و راحتی هست.
به آنچه خدا برایت پیش آورده صابر باش و تن بده و تسلیم باش تا شیرینی اش ظاهر شود.

 حاج محمد اسماعیل دولابی رحمه الله علیه


پانوشت : یقین دارم که ساحل امن برای من و تو فقط یک چیز هست ""خدا""....

هیچ چیز دلنشین تر از این نیست که:

مدام نامت را صدا بزنم...

با یک علامت سؤال"؟"

و "تو" با حوصله جواب بدهی...

جان دلم!؟

نتیجه اراده ضعیف، "فقط" حرف است و

نتیجه ی اراده ی قوی، تفکر ، تعهد و عمل ...

امروز دل مشغولیها را
ساده تر حس کن ...

باران را بی چتر بشناس
خوشحالی را فریاد بزن
بدان که تو بهترینی
و خدایی بزرگ و مهربان داری ...


همه چیز بستگی
به هوای دلت دارد
حال دلت که خوب باشد
همۀ دنیا به نظرت زیباست...

فرصت زندگی کمه
بزرگوارتر از آن باش که برنجی
و نجیب تر از آن باش که برنجانی ...

  لحظه لحظه عمرتان پر از شادی


پانوشت : اولین پست سال 95 .....شاد باشید



گفتم که بگیر امشب یک فال،خداحافظ...

ماندم به خدا در این احوال،

                                خداحافظ...

سیب دلت از آن شب در دامن من افتاد

سیبت نرسید افسوس،آن سال،

                                 خداحافظ...

تلخ است تمام این تک واج و هجاهای

رفتم و نمی آیم امثال خداحافظ

دارند مرا امشب مثل خوره می بلعند

آن خاطره های تلخ،آن حال خداحافظ

گفتی ننویس امشب از غصه دلتنگی

یک شاعر تکراری شد لال ،خداحافظ

یکبار دگر شاعر آن حافظ جیبی را

بردار و بگیر یک فال با حال خداحافظ...


پانوشت : ......................................................را تو بنویس!


تواناترین مترجم کسی است که

سکوت دیگران را ترجمه کند

شاید سکوتی تلخ،

گویای دوست داشتنی شیرین باشد

طعم سیب می دهد لب هایت

و من

گناهکارترین آدم روی زمینم...

***

((طعم سیب می دهد لب هایت

و من

گناهکارترین حوای روی زمینم...))


ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ

ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﻠﮏ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﯼ ،

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﯿﻔﯿﺖِ ﺗﻔﮑﺮ ﺍﺳﺖ

ﺣﺎﻟﺖ ﺭﻭﺣﯽ ﺳﺖ ؛

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻮﺳﺖ..


همه چیز بستگی به حال و هوای دلت دارد

حال دلت که خوب باشد

آدمها همه شان دوست داشتنی اند

حتی چراغ قرمز هم برایت مکثی دوست داشتنی می شود

که لحظه ای پا از روی پدال برداری

و بتوانی فکر کنی به امروزت

که با دیروزت چه فرقی داشتی؟

حال دلت خوب که باشد می شوی هم بازی بچه ها

برای عزیزانت همیشه وقت داری

و یک دنیا مهربانی در چهره ات نهفته است

و چقد لذت دارد که آدم حال دلش خوب باشد

الهی حال دلتون همیشه خوش باشد...

این اوج مصیبت انسان عصر ماست :

"له کردن آنهایی که نمی فهمیم شان ، فهم خود را اوج فهم جهان دانستن"....

آدمی که یکبار خطا کرده باشد

و پاش لغزیده باشد

و بعد هم پشیمان شده باشد،

مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده …

این حرف سنگین است …

خودم هم میدانم.

خطا نکرده،

تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد،

فلزش معلوم میشود،

اما فلز خطاکرده رو است،

روشن است…

مثلِ کف دست، کج و معوج خطش پیداست.

از آدم بی خطا میترسم، از آدم دو خطا دوری میکنم، اما پای آدم تک خطا میایستم…!

بعضی ها هستند که یک جورِ خاص دوست داشتنی اند.

یک جور عجیب دلنشین اند.

دست خودشان هم نیست.

انگار خدا یک جورِ دیگر آفریده شان.

مثلاً ساعتها کنارشان می نشینی وخسته نمی شوی.

اصلاً سیر نمی شوی از شنیدنِ صدایشان.

مثلاً همان ها که وقتِ خداحافظی یهو دلت می گیردو ته دلت می گویی: کاش بیشتر می ماندی!

اسم اش را عشق نمی گذارم.

شاید یک دوست داشتنِ عجیب است که هر کسی ممکن است حس اش کند.

من اسمش را "عزیزِ دلِ کسی بودن" می گذارم!

بعضی ها عزیز دلت* هستند.

همان ها که همیشه دل ات قرص است که تا آخر عمر با همان کیفیت کنارت هستند.

همانها که دلگیرتان نمی کنند.

همان ها که دوست داشتنشان بی قید و شرط است.

در زندگیِ هر کسی بعضی ها وجود دارند که اصلاً نمی توان که دوستشان نداشت.

و...مـن چقدر این بعضی ها رو دوست دارم !

برای کفشی که

همیشه پایت را می زند

فرقی نمی کند

تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه...

هر مسیری را با او

هم قدم شوی

باز هم

دست آخر

به تاول های پایت می رسی...

آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند

آدمی که همیشه آزارت می دهد

هیچ وقت نخواهد فهمید

تو چه دردی را تحمل کردی

تا با او هم قدم باشی... 

سیبـــــــــ که هیچ

تمامی باغ را می چینم

اگر در تبعید گاهمان

فقط مـــــن و تــــــو باشیم ...



به تو فکر میکنم

و این آغاز باریدن است...

آسمان یا چشم من،

فرقی نمیکند

به تو فکر میکنم تا باران ببارد...

السلام علیک یا اباعبدلله الحسین(ع)

پانوشت : امسالم کربلایی نشدم ....خدایا دلم رو صاف کن تا آقا بطلبه....

کاش...

صدای بعضی ها رو میشد

بوسید ....

