magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram


آدم گناهکار خیلی حیران است،

دنبال سقف می گردد تا از نگاه خدا فرارکند!


ای پناهگاه به تو پناه می آورم!


سوره توبه، آیه 57.

نظرات (۸)

الهی العفو..
پاسخ:
الهی :

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی


این بار رمز ورودت را از ستاره ها خواندم
راز نهان من,  
رویای صادقه ی من
لیلای کامل من
اتمام عاقلی من
تا آستان کوی تو,  پایم را گذاشتم
دستم به حلقه ی در خشک شد و باز نکردی.
دست و دلم که دیدی, پایم چرا بریدی؟؟؟
نیمی از جانم زمینی و نیمی دیگر آسمانی
محتاج پر زدنم
جان من می لرزد از این که دلم از پیش تو بر نگردد
من بی دل چه کنم؟؟
ولی جان من , نترس
نگران نباش
دلت جایش خوب است
بگذار بماند
جایش آرام است
مگر همین را نمیخواستی
مگر این دل عاریت نبود؟؟
میتوانی این چند صباح را بی دل سپری کنی
شنیده ام که گفته ای:
با یادت دل آرام میگیرد
این حرفت در مورد همه صادق است؟؟
انگار نه, 
دل من با یادت بی تاب تر شده
شعله اش تمام جانم را گرفت
من دلم را به تو سپردم
دیگر نمیخواهمش
مال خودت, بگذار پیش خودت بماند
من دلم را پشت درت جا گذاشتم
جانم که لایق ماندن نشد
در را که به روی من باز نکردی
ولی بعد از رفتنم, دلم را بردار
شاید روزی جانم هم لایق شد, تا در را به رویش باز کنی و او را هم برداری
تا آن روز بی دل سپری میکنم
اگر دلم را بردارم و ببرم,   گیر میکند در ظلمت زمان
باران من آماده ام, ببار
ببار که دیگر باید برگردیم
گاه رفتن است
بیا باید دوباره زمینی شوم
باید دوباره هم نشین زمینی ها باشم
باران , خوش به حالت که بارانی
خوش به حالت...
من که هنوز تحبس الدعایم
نمیدانم شاید توبه که میگویند همین باشد
شاید...
ولی هر چه که باشد , طعم شیرینی دارد
طعمش مثل سیبهای باغمان است
پاسخ:
و من باز هم حیران ام.....


"
من که هنوز تحبس الدعایم
نمیدانم شاید توبه که میگویند همین باشد
شاید...
ولی هر چه که باشد , طعم شیرینی دارد
طعمش مثل سیبهای باغمان است          "


شاید...
لاف عشق و گله از یار
زهی لاف و دروغ
عشق بازان چنین 
مستحق هجران اند


برای آزادی مرزبانان دعا کنیم....
پاسخ:
انشاءالله نصرت خداوند  در راه است
خبر فوری:

مرزبانان ایرانی تحویل مقام های ایرانی در پاکستان شدند.


چرا شکفته نباشم خدا سبب ساز است
دری که بنده ببندد,  در خدا باز است
پاسخ:
خوشحالم از این خبر...


در کلبه ای که

حضور تو فانوسش باشد

هزاران زمستان

پشت درش می ماند!



تسلیم
من مشاعره  کننده ی خوبی نیستم
ولی به جای اون,  اسم دو تا اهنگ رو بهتون میگم 
شنیدنشون خالی از لطف نیست
از علیرضا قربانی   
یکی "جان عاشق"
یکی هم " یار تو هستم"
مخصوصا اونجا که میگه, " که بیش از خودت, بیقرار تو هستم~





پاسخ:
سلام ایمیل تون رو بگذارید کارتون دارم!

