تمامِ |دوستت دارم| هایم را
با دَستى برایت نوشتم که به قلبم نزدیکــ تر است !
خود را عاشق میپنداشتم
شهر به شهر
در پی عطرت گشتم
عاقبت،
در میان دلهایی که مسحور تو بود،
خود را مدعیای بیش نیافتم
تمام عکاسخانه های این شهر را
بدنبال یک عکس قدی
شاید هم تمام رخ از عشق گشته ام !!
فتوشاپـــــــــــــــــ بیداد میکند این روزها
همان قدرکه باید زن رافهمید...!!
مردراهم باید درک کرد...
همان قدر که زن ( بودن ) می خواهد...!!
مردهم ( اطمینان ) می خواهد...
همان قدرکه باید قربان صدقه روی ماه پی آرایش زن رفت..!!
باید فدای ( خستگیهای ) مردهم شد...
همان قدر که بایدبی حوصلگی های زن را طاقت آورد...
( کلافگی های مرد ) راهم باید فهمید..
خلاصه مردوزن ندارد...
به نقطه ی ( ما شدن ) که رسیدی !!
( بهترین ) باش برایش...
بگذارحس کندهیچ کس به اندازه ی تودرکش نمی کند....
خاطره ها
را رشوه میدهم
به روزهایم...
تا از بی توبودن
صدایشان درنیاید......!!
پانوشت: نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم...!
بنده آنی که در بند آنی .....
پانوشت:
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاق تر شدم...
می بینی بزرگترین آرزوی من چه کم حرف است! " تـــو "
هوای حوا زده به سرم . . .
< آدم > ،
واژه ی گم شده ی من
تا زمانی که
< آدم >
نشده ام
هوای حوا ، هوایی ام نباید
بکند . . .
قول میدهی همیشه با من مهربان باشی؟؟
قول قول؟...
هیچ نیازی به التماس کردن به تو نیست...
خودت مهربان بودن را بر خودت واجب کرده ای...
چه معشوق خوبی ... خیال آدم راحت است که نامهربان نمیشود
چقدر زیبا و عاشقانه حرف میزنی...
بعضی مفاهیم، دارند تبدیل به افسانه میشوند
مفاهیمی چون:
عشق
پایمردی
همراهی
رفاقت
ثبات …
اگر کمی، فقط کمی از آن را جایی دیدید
فریز کنید، به فصلش؛
فصل دلتنگی
به کارتان میآید …
ﻣﺎ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻳﻢ ﺑﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﻱ ﻧﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻱ
ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻏﺮﻭﺭﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ
ﻭ ﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪﻳﻢ
ﺗﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ
ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ
همیشه برای عاشق شدن ،
به دنبال باران و بهار و بابونه نباش !
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس ،
به غنچهای میرسی
که ماه را بر لبانت مینشاند
و آن وقت"تو" می رسی
به ساحل امن...
پانوشت : هر پرهیزکار گذشته ای دارد وهر گناه کار آینده ای ، اگر قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا ثابت کند در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم!! عاقلانه فکر کنیم خواهشأ !
بعضی ها هستند که یک جورِ خاص دوست داشتنی اند.
یک جور عجیب دلنشین اند.
دست خودشان هم نیست.
انگار خدا یک جورِ دیگر آفریده شان.
مثلاً ساعتها کنارشان می نشینی وخسته نمی شوی.
اصلاً سیر نمی شوی از شنیدنِ صدایشان.
مثلاً همان ها که وقتِ خداحافظی یهو دلت می گیردو ته دلت می گویی: کاش بیشتر می ماندی!
اسم اش را عشق نمی گذارم.
شاید یک دوست داشتنِ عجیب است که هر کسی ممکن است حس اش کند.
من اسمش را "عزیزِ دلِ کسی بودن" می گذارم!
بعضی ها عزیز دلت* هستند.
همان ها که همیشه دل ات قرص است که تا آخر عمر با همان کیفیت کنارت هستند.
همانها که دلگیرتان نمی کنند.
همان ها که دوست داشتنشان بی قید و شرط است.
در زندگیِ هر کسی بعضی ها وجود دارند که اصلاً نمی توان که دوستشان نداشت.
و...مـن چقدر این بعضی ها رو دوست دارم !
این حوالی..