مخصوصا وقتی صدات میکنن

پانوشت : تقدیم به "مــــادرم....."

 

اگر نمیتوانی

قلمی برای نوشتن خوشبختی کسی باشی،

دست کم بکوش

پاک کنی خوب

برای زدودن دلتنگی هایش باشی....

زمین بهشت می شود…

روزیکه مردم بفهمند ،

هیچ چیز بدتر نیست از قضاوت و مسخره کردن دیگران…!

هیچ گناهی بدتر از حق الناس نیست ..!

هیچ ثوابی برتر از خدمت به دیگران نیست …!

هیچ کس اسطوره نیست الا در مهربانى و انسانیت…!

هیچ چیزی با ارزشتر از انسانیت نیست…!

هیچ چیز جاودانه نمی ماند جز عشق…!

هیچ چیز ماندگار نیست جز خوبى و بدی ...

ﺗﺎ دﺳﺖ ﺧﺪا ﻫﺴﺖ

ﺗﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺶ ﺑﯽ اﻧﺘﻬﺎﺳﺖ

ﺗﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﺧﺪاﯾﺎ ﺑﺒﺨﺶ

ﺑﻪ دورت ﻣﯽ ﮔﺮدد و ﻣﯽ ﺑﻮﺳﺘﺖ و ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺟﺎﻧﻢ ﭼﻪ ﮐﺮده ای ﻣﮕﺮ ؟

دﯾﮕﺮ ﺗﻮ را ﭼﻪ ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ادﻣﻬﺎ ؟

زﯾﺒﺎ ﺑﻤﺎن و ﺑﮕﺬار ﺑﺎ دﯾﺪﻧﺖ

ﻫﺮ رﻫﮕﺬر ﻧﺎ اﻣﯿﺪی لبﺨﻨﺪی ﺑﺰﻧﺪ رو ﺑﻪ اﺳﻤﺎن و زﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﮕﻮﯾﺪ:

"ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮد از ﻧﻮ ﺷﺮوع ﮐﺮد ...!"



یک واژه پشت واژه

و یک خشت روی خشت.....

دستم به روی دفتر شعرم چنین نوشت:

در سایه سار قبّه‌ی سالار  
کفران نعمت است طلب کردن

عارفی به شاگردانش گفت:

بر سر دنیا کلاه بگذارید(دنیا را فریب دهید)

پرسیدند :

چگونه؟

فرمود: نان دنیا را بخورید ولی برای آخرت کار کنید...

نامه ای از خدا :

آدمها، 
کارهایتان را، حرفهایتان را،  پای من ننویسید ، باور کنید من بیگناهم.  دارم نگاه میکنم که چه میکنید.  من ، شما را مختار آفریدم. 
فضل و عشق من بر شما همیشگی ست، این شمایید که هم را گرفتار میکنید و ستم روا میدارید، نه من.
 
لم تقولون ما لا تفعلون؟

پانوشت : "ساحل امن" یعنی  خدا"

بعضی وقتا دروغ خوبه!!!

به مادر کم طاقت باید دروغ گفت...

بایدبهش بگی

حالم خوبه

غذاخوبه

هوا خوبه

دلمون خوشه

وقتی مادر خوب باشه یعنی همه چیز خوبه...!

آهنگرها یک گیره دارند

و وقتی می خواهند روی یک تکه کار کنند ،

آنرا در گیره میگذارد .

خدا هم همینطور است .

اگر بخواهد روی کسی کار بکند ،

او را در گیره مشکلات می گذارد

و بعد روی او کار می کند .

گرفتاری ها ، نشانه عشق خداوند است.

پانوشت : عجب از آدمایی،که نشانه‌هایت رامی‌بینندوانکارت می‌کند!وعجب از توکه انکارشان رامیبینی ومهربانی میکنی!

جمله ای بس سنگین

از

شهید آوینی

کربلا،به رفتن نیست ،

به شدن است؛

اگر به رفتن بود ،

شمر هم کربلایی میشد.

زمستان نیست ... 

دلتنگی توست 

که به لرزه انداخته

 چهار ستون دلم را . 

بوی پاییز

بوی دلتنگیست

غریب ؛ مرموز اما دلنشین !

.......................

نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,

نه تابستان با هیچ شهریوری ,

ونه زمستان با هیچ اسفندی ,

اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد,

پائیز مهری داشت

که بر دل هر خیابان می نشست ...

نامت جنون خیز است

حق دارد مُوَذِن هم ..

وقت اذان با دست خود سر را نگه دارد. ..

"أشْهَدُ أنَّ عَلیاً حُجَّةُ اللّٰه"...


بادکنک های شبیه قلب را دوست دارم

می شود با عشقی کودکانه بادشان کرد

و بازیشان داد

گاه آدمها را هم مثل بادکنک باد می کنیم

کودکانه و عاشقانه

آدمهایی که باید کوچک می ماندند

بزرگ می شوند

و از اینکه بیش از حد بزرگشان کردیم

می ترکند

و دل ما کودکانه می شکند!

حسین جان؛

″بازنده″ شدن حس بدی نیست،

اگر من...

با میل خودم دل بشما ″باخته″ باشم...


پانوشت : الحمدالله نوکر این خانواده ایم

من "حس شاعرانه ای دارم" ،

اما اگر "نقاش" بودم

یک «عصر عاشورا»ی دیگر می کشیدم...

قطعا برای تسلیت دادن به زینب

حتی شده

"یک نیزه" "کمتر" می کشیدم...!

واقعه ی کربلا اتفاق می افتد؟

هرگاه ؛

دلت با دینت نباشد ،

قدمت با قلمت نباشد ،

و عملت به قولت نباشد ...

آری بدون شک اتفاق می افتد ؛

هرگاه ... هرگاه ... هرگاه

این حوالی..
کسی هست که
بوی عطر عجیبش از بین برگهای کتاب می آید
بوی تازگی می دهد عطرتنش
دستانش گرم است
و نگاهش نجیب
آری این حوالی
هنوز هم فرصت عاشقی هست

یا امام زمان (عج)....

مهربانم ! عالم از توست ...

