نسیم،
دانه را ازدوش مورچه انداخت،
مورچه دوباره بردوشش گذاشت
وبه خداگفت :
گاهی یادم میرودکه هستی
کاش بیشترنسیم میوزید... !
"ارسالی از سردارمقنیان"
دانه را ازدوش مورچه انداخت،
مورچه دوباره بردوشش گذاشت
وبه خداگفت :
گاهی یادم میرودکه هستی
کاش بیشترنسیم میوزید... !
"ارسالی از سردارمقنیان"