کسی هست که
بوی عطر عجیبش از بین برگهای کتاب می آید
بوی تازگی می دهد عطرتنش
دستانش گرم است
و نگاهش نجیب
آری این حوالی
هنوز هم فرصت عاشقی هست
گاهى براى روزهاى تلخ بى حوصلگى
یک بوسه
بوى خوش یک پیراهن
و یا شنیدن یک دوستت دارم ساده
یک جور خوبى
حال آدم را عوض مى کند
و اینطور آدم مى فهمد
لذت دنیا
داشتن کسى ست
که دوست داشتن را بلد است
به همین سادگى ..
*دوستان عزیزم :
سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد!
پانوشت : تقدیم به همسفر زندگی من....
امروز 18 مرداد هست
و به زبان ساده می نویسم
زاد روز ، یا همان روز "تولدم"
پانوشت : ممنونم از همه دوستان خوبم که با پیامک تبریک گفتند به ویژه از " همسرم " ......
فراموشت نکردهام؛
فقط
…. لحظهای از همیشه
…….. که نام تو را مشق میکردم
نسیمی وزید و…
ورق برگشت
به جذابیت های زمین دل می بندم.
پانوشت: با من باش که عمق فکرم رنگ فلسفه زمین نگیرد
میخواهم برای یک بار
ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ بگیرم....
ولی ﻃﺎﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ !
پانوشت:" دنیا " فهمید که خیلی حقیر است . . . وقتی گفتم : یک موی " تو" را به دنیا نمیدم !!!!
چشمان ابری مرا به دل نگیر
باران نمیشوم،
من این بغض نشکستنی را
تا ابد،
نذر بودن تو کرده ام ….
پانوشت:
"کاملا با ربط"
شهید تجلایی: در هر حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر براعمال خود بدانید یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمام مستضعفان باشید مبادا بتیمان و فرزندان شهدا را از یاد ببرید.
دستانت را در برابرم مشت میکنی
و میپرسی, گل یا پوچ؟
و من در دلم می گویم فقط دستانت...!!!
خدایا
این بندِ دلِ آدم کجاست؟؟
که گاهی با یک
اسم ...
نگاه ...
با حضورِ یک نفر...
و یا با یک لبخند ...
... “پاره می شود”
و تا یک عُمر به بندِ دلِ "او" گره نخورد،
آرام نمی گیرد!
خدایا ...
تو را به وعده "وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً" قسم میدیم...
"بند دل همه جوونها رو زودتر به بند دل کسی که قسمتشون کردی گره بزن و کمکشون کن رفتارشون در زندگی مشترک طوری باشه که بتونن یه عُمر خوشبختی رو تجربه کنن ..."
الهی آمین
من این " نمی توانم بخوابم" های هر شبه را
به حساب تو بگذارم
یا به حساب این همه دزد چند ملیتی
که روی مه گرفتگی این پنجره
با خط خوش
یادگاری های ناخوش می نویسند!
سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از "دوزخ" بترسی
و نه از "بهشت" به رقص درآیی
فقط عشق خودش را بخواهی ...
قصه ی عشق ، انسان بودن ماست
و انسان بودن یعنی آزاد بودن از قید بندگی همه و فقط عبد خدا بودن ...
انسان بودن یعنی به خلق خدا عشق ورزیدن ...
اگر خوبی کردی و کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس
کار هر آدمی نیست!
تو برای خدا مردمان را دوست بدار و به آنها خدمت کن،
او خودش از تو برای کارهای خوبت از تو پیشاپیش تشکر کرده است ...
سن پری سن گوزلیم منده کی بیر ساده جوان
قانادیم یوخدی اوچام سنله جانیم بوردا دایان
سن کی وارسان منه بیر دونیا حریف اولمیاجاق
جانیمی ایسته وریم جان سنه قورباندی اینان
.
گله از من نکن
اگر شبها سر کشیدم
به خوابهای خوشت
بهترین مردها نمیفهمند
زن عاشق
چقدر کمصبر است !
تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست
و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست !
خوب یادم هست ...
زمانی که تو را بدست آوردم لبخند زدم ...
به پشت سر خیره شدم چیزی نبود !!!
تمام دنیایم را برای تو از دست داده بودم!
2 باره لبخند زدم چون می ارزید!
اگر تو نبودی همین لبخند راهم نداشتم...
زن ...
