دختر"ک" بینوا
عشق میفروشد !!
غافل از اینکه
آدمهای شهر
قلب ندارند ..
چقدر دلم یک لحظه گرفت
یاد تو افتادم
یاد اون همه مهربانی هات
بالام جان گفتن هات
یاد تو
خان ننه
پانوشت:
داشتم کشمش می خوردم یاد تو افتادم همیشه وقتی می آمد خونه ما توی جیبش برایمان کشمش می آورد! خدا رحمتش کنه جاش توبهشت هست یقینا"...دوستان خوبم قدر مادربزرگ هاتون رو بدونید.
امروز داشتم به این آهنگ حامد زمانی گوش میدادم گفتم بزارم اینجا دوستان هم گوش کنند
" خیلی زیباست"
نگهداشتن دیــــــــن و ایمان
در آخرالزمــــــــان
مثل نگهداشتن ذغال گداخته در
کف دست است...
من رای میدهم ...
به کسی که قول دهد ...
تمام خیابان های این شهر :
و " خاطره هایش " را عوض کند !!
بوی پاییز
بوی دلتنگیست
غریب ؛ مرموز اما دلنشین !
.......................
نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,
نه تابستان با هیچ شهریوری ,
ونه زمستان با هیچ اسفندی ,
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد,
پائیز مهری داشت
که بر دل هر خیابان می نشست ...
ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻰ؛
ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ...
ﻳﮏ ﻣﺎﻩ ...
ﻳﮏ ﺳﺎﻝ ...
"ﻣﻬﻢ ﮐﻴﻔﻴﺖ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺍﺳﺖ"
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ
ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ، ﻳﮏ ﻋﻤﺮ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ،
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺑﺮﺍﻳﺖ ندارند
ﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺭﻭﺣﺖ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﺍﺷﻨد
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻧﺎﺏ ﻫﺴﺘﻨﺪ....
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﻯ ﻧﺎﺏ ﺗﺮﻯ ﻫﺪﻳﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ!
مثل تو "روح الله"
ﺍﻳﻦ ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ؛
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺯﻭﺩ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ و ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎﻥ
ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﺴﺖ.
پانوشت : امام عزیزمان هر چند زود از بین ما رفتی اما یاد تو همیشه در دل ما جاویدان خواهد ماند.
ز پاره های دل من شلمچه رنگین است
سخن چو بلبل از آن عاشقانه می سازم
سر تن و دل و جان را به خاک می فکنم
برای قبر تو چندین نشانه می سازم
کشم به لجه شوریدگی بساط "امین"
کنون که رخت سفر چون کرانه میسازم .....
پانوشت : باز بوی شهید در شهر می پیچد...
+ خودم میدونم که شرمنده پلاکتم...."شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات"
به جذابیت های زمین دل می بندم.
پانوشت: با من باش که عمق فکرم رنگ فلسفه زمین نگیرد
دعا بکن،ولی اگر اجابت نشد،با خدا دعوا نکن و میانه ات به هم نخورد.
چون تو جاهلی و او خبیر و عالم است.
خدا کاری را اشتباه نکرده که با دعای تو به اشتباهش پی ببرد و آن را درست کند!
بخل هم نورزیده است که با التماس تو دست از بخل بردارد و انچه را که مصلحت تو بود ودر اثر بخل نداده بود،به تو بدهد!
این بنده نداند که چه می باید خواست
داننده تویی آنچه تو دانی آن ده ...
باران که می آید...
یک نفر،
با لبخندی ، نفس عمیقی می کشد و می گوید: واو چه بوی خوشی می آید
و یک نفر
با چشمانی خیس تر از خیابان
کارتون هایش را جمع می کند و می گوید: خدایا تمام زندگی ام خراب شد...
خوب گوش کن،
صداى نفس هاى پاییز را می شنوی :
نگرانى هایت را از برگ هاى درختان آویزان کن،
چند روز دیگر می ریزند...
دلتان پیوسته شاد.
حق داری دلاور، اگر من هم بودم لقمه در گلویم می ماند...
بروی در میدان جان و خون را فدای اسلام کنی،
اما ثمره ایثارت را اینگونه ببینی...
چیزی که سرنوشت انسان را می سازد
استعدادهایش نیست
انتخابهایش است!
پانوشت :در هیچ اساس نامه ای حق تماشای تو به رسمیت شناخته نشده!خیالت تخت تحریم کن! چادر بکش به تمام چشم ها چون برنامه صلح آمیزی در کار نیست..
بیمار خنده های توام
بیشتر بخند...