غریبانه چرا میگردی ؟

در طی بعضی طوفان های زندگی
کم کم " یاد می گیری" که نباید
توقعی داشته باشی مگر
از خودت.....
متوجه می شوی بعضی ها را
"هر چند" نزدیک نباید باور کرد
متوجه می شوی روی بعضی ها
"هر چند "صمیمی نباید
حساب کرد...
می فهمی بعضی ها را "هرچند"
آشنا نمی توان شناخت....
چرا که گاهی انسانها از آنچه
دوست داشته باشد سخن
می گویند...نه آنچه هستند.....
و این اصلا "تلخ"نیست
شکست نیست...
آگاه شدن نام دارد.....
ممکن است در حین آگاه شدن
درد بکشی...
این آگاهی دردناک است
اما......
تلخ هرگز.......

ﮔﺎﻫﯽ ﻋﻤﺮ ﺗﻠﻒ می شوﺩ ؛

ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ .…

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻠﻒ می شود ؛

ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻋﻤﺮ !

ﻭ ﭼﻪ ﻋﺬﺍﺑﯽ می کشد ،

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻋﻤﺮﺵ ﺗﻠﻒ می شود ؛

ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺳﺶ.....!

پاییز از مهر شروع نمی شود

پاییز از بی مهری ها شروع میشود......

بیر مکتوب یازاجاغام سنه ،
سئوگیدن باشقا هر شئی دن ؛
یئردن ، گؤیدن ،
گولدن ، چیچک دن
بیرده سینه مین آلتیندا
یارآلی قوش کیمی چیرپینان
سیندیقجا سینان ،
آرزولارینا قیسیلان
یئتیم بیر اوره ک دن

من عاشق تویی شدم که سخت عاشق منی

من دیر فهمیدم ولی

تو زود دل نمیکنی...

یا به تو میرسه دلم

یا "مرگ " رو لمس میکنه!

فقط "عشقه" که آدمو

نترس میکنه...

پانوشت : همش دل دل میکنیم آقا دعوت کنه بریم پابوسیش.....السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)

یادمون باشه...
انسان هایی هستند
که دیوار بلندت را می بینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که ،
تو را فرو بریزند ...!
تا تو را انکار کنند ...!
تا از رویت رد شوند ...!
مراقب باش...
دست روزگار هلت میدهد ؛
ولی قرار نیست تو بیفتی ،
اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ،
اوج می گیری ...
به همین سادگی ...
پس...
تو خوب باش ،
حتی اگر آدم های اطرافت خوب نیستند ،
تو خوب باش ،
حتی اگر همه از خوبی هایت سو استفاده کردند
تو خوب باش ،
حتی اگر جواب خوبی هایت را با بدی دادند ،
تو خوب باش...

چقدر

زندگی قشنگ می شود

وقتی کسی را داشته باشی

که پا به پای تو

دیوانگی کند!

گاهى براى روزهاى تلخ بى حوصلگى
یک بوسه
بوى خوش یک پیراهن
و یا شنیدن یک دوستت دارم ساده
یک جور خوبى
حال آدم را عوض مى کند
و اینطور آدم مى فهمد
لذت دنیا

داشتن کسى ست
که دوست داشتن را بلد است

به همین سادگى ..


*دوستان عزیزم :


سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد!


پانوشت : تقدیم به همسفر زندگی من....

خدایا ...!

صدای افکار

بعضی آدم هایت را خاموش کن؛

تا صدای ، تورا هم بشنوند

آن قدر

غرق در قضاوت هستند

که :

فراموش کرده اند

قاضی تویی...!


پانوشت : خدایا میبینی !؟ دیشب تا ساعت 3 بیدار بودم و داشتم همین افکار غلط یکی از آدم هایت را برایش بازخوانی  میکردم تا شاید ......

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید



13  آگوست؛22 مرداد

روز جهانی چپ‌دست‌ها

مبارک!

پانوشت :
عجب روزهایی داریم ما نمیدونیم!!  حالا که منم چپ دستم پس بازم روزم مبارک!


می خواستم

تمیز شود

کثیفتر شد

شیشه های عینک

مرا به یاد

دلم انداخت!

بارها خواستم تمیزش کنم

اما...

آدما مثل مدادن

غم و غصه ها مثل مداد تراش!

تراشیده شدن سخته

درد داره...چه کنیم؟!

قاعده ی زندگی همینه!

تا کوتاه نیای! به کار نمیای!

فقط!

با مداد تراشیده، میشه نوشت!

.

.

 "اجتنبوا کثیراً من الظّن"

الهى! بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم..



امروز 18 مرداد هست


و به زبان ساده می نویسم


زاد روز ، یا همان روز "تولدم"


پانوشت : ممنونم از همه دوستان خوبم که با پیامک تبریک گفتند به ویژه از " همسرم " ......



پانوشت : روز خبرنگار رو خدمت همه همکاران خوبم در هیئت تحریرپه پایگاه خبری گلشن راز تبریک عرض می نمایم.


ﻣﻦ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺁﺩﻡ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﺍﻡ !

ﺯﻧﺪﮔﯽ من ﻫﻤﯿﻦ ﺧﻮﺷﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ،

ﻣﺜﻞﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ ﺗﻮ ...

بعضی حس ها

دستِ خودِ آدم نیست .

شبیه همین ناراحتیِ چسبناکی که هی قطره قطره ،

بزرگ و بزرگ تر می شود .

شبیه میل به شنیدن "یکی هست" ...

"خدا که هست "...

پانوشت : بغض عمیقی در من رخنه کرده "خدایا میدانم که هستی " ....

+امروز به این نتیجه رسیدم شبیه ترین چیز به خدا، سکوت ست!

خدایا ....!

خودت که بهتر می‌دانی ....

ما آدم‌ها مثل

دانه‌های

هستیم

زیاد به ما فشار نیاور!