ترجیحا یاهو....
یادم می اید بچه که بودم, همیشه از درس انشا میترسیدم
یعنی بلد نبودم که چی بنویسم
از اونجایی که خواهرای زرنگی داشتم , همیشه دنبالشون می افتادم تا بهم انشا بگن, تا نمره ی خوبی بگیرم, ولی یادمه که به هم می گفتن , "بهش هیچی نگو , بذار خودش بنویسه"
حتی یادمه یه کتاب انشا پیدا کردم, تا از روی اون بنویسم, در مورد همه چیز انشا داشت, بهار , تابستان, پاییز, زمستان, سیگار, میخواهید در اینده چه کاره شوید,؟
 
ولی نمیدونم چرا از هیش کدوم خوشم نمی اومد, 
یادمه کم مونده بود گریه کنم, که نشستم و خودم نوشتم
و انشایی نوشتم و بردم پیش خواهرم, چقدر تعریف کرد, دهنش باز مونده بود
و از ان موقع  این قلم مینویسد,  
خط میزند,   دوباره مینویسد
ولی حالا باید,  واژه ای بیابد درخور
حالا هر رنگی هم که باشد,  فقط مشکی مینویسد 
به خاطر راست, دروغ, شادی, غم ...
و حالا فقط باید بنویسد:
زیبا بود
عالی بود
احسنت
قلم زیبایی دارید
به وبلاگ من هم سر بزنید
ما را هم لینک کنید....
.
.
.
قلمم تو ناراحت نباش
این نیز بگذرد
قلم من مال من است, و کسی نمیتواند بگوید ننویس
من مینویسم,  
به قول دوستی
ما خالی میشویم , تا دوباره پر شویم
قلمم تو بنویس, حتی اگر بگویند همشون دروغ است, 
تو بنویس, تو جاری باش
تا توان داری بنویس,
تا جوهری داری بنویس
....
پاسخ:
سلام
چند تا حرف دارم باید بگم ولی خوب بماند سر وقتش!!!
اما بعد :
بخشید ها ولی بی اختیار خنده رو بر لب هام می نشانید!  علتش هم نمیدونم چیه ولی یکمی شو میگم:
اولا خوب انگار مثل دوران کودکی تون شدید که یه چیزی به آدم بگن بهش کمی برخوره و ناراحت بشه زودی عکس العمل نشون میده و قهر میکنه و هی میگه فلانه و بهمانه!!
واقعیت اش بین این همه نظر که تو وبلاگم خصوصی و عمومی میزارند نظرات شما رو دوست دارم و علتش هم خاص بودنشون هست!! تو چینش کلمات شما واقعا ماهر هستید و جمله هاتون "حس" دارند!!!
اینم بگم که حرف اون روز من علت خاصی نداشت و کجکاوی بود فقط...!!

 و اما بعد دیگر :
دوست دارم هر مطلبی میزارم نظرات تون رو هر چی باشه زیرش ببینم .....

کلام آخر :

گاهی

اگر بگذاری کارها با روال طبیعیش پیش برود...

شاید بهتر باشد...

صبر احتمالا همین است!


اولا اینکه من هر وقت دلم خواست و هر وقت که حس نوشتن داشته باشم مینویسم
این از این
در ضمن به قول خودتون من زود به برجکم بر میخوره و این از مزیتهای ته تقاری بودنه همینه که هست
کلام اخر,  من اصلا ادم صبوری نیستم و بالعکس به شدت عجول تشریف دارم, اینم از این, 
من برای نظر نوشتن هم شرط دارم که به استحضار میرسانم:

1)هر گونه برداشت , چه خصوصی و چه عمومی قدغن میباشد
2) با هر گونه انتقادی به شدت برخورد خواهد شد
3) هر گونه کپی برداری تنها با اجازه صاحب اثر امکان پذیر است, وگرنه تبعات اخروی و صد البته دنیوی در پی خواهد داشت.
4) به هیچ عنوان برداشت بد از جملات بنده نداشته باشید 
و در نهایت آزادی قلم 

با تشکر 
پاسخ:
تنها شرط بنده هم اینه:

همیشه "خدا "بین جملاتی که مینویسید باشه!!


همه شرایط تون" قبول "هست!
جز این باشد,  نه   به دل مینشینند 
و نه اینکه شما حق نشر آنها را دارید
پاسخ:
ممنونم ....
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">