با چشمانش حرف میزند ؛
دوست داشتنش را با نگاهش میگوید ،
دلتنگی در چشمانش اشک میشود !
وقت شادی ؛
چشمانش برق میزند ...
وقت عشق بازی
چشمانش خُمار میشود ،
تمام دنیا را میشود در چشم زن خلاصه کرد !
گاهی می آید
زمزمه ی یک نسیم
آری...
اینبار خبری از قاصدک نیست
کجاست؟؟؟
شاید تنها می خواهد...
موهایت را به رسم دستانم
اندکی نوازش دهد!!!
نمی دانم چشمانت با من چه میکند!!!
فقط وقتی که نگاهم میکنی چنان دلم از شیطنت نگاهت می لرزد
که حس می کنم چقدر زیباست
فدا شدن ...
برای چشمهای که تمام دنیای من است...
بگو شب از کجای قصه شروع می شود
که عبور ستاره ای بر مدار ابدیت,
بهانه های کوچک خوشبختی را
به ذهن خسته من هدیه می دهند...؟!
مستی غریبانه ای بوده است شاید,
که سرگردان در فاصله کوتاه لب هامان,
سرود آزادی خوانده است شبی.
بگو به آسمان بگو...
بوسه ها پرواز نخواهند کرد!!
من مینویسم ازعشق بین زوج های مذهبی....
مینویسم از محبت هایی که اساسش عشق به خداست...
غفلت از من بچه مذهبی هست ...که نگذاشتم دیده شوم....
کسی عشق های آسمانی ما را ندیده....
مینویسم تا بدانند عشق اصلی مال ما بچه مذهبی هاست ..
نه آن عشق های پوچ خیابانی....
پانوشت : تقدیم به همسرم که هر روز که می گذرد من رو به خدا نزدیکتر می کند!
در من کوچه هاییست که با تو ...
سفر هاییست که با تو ...
روزهاییست که با تو ...
شبهایست که با تو ...
عاشقانه هایست که با تو ...
نگشته ام .
نرفته ام .
سرنکرده ام.
آرام نیافته ام .
نگفته ام .
می بینی چقدر با تو کار دارم ؟؟؟!!!
پانوشت : تقدیم به همسرم...
از صورتت نقاشی کشیده ام
همانطور که دلم میخواست باشی
حالا چشمهایت فقط مرا میبیند
و لبخند همیشگیت
لحظه های نبودنت را
میپوشاند
فقط مانده ام
هوس بوسیدنت را چه کنم ؟
سنجاق کرده اند
حیارا
عفت را
مهربانی را
عشق را
صفارا
ایمان را
ویک عالم چیزدیگررابه چادرت..
برای همین است...
که این چنین "سنگین وباوقار"راه میروی بانو!
پانوشت : تقدیم به همسرم....
حرفهای زیادی بلد نیستم
من تنها چشمان تو را دیدم
وگوشه ای از لبخندت
که حرفهایم را دزدید
از عشق چیزی نمی دانم
اما دوستت دارم
کودکانه تر از آنچه فکر کنی
می خواهم امروز از تو بنویسم
حتی اگر کودکانه باشد. . .
دلتنگ شدن برای کسی ...
این نیست که از آخرین باری که او را دیده اید
یا با او صحبت کرده اید چقدر گذشته است !!!
بلکه دلتنگی آن لحظه ایست
که در حال انجام کاری هستید ،
و آرزو می کنید که ...
کاش او نیز اکنون کنار شما بود !
و این لحظه خاص یعنی:
دلتنگی...
من...
جام چشم هایت را...
باعشق...
یک جا سر کشیدم...
و تو چه بی هوا،
تمام هستی ام شدی!
پانوشت: دست هایت که مال من باشد ...! هیچکس..! مرا..! دست کم نخواهد گرفت ..!
امروز شعری برایت گفتم..
می دهم پرنده ها بیاورند
تو هم تکه ای از آسمان برایم بفرست از پنجره ام بیاویزم
شب ها اتاقم ماه ندارد..!
این شعرها بروند به جهنم
من فقط دیوانه ی آن لحظه ای هستم که
قلبت زیر سرم
دست و پا می زند!
پانوشت : ضربان قلبم،تعداد نفس های [ توست ] . . .
چه پر جرات میشود در برابرت،
کسی که میفهمد:
از ته دل دوستش داری..!
این را از چشمات فهمیدم!
