هر روز با هم دعوا داشتیم ولی زورم به او نمی رسد.
نمی دانستم چه کنم، با خودم گفتم می روم شکایت می کنم . . .
کتاب مفاتیح را برداشتم و آن را باز کردم:
« الهی الیک اشکو نفساْ بالسوء اماره... »
خدایا به تو شکایت می کنم از نفسم