دوست دارم بدون خجالت از کسی کمی درد دل کنم! هدف هم ذیق صدر دادن به مومنین نیست ....دوست دارم برسد به دست تو ... ای امام خوبیها!  ما گناه می کنیم . در انظار هم گناه می کنیم . آرام آرام دارد قبح گناه می ریزد . زشتی غیبت و تهمت. خودم را می گویم. یک موقعی تذکر می دادیم که : ای بابا ! غیبت نکن ! حالا خدا طبق فرمایش صادق الائمه علیه السلام خودمان را به گناهانی که دیگران را از آن نهی می کردیم مبتلا می کند. بد دهانی ها داریم و شوخی های زیاد می کنیم.
نمازهایمان مثل روزنامه خواندن است با این تفاوت که در روزنامه خواندن گاهی توجه مان به عمق مطلب ! جلب می شود اما در نماز هیچ!
بی حجابی و بد حجابی در حال غوغاست و این مسئله در همه ی خانواده هایی که یک زمانی متدین و مذهبی بودند سرایت کرده . اینترنت گردی اکثر جوانا منجر به دیدن تصاویر غیراخلاقی یا نوشته های غیر اخلاقی می شود...
هر سال تعداد کمتری روزه ی مستحبی می گیریم. هر ساله اعتکافها زیادتر و معتکف کمتر می شود. کارمندها از ساعت کاری درآمد و حقوق حرام و شبهه ناک کسب می کنند. کارگرهای کم درآمد ، تقوا و امانتداری را فدای دخل و تصرف در اموال می کنند.
این اوضاع ملت شیعه است!
وای بر متولیانی که در جهت تعالی و اصلاح دین و معیشت ایتام آل محمد صلوات الله علیهم نکوشند ، این همه بلا و عذاب فقط ناشی از گناه مردم است ... اولیای الهی در حال پرکشیدن به اعلی علیین هستند و ما دنبال شرح حال نویسی و کرامت جویی و بزرگ کردن نفس مان هستیم!!! یاالله
کیست که در شبانه روز لااقل یک بار یاد صاحب اصلی کند . آن کسی که دائم در فکر ماست و دعایمان می کند!
دلم از خودم گرفته!
از اینکه با اعمال و اقوالم دائماْ در حال آزرده کردن و رنجاندن امامم هستم و خسته هم نمی شوم و خجالت هم نمی کشم!!! و عادت دائمی ام شده دلم گرفته . . .
چرا دل من با شما آشتی نمی شود ای حجت خدا ؟!
چرا با آنکه شما به من توجه می کنی اما من دور خودم می چرخم و در قیل و قال دنیای خودم درگیر مانده ام ؟!
چرا اینقدر گناه کرده ام که لوحه ی دلم سیاه شده و گاهی هم که گریه ای از سر دلتنگی می ریزم پاکش نمی کند ؟
چه چیزها آرزو می کردم و می خواستم و چه شد ؟!!!
ما آرزوهای بزرگ داشتیم اما عمل هم نداشتیم ، این حدیث نفس ها را هم اگر نکنم که اسم شیعه را باید از رویم برداری ای امام خوب!

پانوشت : از حلقه کمند لایمکن الفرار . . .

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار

فیروزه و الماس به آفاق بپاشی
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی,  چه نباشی....
پانوشت:آمدی و آرامش ام را خراشیدی ! دارم از لای همان خراشها میتراوم...


درست نمی دانم ! ولی .. می گویند:

حوا بود که سیب را تعارف کرد!

و چرا آدم خورد ؟؟

ساده نبود ... عاشق بود ...

نمی دانم ! اما...

حوا برایش با ارزش بود .

باارزش تر از بهشتی که میگویند مفت از دست داد ..



پانوشت : دارم فکر میکنم ؛ طبع شعرم خوب نیست ، گاهی دل نوشته می نویسم  ! به تو که می رسم ! شعر که هیچ ، دل را نیز از دست می دهم !

قلبم این روزها سخت درد میکند

ای کاش یک لجظه می ایستاد

تا بفهمم دردش چیست...

اورگیم دولدی غمیله گینه پی مانه کمین

یانیرام حسرتینه هر گجه پروانه کمین

گینه سنسیز-گینه یالقیز-گینه تنها گجلر

دوشرم دیلره عشقینده من افسانه کمین

دولانیر می اسرینده هامی دنیا باشیما

دولانیم قوی باشیوا بو گجه پروانه کمین

عمرومو ورم اگر اولسا مجالیم بیر دم

دولاشام تلریوه ای گوزلیم شانه کمین

یک عمر دنبال رفیق گشتم ,

اما هیچ .....

تا اینکه دیشب در « جوشن کبیر » پیدایش کردم.....

" یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه "

و اینجا بود که تازه فهمیدم . . . . .

یه رفیق دارم ; ...

" اسمش "


من بی خبر رفتم و تو چیزی نمیدونی ازم
تقصیر تو نیست که الان رو برمیگردونی ازم
انقدر سوال تو سرمه اما نمیپرسم ازت
انگار الان دیوونه ها حالم رو میدونن فقط

من فراموشت نکردم نه تو از یادم نمیری
حتی الانم نمیشه عشقو از من پس بگیری

پانوشت : این آهنگ محسن یگانه خیلی خوشم اومده و تکرار و تکرار و تکرار.....  " لینک دانلود آهنگ "

من نگاه تو را شعر می کنم!
تو شعر مرا نگاه می کنی!
بازی عجیبی ست
شعر نگاهِ تو ،
روی قافیه های دلم می نشیند

پانوشت : تقدیم به همسرم....

آدمها از دور مهربانترند.

خوش اخلاقترند.

صبورترند.

بزرگترند.

باگذشت ترند.

اصلن زیباترند.

مثل عکسها.

گاهی زوم کردن روی یک عکس و از نزدیک دیدنش، نظرمان را به کل درباره ی آن سوژه عوض میکند.

بعضی از آدمها هم هستند که همانطوریکه فقط یک نیمرخ شان توی عکسها خوب می افتد،

تنها یک بُعد از شخصیتشان خوب است.

مثلن بیشتر هنرمندانی که من از نزدیک شناختمشان،

در زندگی شخصی شان، آدمهای مورد قبول و موفقی نیستند در حالیکه در هنرشان،

مورد قبول تعداد زیادی از آدمها هستند...

خلاصه بگویم دارم به این فرضیه فکر میکنم که نزدیک شدن به آدمها، میتواند یکی از بزرگترین اشتباهات باشد.