پانوشت : یارب این شاخهی گل، از شش جهتش دار نگاه **این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد
(هدیه)++ شعر زیبایی از دکتر اصغر هادی پور "شاعر توانمند شهرستان شبستر --- در ادامه مطلب بخوانید!
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ...
پانوشت : خوش به حال "هادی" که الان کنار ضریح آقاست....
یک صحنه دیده ام که دگر نیست چاره ام
آتش زده به این جگر پاره پاره ام
آن صحنه که رباب کمی آب خورد و گفت ؛
در سینه شیر آمده...کو شیرخواره ام ؟!!!
میگن «هرآنچه دیده بیند٬ دل کند یاد» ...
اما کسانی هم هستن که لازم نیست حتما ببینیشون ...
آنچنان در قلبت جا دارن که انگار سالهاست اون هارو میشناسی ...
به نظرم هرکس شد مصداق « انما انت مذکر»٬
... دامنه تاثیرش خیلی فراتر از جسم هست؛
... با روح آدم ها سر و کار داره ...
یک نفر مثل ... حضرت عشق " آقا سید علی " دوست داشتنی ام
پسر بچه ی سرطانی قبل از ورود به اتاق عمل به پرستار گفت :
خانم اجازه ؟
پرستار گفت : جونم عزیزم !
میشه من قبل از عمل بمیرم؟
آخه مامان و بابام واسه عمل پول ندارن!
با این که دنیا پر است از لبخندهایی که
پشتشان غرض و مرض است
اما لبخندهایی هم وجود دارند که
یخت را اب می کنند...
کشفشان کن!
کاش یکی بود که توی کوچهها داد میزد
خاطره خشکیه…
خاطره خشکیه…
اونوقت همه ی خاطراتتو
همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن
میریختم تو کیسه
و میدادم بهش
و میرفت ردِ کارش!
میدونم پاتوق ِ هرچی دلشکسته ست
حرم ِ
هرکی از غربت ِ این زمونه خسته ست
حرم ِ
هرکی از دنیا بریده این روزا
سمت ِ توئه
هرکی هرچی که دره به روش بسته ست
حرم ِ
.
.
.
پانوشت : فقط میتونم بگم چشم هام الان شدیدا "بارانی" هست.... " دانلود نوا "
بعضی ها
امر به معروف میکنند
و بهای سنگینی هم می پردازند
سلام بر شهید
وبعضی ها هم
هزینه سنگینی وارد می کنند
تا معروف شوند که امر کنند
اف بر آنچه می کنید
خرداد
رعد وُ برق
باران
تگرگ
اصلن یادت می افتد..
اشتباهی انتظار را
روی در خانه ام محکم بکوبی
در دلم طوفانِ دلتنگی وحشتناک به پاست . . .
یه مطلبی و از کتاب آقای بحجت خوندم که واسه خودم خیلی مفید بود
ایشون در مورد مشکل به ریا دچار شدن در عبادات میفرمایند
آن زمانی که حس می کنید در حال ریا کردن هستید هدف آن ریا را از سمت مردم برداشته و به سمت خدا ببرید.
به این ترتیب هر وقت ما فکر میکنیم داریم ریا میکنیم با این عمل آن فعل را
برای خدا انجام می شود که حتی باعث بیشتر شدن توجه به خدا می شود.
لیلا حاتمی !
با سر افرازی به ایران برگرد
که وزارت ارشاد (بخوانید ورشاد) چشم به راه توست
سهمیۀ ویژه خانۀ خدا را
برایت کنار گذاشته اند !
تا وقتی این ها الگوی دختران این سرزمین هستند
چرا یقه ی مانتوها تا زانو باز نباشد و ساپورت نپوشند
و افکار مردانه ی پسرها را ساپورت نکنند ؟!
" انقلابی که در سینمای خودش یتیم ماند. "
صداقتی که جایش در عملیات رسانهای 'یارانه نگیرید' خالی بود؛
من مریلا زارعی موظفم توصیه ام به مسئولین باشد نه مردم؛
شما امکانات رفاهی را در اختیار مردم قرار بدهید مردم خودشان یارانه نمیگیرند.
اما منی که جایم گرم است و سقفی بالای سرم دارم
و جایزه و دستمزد خوب هم میگیرم، نمیتوانم از عزیزی خواهش کنم که یارانه نگیرد.
حواسمان باشد،
هدف آخر این پلمبها تنها و تنها...
تعلیق ولایت فقیه است!
پانوشت : شنیدیم و دیدیم در خبر ها که در برخی از قسمت های سایت های هسته مان بسته شده و پلمب شده ....همه استکبار با همه هیبت اش بداند انرژی هسته ای حق مسلم ماست....!!