می گفت :
تحمل می کنم...
سختی پوشیدنش در روزهای گرم تابستان را...
دست و پا گیری اش را...
خاکی شدنش را...
طعنه شنیدن هایش را...
فقط به عشق شما بانو...
سختی های چادر سر کردن من...
از سیلی خوردن در کوچه های مدینه که سخت تر نیست
پانوشت: از همسرم به خاطر داشتن زیبنده ترین چیز یک "زن "یعنی ...حجاب... سپاسگزارم....
گاهی "دوست داشتن" پنهان بماند قشنگ تر است !
دوست داشتن را باید کشف کرد ؛
درک کرد و از آن لذت برد !.......
پانوشت : بدون سیب , کاشف جاذبه می شدم،تنها اگر :من و تو و نگاهت،قبل از نیوتن بودیم
به من می گویی قلب داری!؟
و من چگونه به تو بفهمانم
که قلب هیچکس
را نمیتوانی تویِ قفسهی سینهاش پیدا کنی!
مفهومِ گناه با تو عوض می شود
ارتکابی چنین سرخ
عشق را هم دوُر می زند ...
تو گناهی ساده هستی
وَ من معصومانه به تو مرتکبم .
سر به هوا نیستم
اما همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی است دیدن همان آسمان که شاید
تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای...
چندتا قانون درست و حسابی و واقعی دربارهی عشق و ازدواج بلدم:
اگر به دیگران احترام نگذاری، مشکل پیدا میکنی
اگر توافق و مصالحه بلد نباشی، مشکل پیدا میکنی
اگر بلد نباشی، در مورد آنچه که بینتان اتفاق میافتد ، آزادانه و راحت حرف بزنی، مشکل پیدا می کنی
و اگر ارزشگذاریهایتان یکسان و مشترک نباشد، مشکل پیدا می کنید
ارزشهایتان باید مشابه باشد و مهم ترین ارزشگذاری ایمان به شأن والای ازدواج است …
آن لحظهای که نگرانش میشوی
همان لحظهای که ترس از دست دادن سراغت میآید
یعنی دیگر دست و پا نزن، عاشق شدهای
امیدی به نجاتت نیست …
برای نوشتن از دلتنگی که
واژه و استعاره لازم نیست ،
" فقط یک دل میخواهد "
که تنگ شده باشد همین ...
می گویند
سری را که درد نمیکند
دستمال نمی بندند ؛
ولی سر من
درد می کند برای سربندی که
نام مقدس تو
روی آن حک شده باشد ...
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره!
چون لبخند و به هر کسی میتونی هدیه کنی،
اما...
اشک و فقط برای کسی می ریزی
که نمیخوای از دستش بدی...
زیباترین پنجره ی دنیا
قاب چادر توست
وقتی چادرت را کمی روی صورتت می کشی
و از میان حاشیه ی آن تنها قرآن را می بینی و می خوانی...
یا أنیس من لا أنیس له...
شاید در ظاهر فاصله بین من و توست
اما هر بار دلتنگت می شوم دستانم را روی قلبم میگذارم
آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم؛
چه ساده
تمام زندگیم شده ای
و چه زیبا فاصله ها را عبور کردی و در کنارم هستی
تا همیشه در من جاری باش ...
و "تو"پیدا شدی
در حجم سبز یک اتفاق
و من
دچار شدم به ابعاد سادۀ خواستن
و این همان هندسۀ عشق است..!!
تمام عمرم را،
فصلِ عاشقانه ی نگاه تو، تکمیل می کند…
وقتی تو نگاه می کنی،
زمستان دیگر یک فصلِ سرد نیست…
نگاهِ تو،
تمام “فصل” ها را “وصل” می کند به گرمای خورشید…
امروز دوستت دارم
فردا دوباره بیشتر دوستت دارم
فردای فرداها نیز ...
حتی اگر هیچ وقت
نخواهیم
نخوانیم
نبینیم
من باز ...
تمام روزهای آینده
تو را
همچون گذشته
دوست خواهم داشت ...
عجب هوایی داری!
هوایت که به سرم میزند ،
دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!
عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺳﻪ
ﻧﻘﻄﻪﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺟﻤﻠﻪﻫﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ ...
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ...