بیشتر وقتها آدمها را از دور دوست بداریم بهتر است!

همین...

ما ساکن مناطق نیستیم .

ما حتی ساکن زمین هم نیستیم .

قلب ِ

کسانی که دوستشان داریم

خانه حقیقی ما هستند...

عاشق”

را که برعکس کنی می شود

“قشاع”

دهخدا را می شناسی؟

لغت نامه اش را که باز کردم نوشته بود:

قشاع: دردی که ادم را از درمان مایوس میکند. .. !

بعضی حس ها

دست ِ خود ِ آدم نیست .

شبیه همین ناراحتی،

چسبناکی که هی قطره قطره ،

بزرگ و بزرگ تر می شود .

شبیه ِ میل ِ به شنیدن "یکی هست" ...

آدم‌ها گاهی می‌شکنند

ولی این طوری نیست که

شکستن‌شان صدای تق داشته باشد

و همه بفهمند که فلانی فلان ‌روز فلان ‌جا شکست !

شکستن آدم‌ها را شاید فقط بشود دیـد،

از خنده‌های یهویی شان

که وسط جمع تحویل اطرافیان می‌دهند

یا حتی توی آینه به خودشان،

از تعداد موهای سفیدشان

که یهو در گوشه‌ ای از سرشان پیدا میشود،

و شاید هم از قیافه‌شان که کمرنگ‌تر می‌شود

و خودشان که هر چه پرهیاهوتر می‌شوند در ظاهر،

در کنج‌شان بیشتر چال‌ می‌شوند

و بی‌صداتر و آرام‌تر از همیشه‌شان ...

شکستن آدم‌ها را نمی‌شود شنید،

می‌شود "دیــد" که

فلانی نه دیگر مثل قبلش و نه دیگر مثل خودش،

هیچ کدام نیست ...!!!!

مهم نیست که از بیرون چه طور به نظر میام !

کسایی که درونم رو می بینند ؛

برام کافیند …

واسه اونایی که از روی ظاهرم قضاوت می کنند ،

حرفی ندارم !

همون بیرون بمونند واسشون

کافیه … !!

دلم کمی به خودت بیا,

کمی سادگی هایت را

در بغچه ی کودکی ات بگذار

و محکم گره  اش بزن,

تا باز نشود,

میتوانی در خمره ی سادگی هم بیندازی و دفن اش کنی

به جایش کمی بی وفایی و نامردی یاد بگیر

بیچاره دلم چقدر واحد پاس نکرده داری,

خدایا :

بدون نوازش های تو میان دست های زندگی مچاله می شویم .

دست نوازشت را از ما نگیر . و آفتاب مهربانی ات را از ما دریغ مکن.

آمین


لحظه هایی هستند که هستیم
اما خودمان نیستیم
انگار روحمان می رود
همان جا که می خواهد
بی صدا ... بی هیاهو ...
همان لحظه هایی که راننده  می گوید : " رسیدین آقا "
فروشنده می گوید : " باقی پول را نمی خواهی ؟ "
راننده تاکسی می گوید : " صدای بوق را نمی شنوی ؟ "
و مادر صدا می کند : " حواست کجاست ؟ "
ساعت هایی که شنیدیم و نفهمیدیم
خواندیم و نفهمیدیم
دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بار دهم تکرار شد
هوا روشن شد ... تاریک شد ...
چایی سرد شد ... غذا یخ کرد ...
در یخچال باز ماند و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم کی رسیدیم خانه
و کی گریه هامان بند آمد
و کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم
و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم
و موهای سرمان سفید
و از آرزوهایمان کی گذشتیم ؟ !
" یک لحظه سکوت برای لحظه هایی که خودمان نیستیم "

ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ؛

ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ...

ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ...

ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ...

"ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ"

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ

ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ، ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،

ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند

ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد

ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ....

ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ!

مثل تو "روح الله"

ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛

ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ

ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ

ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ.

پانوشت : امام عزیزمان هر چند زود از بین ما رفتی اما یاد تو همیشه در دل ما جاویدان خواهد ماند.

عاشق شدن چیز ساده ایست ….

آنقدر که همه ی انسانها توان تجربه کردن آن را دارند !

مهم عاشق ماندن است ؛

بی انتها

بی زوال تا ابد ؛

بی منت …!


چه فرقی دارد!

پشت میله ها باشی یا در خیابان های شهر در حال قدم زدن....

وقتی که آرزوهایت در حبس باشند!!!

گاهی باید بی رحم بود

نه با دوست

نه با دشمن

که با خودت!!

وچه بزرگت میکند...

آن سیلی که

می خوابانی بر صورتت...


گاهی نه گریه آرامت می کند

و نه خنده

نه فریاد آرامت می کند

و نه سکوت

آنجاست که با چشمانی خیس

رو به آسمان میکنی و میگویی :

من فقط خدا تو رو دارم !


بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد

دستهای “تو” که باشد ملالی نیست

با دستهای "تو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره

خورده من...

کاش ....

صدای بعضی ها رو

می شد بوسید..!!

مخصوصا وقتی...

اسمتو صدا می زنن...!!

الهی و ربی من لی غیرک ...
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را، بدتر شد...
محمد واعظی نژاد

خدایا میشود باران ببارد..
این بغض
به تنهایی
ازگلویم
پایین نمیرود..

پا نوشت:

دنیای عجیبی شده است . . .
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تو…

*متاسفم برای آنهایی که هر روز بیشتر از دیروز در خیالات پوچ خودشان غرق می شوند.

با خواهرت
شوخی کن، ماچش کن، بغلش کن، همیشه حمایتش کن...
* داداشتو
محکم بزن سر شونه اش، هواشو داشته باش...
*مامانتو
قلقلک بده تا از خنده نتونه حرف بزنه، کاری کن پیش دوستاش پُزتو بده، کیف کنه از داشتنت...
* باباتو
بغل کن، چاییشو تو بده دستش، بگو برات از تجربه هاش بگه، بشین پای حرفش، درد دلش...
* دوستت
اگه تنهاست، اگه غم داره تو دلش، اگه میبینی زل زده به مانیتورش و هراز گاهی میخنده، از تلخیاشه، تو هواشو داشته باش، تو تنهاش نذار...
* همسرتو
بغل کن بهش بگو چقدر دوستش داری، اگه از دستش دلگیری به این فکر کن که اون توی تمام آدمای دنیا تو رو برای ادامه زندگی انتخاب کرده، پس ببوسش و ازش تشکر کن...
" باور کن "
روزی هزار بار میمیره، کسی که فکر میکنه برای کسی مهم نیست...
هوایِ همو داشته باشیم...
شاید بهتر بشه...
شاید یه روز دیگه وقت نباشه...
اون شخص نباشه...
دیدنش آرزوت بشه...
زندگی کوتاست...
قدر تک تک ثانیه هاشو بدون تا تموم نشده...