+ جانم فدای حضرت ماه....
آن روز ماهی قرمزمان خودش را از تنگ شیشه ای انداخت بیرون,
فکر میکنم با خودم
آن میخ
چه کرد با دل علی(ع) ؟
نامرد ها میخواستن با یک میخ
به دو دل ، بزنند...
پانوشت : ای وای محسن مادر....
امروز عصر انشاءالله عازمیم
به سوی تهران
انگار " یار " طلبیده ما را
می روم به "دیدار حضرت عشق"
پانوشت : چقدر حس خوبی دارم : وقتی "عاشق" در راه دیدار "معشوق" است و چه لذتی بهتر از این...؟!
احتیاجی به تسبیح نیست ، دستانت را که به من بدهی
با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !
مـــ♥ـــادر یعنی شب تاصبح بیداری
مـــ♥ــــادر یعنی از خودگذشتگی
مـــ♥ـــادر یعنی فداکاری
مـــ♥ـــــادر یعنی بسادگی یک شعر روان
مـــ♥ــــادر یعنی روح زنانه خداوند، لطیف و مهربان
مـــ♥ــــادر یعنی عشقــــ عشقــــــ عشقــــ ...
عشقــــ♥ـــ یعنی مـــ♥ـــادر ...
معنی حسرت رو توی هیچ کاغذی نمیشه نوشت..
روی هیچ صفحه ی سفیدی نمیشه تایپ کرد...
با هیچ زبونی نمیشه توضیح داد...
سلام شهید گمنام/
مادرها شبیه نخ تسبیح می مانند ،
به نسبت دانه ها ،
کمتر خودنمایی می کنند ،
اما اگر نباشند ،
هیچ دانه ای کنار دیگری نمی ماند !
خدایا !
کاش نخ هیچ تسبیحی پاره نشود . .
میدونم با تو به هر چی دلشکسته است حرمه
هر کی از غربت این زمونه خسته است حرمه
هر کی از دنیا بریده ...
این روزا سمت توِ...
هر کی هر چی که دره به روش بسته است سمت حرمه...
آقاجان عنایتی ....
دل من هم سمت حرمه...
پانوشت : امروز بیشتر از همیشه دلتنگ حرم شدم... { اینم برا هر کی دلش سمت حرمه ....+}
دلتنگی را چگونه هجی کنم
تا درک کنی
چهار ستون بدنم
زیر سنگینیش تا خورده است...
ابرها ی چشم هایم سنگین شده...
انگار بارانی در راه است!
رهبرانقلاب:
به دشمنی که لبخند میزند
اعتماد نکنیم،
آمریکاییها از آنطرف لبخند میزنند و اظهار میل به مذاکره میکنند
و از این طرف بلافاصله میگویند همه گزینه ها روی میز است،
خب چه غلطی ممکن است انجام دهند...!
پانوشت : توبه گرگ مرگ است پس : مرگ بر آمریکا...
خالی از لطف نیست این رو گوش کنید (+)
چقدر دلگیرم از آدمها!
از حرفها، از کارهایشان!
از نگاه هایشان که خستگی نگاهم را می بینند
و با لبخندی باز هم می خواهند به زور بگویند دوستم دارند!
چقدر دروغ! چقدر فریب!
آن هم بر من زخمی که غریب مانده ام میان این سیاهی؟!
خدایا! خسته ام!
به تو می سپارمشان، ولی
تو دل کوچکم را به کسی جز خودت مسپار !
خدایا!
تو را به وسعت عاشقی ات سوگند!
مرا در کوچکی عاشقی ام بزرگ دار!
پانوشت : مخاطب آ رئیس...
از روى کینه نیست
اگر خنجر به سینه ات مى زنند
این مردمان ،
تنها به شرط چاقو ،
دل مى برند !....
~
پوتیـن (رئیس جمهور روسیه) :
من مسیح را ندیدام ، اما تعاریف او را در انجیل شنیده و خوانده ام ، من مسیح را در رهبری ایران دیده ام.
دکوئیــار (دبیر کل اسبق سازمان ملل) :
من مدرک دکترای علوم سیاسی دارم و سی سال کار سیاسی کرده ام ، چند سال است دبیر کل سازمان ملل هستم ، تا کنون شخصیتی به سیاست مداری و هوشمندی او ندیده ام .
طرح نوشت :
14 آذر سالروز پانهادن قهرمان من،شهید عباس بابایی ، به این دنیا
خدا کند اخلاق و رفتار و کردارمان هم شبیه شهدا باشد.
