یکی از همین روزها باید خدا را صدا بزنم . . .
یک میز دونفره ، دو صندلی . . .
یکی من ، یکی خدا . . .
حرف نمیزنم نگاهم کافیست . ..
میدانم برایم اشک می ریزد ! ! !