بر هم زننده ی آرامش جوانی ام
بر باد دهنده ی شادی هایم
دلیل گریه های شبانه ام
تنها علت ام برای بریدن ام از دوران کودکی ام
تو مرا وارد دنیای بزرگتر ها کردی
دنیایی که همیشه از آن میترسیدم
کابوس دروغ هایی که رنگ حقیقت داشت رهایم نمیکند
چند جمله هم برای بر هم زدن آرامش دیگران کافی ست
فقط چند جمله از جنس باور
گاهی آدم غافل میشود از اینکه اینجا دنیاست و زمین .
گاهی  فراموش ات میشود
آری دنیا ارزش دل شکستن ندارد، پس چگونه توانایی خرد کردن دلم را داشتید؟
آری راست میگویید،
میرسد روزی که نخواهیم بود،  و آن روز بغضهای  پنهان خیلی ها خواهد شکست، 
به خاطر خیلی چیزها اشکمان جاری خواهد شد
اگر شما زودتر رفتید ، که اشکهای من بدرقه ی راهتان خواهد بود
اما  اگر من زودتر بمیرم، دوست ندارم سر مزارم گلی بیاورید،
ما عادت داریم بعد از مرگ به دیدار هم برویم
دوست ندارم سر مزارم هم بیایید
دوست ندارم...

هر جا شد

می خوابم

پدرم گفته:

زمین خدا که ناز ندارد

روی خاک بخواب

تا خاکی بمانی .....!

پدر؛ 
تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست..
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
اگر بدانی …
چه کسی ، کشتی زندگی را 
از میان موج های سهمگین روزگار 
به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
"پدرت"را می پرستیدی...

کسی که اسیر خود ستایی است ،

در واقع خودش را به اسارت خود درآورده است .

گاهی دلم می گیرد از سخنانی که در شانم نیست...

گاه دلم می گیرد از صداقتم که هیچکس را لایق آن نمی بینم

گاه دلم می گیرد و شک می کنم به طرز نگاه کردن چشم هایم

گاه دلم تنگ می شود به وعده هایی که می دانستم نیست اما برای دل خوشی هایم کافی بود

گاه دلم می گیرد از سادگی هایم ...

گاه دلم می سوزد برای وفا داری هایم...

گاه دلم می سوزد برای اشک هایم ...

و گاه دلم میسوزد از روزگاری که در آنم...

این نبود آنچه در انتظارش بودم.


پانوشت : جملات بالا رو آقا "مهدی غیاث بیگی " دوست خوبم ارسال کرده که ازش ممنونم....



گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

میخواهی کودک باشی

کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد

و آسوده اشک می ریزد

بزرگ که باشی

باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی …

چه ساده قلبمان را دو دستی چسبیده ایم که مبادا کسی آن را بدزدد و عاشقمان کند.

غافل از اینکه برای عاشق کردنمان ، عقلمان را می دزدند...

و بعد ما میمانیم با قلبی که اندیشیدن بلد نیست ...

از رها کردن نترس
باور کن هیچ کس نمی تواند
چیزی که مال توست را از تو بگیرد
و تمام دنیا
نمی توانند چیزی که مال تو نیست را برایت حفظ کنند
همه چیز ساده است
زندگی... عشق...
دوست داشتن... عادت کردن...
رفتن... آمدن...
اما چیزی که ساده نیست
باور این ساده بودن هاست..
در حسرت گذشته ماندن ...
چیزی جز از دست دادن امروز نیست ...

به نکشید

اینکه می شود هنوز هم

کسی را از

راهی کرد و 

داشت که

میانِ راه با نگاهِ او آشنا نیست جز . . .


صندلیت را کنار صندلیم بگذار !

همنشینی با تو . . .

یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها . .

تو را
ازشیر
می گیرند
تا بوی
کودکیت را
از یاد ببری ....

و این اولین

ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺭﻭﯼ،
ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺩﻗﯿﻖ،
ﮐﺴﯽ ﻗَﺪﺭَﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ
ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭﺕ
ﺳﺎﯾﻪ ﺑﺎﻧﯽ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺳﺎﯾﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺴﻨﺪﻧﺪ ﻭ
ﺑﺮ ﺗﻮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﺑﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺖِ ﺁﻥ ﺳﺎﯾﻪ
ﺍﺯ ﺗﻮﺳﺖ
ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﻨﺪ ...
ﻭﻟﯽ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ

پناه میبرم به خدا
از عیبی که؛
امروز در خود می بینم،
و دیروز
دیگران را به خاطر،
هـمان عیب؛ ملامت کرده ام.
محتاط باشیم؛ در سرزنش؛
و قضاوت کردن دیگران.
وقتی؛
نه از دیروز او خبر داریم؛
نه از فردای خودمان...

ﺧﺴﺮﻭ ﺷﮑﯿﺒﺎﯾﯽ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ:
ﮔﺎﻫﯽ...!!
ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ،
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ
ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ...
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.!!
ﮔﺎﻫﯽ...!!!
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒﺮ ﮐﺮﺩ،
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ...
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪی،
ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ‌ای!!!
ﮔﺎﻫﯽ...!!!
ﺑﺮ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ،
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ...
ﺗﺎ ﺁن‌ را ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ!!!
ﮔﺎﻫﯽ...!!!
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ،
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ:
ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ نمی‌فهمد...!

بانو!

دستانت بوی نجابت می گیرند،

وقتی

در انبوه نگاه نامحرمان،

مرتب میکنی "چادرت" را . . .