انشالله
دل نوشت :
بی لشگریم ، حوصله ی شرح قصه نیست
فرمانبریم حوصله ی شــــرح قصــه نیـست
آیینه ها بـــه دیــدن هــم خــو گـــرفــته اند
یـکدیگریم ، حــوصلـه ی شــرح قصه نیست
میدانید درد کجاست...؟درد اینجاست که :
برهنگی مد شده و "نجابت و حیا خز"..!!
داستان هم از آنجا شروع شد که شما دوست عزیز لایک را بر برهنه ها زدید نه به نجیب ها!!
خودتان قضاوت کنید کدام یک لایق لایک و تایید هستند...؟؟
درد اینجاست که برهنگی شده "روشن فکری"..و نجابت و حیا شده "امل بازی"..
درد اینجاست که به برهنگی میگویند "آزادی"...!!
و به کدام عقل و منطق "فحشا" را آزادی معنی میکنید؟؟
و وای بر آن دختری که "پاکی" و "معصومیت" خود را حرام کوبیدن لایک های پر "هوس" میکند..!!!!
به تقویمی که مرا یکسال بزرگتر نشان می دهد !
حتی ...
به موهای سفیدی که بر سرم می رویند !..
کاری ندارم !!
من ...
هنوز خود را کودک خانه ی تو می دانم !!
مــــــــــــــادر
فرقی نمی کند
کجآ
یا کی!
در هیاهوی این شهر
هرکجا و هر وقت دچار واهمه شدی
با "
ایمانت" وضو بگیر
زیر لب نیت کن
"حجاب می کنم قربة الی الله"
پانوشت: هرچند قبلا اینو نوشته بودم اما گفتن اینو دوباره بیارین اولین صفحه و منم.....
اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !
غمگینم همانند
مادری که کودک بیمارش
با لبخند به او میگوید:
امسال،
سین هشتم سفره ی ما سرطان من است...
خالصانه برای کودکان بیمار دعا کنیم..
دیده ایم که تک سایزها را به حراج میگذارند،..
به خاطر مشتری کم شان،..
ولی تک سایز شهادت را مزایده ای میفروشند،
هر کسی بابت اش بهای بیشتری بدهد، میدهند اش به او،
بیشترین بها، که عبارت خوبی نیست، به جایش مینویسم
تمام دار و ندارش...
پانوشت: جمله ای که روی تابوت نوشتم فکر کنم این بود....اللهم الرزقنا توفیق الشهادهــــ...
کمی از دندانم شکست . . .
برای شن ریزه ای که درغذایم بود. . .
دردکشیدم . . .
نه برای دندانم . . .
برای کم شدن سوی چشمان مادرم . . !
کاش به جای حـجاب ،
حیا اجباری بود !
شرف اجباری بود !
راستی و درستی اجباری بود !
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود !
کاش یه ذره انسانیت اجباری بود ! ...
برای هر کس که رفتنی ست ،
فقط باید ..
کنار ایستاد ..
و ..
راه باز کرد !
به همین سادگی !
.
از ترس فاسد شدن ،
دلت را حراج نکن
خشک کردن هنوز هم جواب میدهد!
پانوشت: دخترک خودش را برای جلب توجه پسرها به آب و آتیش میزد!!
" زن ، زیباترین لبخند خداست "
این زیبایی بر همه مادران، زنان و دختران پاک میهنم فرخنده و شاد باش باد.
تقدیم به همه مادران، زنان و دختران بیننده وبلاگم....
پانوشت: امروز وقتی کادو مادرم رو دادم بهش گفتم دلت الان چی میخواد؟؟ بعد از کلی دعا و خواسته از خدا برا ما ...گفت:
"دلم برا مادر بزرگ تون تنگ شده"!! خدا رحمتش کنه....
" دلگیر " نباش!
دلت که " گیر " باشد؛
رها نمی شوی.....!
یادت باشد :
"خداوند" ، بندگان خود را؛
با آنچه بدان " دل بسته " اند می آزماید...
بگذار بسته بمانند لبهایم ...
سکوت کن...
قلبم !
صبور باش...
هم دردهای دیگران را
هم دردهای خودت را ...
ذره ذره تمام شو ...
ولی
بگذار درد فقط تو را بسوزاند
بگذار فقط مژه های تو را سیل ببرد ...
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید
و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید
و فقط با انگشت روی آن بنویسید
“پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی”
فرازی از وصیت نامه شهیدبهمن درولی
عبور میکنم ،
هر روز
از کنار نیمکت های خالی پارک . . .
طوری که انگار کسی
در آخرین نیمکت
انتظارم را میکشد !
و به آنجا که میرسم
باید وانمود کنم ،
که باز دیر رسیده ام . . !
ﻧﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻧﻪ ﻭﺍﺗﯿﮑﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻭ ﻧﻪ ﺗﺒﺖ ...
ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ !!!
رنگ جوجه ها را عوض می کنیم تا فرزندانمان
برای بازی با جوجه رنگی فریب زیباییشان را بخورند
شاید می خواهیم به آنها بیاموزیم برای فریب دادن
و بازیچه کردن باید رنگ را عوض کنیم...!!
داشتم به زلزله شهرمان فکر میکردم
با ابن همه گناه مردم که فاش نمیگویم چه و چه....
خدا به خاطر فاطمه (س)این بار از ما گذشت!
نمایشگاه فاطمیه"گل یاس" تسوج هنوزبرپاست!!
من یقین کردم به این که:
فاطمه نجاتمان داد!!
شهید گمنام سلام....
"نه"
امروز میگم:
شهید گمنام خدافظ....!!
پانوشت: مادرت هنوز هم منتظرت هست.....تو که نیامده باز رفتی...!
چه غریبانه قدم میزدی ؛
میان رفیق هایی که رفتند...
و حالا تو مانده ای و
نارفیق هایی که هریک
سهمی در غربتت ،
در سپید کردن موهایت دارند...
رو به راهم !...
رو به راهی که رفته ای سید...
رو به راهی که مانده ام ... !
راست میگفتی سید
زندگی زیباست اما،شهادت زیباتر..
گاهی لازمه که دور خودت یه دیوار قطور بکشی
و تو تـــنــهایی و سکــــوت بمونی
و تا بفهمی کی برای شکستن دیوار
و دوباره دیدنت میاد سمتت!!
گذشت آن روزها که می گفتند :
کبوترباکبوتر,
باز با باز!
حالا کبوتر با گنبدطلای رضاست
و باز ما تنها!
خدایا یک دقیقه سکوت می کنم
به احترام کسانی که از درد می میرند
اما سوژه عکاسانی می شوند
که به طمع جایزه چند صد دلاری
با بی رحمی می خندند
و فلاش دوربین را می زنند ...
فرشته کوچک ،
راه گم کرده ای مگر ؟
اینجا زمین است
قلمرو انسانهای بی بال و پَر ِ
حریص
گم شدن دربین شان تاوان سنگینی دارد ...
حالم خوب است،
اما هر از گاهی خیال می کنم
یک موریانه
چوبهای صبرم را می جود
پانوشت: دلم را تهدید کرده ام که بهانه ات را نگیرد… وگرنه دوباره میدهم بسوزانیش…
حقیقت این است
کـــه مفقودالاثــــر و شهید گمنام
فقط نام مستعار توست
آن زن هنوز هـــم
"پســــرم" صدایت می کند ...
برآمدگی گونه هایت
توان آن را دارد
که امیـــد رفته را بازگرداند،
تجــربه
ثابت کرده است
که گاه قــوسی کوچک ،
میتواند مــعماری بـــنایی را نـــجات دهد
{ خدایا | تعارف که ندارم | از وقتی که موبایلم شد نوکیاx1 ِ رنگی | بیشتر به Missed Call های تو | توجه میکنم... }
خیس از اشک
به خانه برگشت
به دروغ گفت
چترم را فراموش کردم ...
چه خاصیت هایی دارد
این باران ...
همراه اولم هم اعتباریست...
.
.
.
.
""باید شارژش کنم تا همراهم باشد""
دروغ میگوید”هیچ کس تنها نیست”
وقتی تلویزیون داشت
مستندی
در بارهی پدرش پخش میکرد
علی کوچولو گریه میکرد
این اشکها، برای تو «بابا» نمیشود...
پانوشت:
+دلم سوخت وقتی این صحنه گریه های علی کوچولوی احمدی روشن رو دیدم!باباش برا خاطر ما رفت!!قدر شهدا و فرزندان اونها رو بدونیم
+.......
پانوشت نمینویسم تا هرکی نظرشو با دیدن این عکسها بگه اضافه کنم به همین جا.....
-----------------------------------------------
"نفس" : پدرم اشکهای روی گونه هایم را ببین... ببین که حتی این اشکها هم از نبودن تو دلگیرند...
"خادمین فاطمه زهرا" :خودکار من داشت با تمام ابهتش مینوشت اما اجازهه نداند...