شاید تو
سکوت میان کلامم باشی
دیده نمی شوی اما من تو را احساس می کنم
شاید تو
هیاهوی قلبم
باشی
شنیده نمی شوی
اما من تو را نفس می کشم ...
پانوشت : از "ته دل" این رو نوشتم ...
تمام خوبی حس مالکیت اینه که :
از کسی که دوسش داری بپرسی
تو مال کی هستی؟!
و اون بدون معطلی بگه:
فقط مال تو…
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
..که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند
تعهد داشتن قشنگه!!
حتی تعلق داشتن!
اینکه بدونی مال کسی هستی
سهم کسی هستی
و اونم مال توه
مهم نیست :
این تعهد امضا بشه تو یه کاغذ پاره!
اصلش جای دیگه سند خورده!
توی دلامون...
اثبات دوست داشتن فقط حرف های عاشقانه نمی خواهد !
یک دل ساده می خواهد و یک دنیا مهربانی !
وقتی ثانیه های عمرت را خرج نگاه مهربانش کردی، خرج خنداندن و شاد کردن دلش......
بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته...
تنها اینجا
مکان امن عاشقانه های من است ...
و علف ها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
وانسان ها
همه ی انسان ها
با عشق، فقط با عشق
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که می دانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
اما نباشد، هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد، هرگز نباشد
همه برایم دست تکان دادند
اما کم بودند دستانی که تکانم دادند
دوست و دست بسیار است !
ولی
دستِ دوست
اندک !!
مردان واقعی وفادارند،
اونا وقت ندارن دنبال زنان دیگه بگردن،
چون مشغول پیدا کردن راه های جدیدی برای دوست داشتن
شریک زندگی خودشون هستند . . .
میخواهم راحت باشم ...
بی جسارت و بی خجالت ...
در جواب چه خبرها ؟
چشمانم را ببندم و بگویم :
عاشقی ...
ادعای بی تفاوتی سخت است !
آن هم
نسبت به کسی که
زیباترین حس دنیا را
با او تجربه کردی ...
خرداد
رعد وُ برق
باران
تگرگ
اصلن یادت می افتد..
اشتباهی انتظار را
روی در خانه ام محکم بکوبی
در دلم طوفانِ دلتنگی وحشتناک به پاست . . .
حلقه بسته در دلم
حسی از عشق که
هیچ نمی خوام رهاش کنم
مثله حلقه ای در دست عروس
که تا عمر داره هرروز صبح
از کنار تخت برمیدارد و دستش میکند
و شب همانجا کنار تخت میگذارد..
شب فکرت را کنار خودم میخوابانم
و صبح با یک بوسه روزم را
با فکرهای عاشقانه آغاز میکنم...
گون گلهجک،
منه باخیب دئیهجکسن...
"کاش کی، هئچ بوراخماسایدیم..!"
پانوشت : کؤهنه مئساژلاری تکرار اوخودوم سنی همیشه سئوهجم یازمیشدین / یالانسا باشینا داش دوشسون
گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری وَ برایش چای بریزی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها...
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد...!
پارو می زنم
سواربر قایق زمان
با عقربه هایی که شکسته اند
کی می رسم به تو ؟
قطب نمای دلم
مدام می چرخد
مدام میگریزی
و چشمانت
لیزترین ماهیانند . . .
فروغی چه زیبا میگفت : اگر یاد کسی هستیم این هنر اوست ، نه هنر ما ...!
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز ...
نه از روی اجبار ...
و نه از روی تنهایی ...
فقط برای اینکه ارزشش را دارد
افکار عاشقانه ام را، جمع که می کنم...
دسته گلی می شود، شبیه تو، برای تو...
مهربانی ات را مرزی نیست!
یقین دارم فرشته ای قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده...
عاشقانه ها برای توست.
اصلا انگار بودن تو که درمیان باشدهمه واژه ها دست به" یکی" می کنند..
که هرچه زودترجلوی تو و دوست داشتن هایت قد علم کنند..
وای که اگر بیایی ....چقدربودن هایت خوب است..
پانوشت : هنوزم "یکی" هستی برای من؟....
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
" ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ "
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎر!!!
"کوثر"
عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست ، معرفت است
عشق از آن رو هست که نیست
پیدا نیست و حس می شود !!!
پانوشت : کجا به دنبال خدا می گردی؟ خدا در قلب انسانهای بی کینه است قلبهای زلال و شفاف !!!