"سیاهِ ساده سنگینت را . . ."

سخت ترین دو راهی

دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است

گاهی کامل فراموش می کنی

و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی

و گاهی انقدر منتظر می مانی که

می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی !

اینجا من هستم

نیمکت چوبی و چتری که بسته است

دلم تنگ نیست

تنها منتظر بارانم

که قطره هایش بهانه ای باشد برای نمناک بودن لحظه هایم

و اثبات بی گناهی چشمانم

یا ذُخرَ مَن لا ذُخرَ لَه

چه قدر آسمان بغض دارد

در هوایی که تو را کم دارد...


پانوشت: آقا این جمعه هم چشم  به راهت بودیم و "نیامدی"...

ای همسفر؛

تو در تب

ماندن بمان ولی

من می‌روم

که هستی من

 رفتن من است

ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻢهایت ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺭ نمک می پاشند ...
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺳﺮﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ .... ﻭ در


ادله آورد برای وجود خدا


گفتم ادله ای برای وجود خودت بیاور ...


پانوشت : ما انسانها همیشه اشتباه هایمان را پای دیگری مینویسیم!



یا لطیف

این را از نرمی نوازش هایت فهمیده ام!

بِسْمِ اللهِ الَّذِی لا أرْجُو إلاّ فَضْلَهُ ،

به نام خدایی که جز فضلش امیدی ندارم

چه آرامش بهشت گونه ای دارد

لحظه های که سرشارند از تو....

حوصله نداشتن علامت در دسترس نبودن دوست داشتنی هاست.

اگر دلت جای دیگری باشد

و یا دلت اینجایی که هستی نباشد،

بی حوصله و بی انرژی می شوی.

ولی اگر محبوبت خدا باشد

همیشه با حوصله و پر انرژی خواهی بود،

چون همیشه در کنار محبوبت هستی.

گیومه

"قلب" مهمانخانه نیست که آدمهابیایند،دوسه ساعت یا دوسه روز درآن بمانندوبعد بروند،

قلب لانه گنجشک نیست که دربهارساخته شودودرپاییز باد آن راباخودش ببرد،

"قلب"راستش نمیدانم چیست امااین را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خوب است،

قلب چاه دلخوری نیست که به وقت بدخلقی،سنگریزه ای بیندازی تاصدای افتادنش رابشنوی!

"قلب"آیینه ایست که باهر شکستن،چندتکه میشودویکپارچگی اش ازهم می پاشد...

"قلب"قاصدکی ست که اگرپرهایش رابچینی،دیگربه آسمان اوج نمیگیرد،

"قلب"برکه ای ست که آرامشش به یک نگاه بهم میخورد،

"قلب"اگربتواند کسی رادوست بدارد،خوبی هاوحتی زخم زبانهایش رانقش دیوارش میکند،

حال،اینکه قلب چیست،بماند!

فقط این رامیدانم؛

"قلب"وسعتی دارد به اندازه حضورخدا...

من حرمی مقدس تر ازقلب، سراغ ندارم...

نادرابراهیمی درکتاب "یک عاشقانه آرام "

انتظار

چیزهای زیادی به انسان می آموزد

اما تو بیا !

بگذار من نادان بمانم...


پانوشت : آقا داغ نیامدنت روی دلمان سنگینی میکند... آقا در " یمن" دارد جوی خون میرود...

خدایا این دلتنگی های ما را هیچ بارانی

آرام
نمیکند فکری کن

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت…!

چه کار به حرف مردم دارم

زندگی من همین است

شب که می شود

روی تختم دراز می کشم

عاشقانه ای می نویسم

خیره می شوم به عکست

و با خودم فکر میکنم

مگر می شود تو را دوست نداشت...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ماهِ من، غصه اگر هست
بگو تا باشد …
معنیِ خوشبختی ،
بودنِ اندوه است
اینهمه غصه و غم،
این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه،
میوۀ یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین،
ولی از یاد مبر
پشت هر کوهِ بلند ،
سبزه زاری است پر از یادِ خدا ...
و در آن باز کسی میخواند
که خدا هست
خدا هست هنوز ...

گاهی فقط

دیدن سادگی هاست

که حال آدمو خوب می کنه ...

اینکه چقدر این ساده بودن ها

زندگی را برای این آدمها دلچسب کرده ،

آموزنده است ...

معمولی بودن را دوست دارم ...
ادم وقتی معمولی باشه ....
نه نقاشی را کنار میزاره ...
نه دماغشو عمل میکنه ...
نه غصه میخوره چرا ماشینش معمولیه ...
نه از غدا خوردن در یک ساندویچی واهمه داره ...
نه از لبخند زدن به برخی ها ابا داره ...
و یا داشتن دوستان ساده و تنگدست هراسی داره ...
حقیقت اینه که ...

اگر فردا آخرین روز دنیا باشد!!!

تمام خطوط تلفن دنیا پر میشود از جمله های مانند:

"همیشه دوست داشتم" , " عاشقتم" , " هیچ وقت نتوانستم بگوییم دوست دارم" , " مرا ببخش " , "اولین و آخرین عشقم تو بودی " و . . .

هزاران نفر برای دیدن کسی که دوست دارند حاضر هستند کل داراییشان را بدهند برای اینکه وقت دیدن طرفشان را لحظه ای داشته باشند!

خیلی ها پشیمان میشوند که چرا خیانت کردند

خیلی ها دنبال گرفتن یک بخشش ساده میروند

کاشکی هر روز , روز آخر بود تا ما انسان ها قدر لحظات زندگی را میفهمیدم!

کاشکی به جای لج بازی , غرور ، لحظه ای را با عشق سپری میکردیم!

لحظه ای باور کن
*فردا*
زندگی
*و دنیا*
تمام میشود....

بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی اش کنی, خمش می‌کنی.
هر چه خم شود خالی تر می‌شود, اگر کاملا رو به زمین گرفته شود, سریع تر خالی می‌شود.
دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از غم، از غصه، آن هم به خاطر حرف‌های دیگران؛ طعنه‌های دیگران، ...
قرآن می‌گوید:
هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛ خم شو و به خاک بیفت.
" وَکُن مِّنَ السَّاجِدِین."
سجده کن؛ ذکر خدا بگو ; این موجب می‌شود تو خالی شوی تخلیه شوی سبک شوی؛
------------------
این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ.......
ما قطعا می‌دانیم اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند؛
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ
سر به سجده بگذار و خدا را
تسبیح کن.
-------------------
سوره ی حجر, آیه ی
۹۸

ماه،

نور خورشید را به خودش میگیرد.

چادر مشکی ِتو،

گرمای خورشید را.

و اینگونه است که چادری ها

با ماه نسبت دارند...

مراقب نور وجودت باش ،ماه بانو!


پانوشت : تقدیم به همسرم...

بانو....

گذشت آن زمان ک نفت را طلای سیاه میگفتند

این روزها طلا تویی سیاه هم چادرت...


پانوشت :بانو پریشان است گیسویت!  اما ، پریشان تر از گیسوی تو پسریست که میخواهد نگاهش را نگاه دارد! مَگذار دلش را پریشانِی گیسوانت بلرزاند ....شاید دل او تمام دار و ندار بانوی دیگریست!

«دل»ام گرفته.

چند روز است انگار مرده.

نزدیکش که می‌روم خودش را پس می‌کشد.

انگار بگوید «حوصله‌ات را ندارم؛ بگذار به درد خودم بمیرم»…

فراموشت نکرده‌ام؛
فقط
…. لحظه‌ای از همیشه
…….. که نام تو را مشق می‌کردم
نسیمی وزید و…
ورق برگشت

تنهایی را باید

 با خط بریل می نوشتند

شنیدنش کافی نیست ،

 باید لمسش کرد . . .

فردو؟ پَـــر

آب سنگین اراک؟ پَـــــر

۱۹۰۰۰ سانتریفیوژ؟ پَـــــر

تحریم؟ پَـــــر

تحریم که پَر نداره، ظریف خبر نداره!


پانوشت :  امام خامنه‌ای حفظه‌الله:… من معتقدم حتی اگر در مسئله هسته‌ای نیز همان خواسته‌هایی را که آنها دیکته می‌کنند، قبول کنیم، باز هم تحریم‌ها برداشته نخواهد شد زیرا آنها با اصل انقلاب مخالف‌اند.

دلم میخواهد آرام صدایت کنم:..

"اللهم یا شاهد کل نجوی"..

و بگویم تو خود آرامشی

و من خودِ خودِ بیقرار

خدایا !

خرابت می شوم

مرا هر گونه که می خواهی بساز ...

"الهی و ربی من لی غیرک"


باز هم می گویم؛

اینهمه «ماهواره» حریف این «ماهپاره» نمی شوند .

چون خداوند پشت ماهِ ماست ....


پانوشت : لبیک ای امامم...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺣﺮﻣﺖ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ
ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﻮﮐﺖ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ،
ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﻤﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺯﻥ 
ﻭ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻧﻪ ﺭﻭﺯ “ﺯﻥ” ﻭ ﻧﻪ ﺭﻭﺯ “ﻣﺮﺩ” 
بلکه ﺭﻭﺯ “ ﺍﻧﺴﺎﻥ” ﺍﺳﺖ …

ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺍﺳﺖ.
ﮔﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺷﺖ!
ﮔﻞ ﻧﮑﺎﺭﯼ؛ 
ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﺪ ...
ﺯﺣﻤﺖ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﯾﮏ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ ...
ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﺣﻤﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺮﺯﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﻠﻒ ﺍﺳﺖ!
ﮔﻞ ﺑﮑﺎﺭﯾﻢ؛ ﺯﯾﺎﺩ!
ﺗﺎ ﻣﺠﺎﻝ ﻋﻠﻒ ﻫﺮﺯ، ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﺸﻮﺩ.
ﺑﯽ ﮔﻞ ﺁﺭﺍﯾﯽ ﺫﻫﻦ،
دوستانم، ﻫﺮﮔﺰ
ﺁﺩﻡ، ﺁﺩﻡ ﻧﺸﻮﺩ ...

از دیالوگ های ماندگار خسرو شکیبایی : 

حال همه ی ما خوب است ولی ، تو باور نکن ... 

ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ...!
ﯾﮑﯽ ، ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ..
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ..
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ..
یکی دیگه ب خودش نمیرسه...
ﯾﮑﯽ مدام ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ..
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ، عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ...!
یکی محبت نمی کنه ...!
یکی دیگه محبت نمیپذیره ...!
و.....
اینگونه است ک ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند...!

خلافت را از علی گرفتند

اما دیدند او هنوز 

سرپاست

برای همین 

سراغ فاطمه

رفتند...


این شبها علی بر بالین فاطمه می نشیند
بغض می کند از اینکه امشب شاید شب آخر باشد
بغض می کند از کبودی ماه
علی تا صبح نمی خوابد
با هر گردش فاطمه در بستر هزار بار میمیرد
می گوید فاطمه جان، ببین می توانی بمانی ؛ بمان!
پس چه شد با علی همسفر ماندنت ؟

با توام “در” با تو ، تا “دیوار”ها هم بشنوند . . .


.:. عشق یاسین است این یاسی که پرپر می کنی .:.


وای مادرمـ...

تنها

برنا مه ای که تکرارش

آرزوی هر روز من است

پخش زنده ی

نگاه توست…

پرواز باور پرنده ایست که به پرواز می اندیشد


دلیل پرواز پر نیست


زندگی قانون باورها و لیاقت هاست


و تو لایق هر آنچه ""میخواهی""

یک جرعه از آغوشت
مرا کافی است
تا حریصانه بهشت زمینیم را
وجب کنم؛
اسفند را
در چهارشنبه سوری چشمانت
به آتش میکشم
و به انتظار
تحویل بهترین دعا و آرزو هایم

برای "تو"
چشم براه فروردین میمانم...

پانوشت : تقدیم به همسرم....

"ﺳﮓ"

ﻣﻈﻬﺮ " ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﺴﺖ " ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ 

ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ :
ﻣﺜﻞ " ﺳﮓ " ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ....
ﮔﻮﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺧﺮ "ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ "
ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯿﺴﺖ...