magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram

قلبم بوی کافور میدهد


هر شب مرده شورها 


در آن آرزویی را غسل میدهند


و کفن میکنند...

و اگر می توانی:


"" أَنْ لَا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ ""

کاری کن همسرت جز تو مردی را نشناسد . . . . .

علی علیه السلام/تحف العقول، النص، ص: 87

صد دفعه مُردم


وقتی که دیدم


رَدِ یه دستِ
به روی گونه ات . . .


ای وای مادرم

برای تصاحبت نمی جنگم !

احاطه ات نمی کنم تا مال من شوی!

با رقیبان نمی جنگم !

به قول دکتر انوشه که می گفت :

عشق تملک نیست ، تعلق است!

ولی اگر بیایی و بمانی،

برای با تو ماندن ، با دنیا می جنگم . . .



آنقدر هوای حوصله ام سرد است

که انگشتان احساسم سر شده است...

خدایا ...

دیگه توان خواستن ندارم ؛

امشب ، تو دعا کن . . .

من می گویم : آمین !

سکوت می کنم 

و عشق در دلم جاریست

که این شگفت ترین نوع 

خویشتن داریست…

به نظرم گاهی اوقات دکتر باید

به بیماراش به جای قرص و شربت ،

فریاد تجویز کنه…

فریــــاااد…

پایه و اساس زندگی ، باور است ...  

باور خدا ! 

باور مرگ ! 

باور عشق ! 

باور کن ...


در اعجاز قرآن و احسن القصص بودن داستان یوسف همین بس

که ملت شهید پرور

با این همه سوتی ،

دستکاریهای ناشیانه در داستان و  روایت پر از اشکال ،

باز هم آنرا پیگیری می کنند

و حظ وافر می برند ...

حافظه خوب …

گاهی نعمته گاهی هم زحمت

شاید گاهی هم عذاب و کفاره گناه

انگار این ضرب المثل را باید گفت و :

جواب ابلهان خاموشی ست...


و سکوت کرد در مقابل مزاحم!


پانوشت:خدایا، کمک کن , دیرتر برنجم،زودتر ببخشم،کمتر قضاوت کنم

دلتنگی هایم را با نام مقدس تو تقسیم می کنم...

خوش خیال تر زخودم ندیده ام....

شما و غربت و پهلو و انکار دردتان و فدایی ولایت شدنتان کجا...

من و این بی تابی های بچه گانه ام کجا....


السلام علیک ایهالصدیقه الکبری...

باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم …

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …

باز باید مواظب اشک هایم باشم …

باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم " …
از دوری تو غمگین و نالان هستیم

وز کرده ی خود کمی پشیمان هستیم

اصلیت ما را تو اگر می پرسی

از کوفه ولی مقیم ایران هستیم

لباس هایم که تنگ میشد،

میبخشیدم به این و آن،

ولی دل تنگم را چه کسی میخواهد....

همه دراوج نیاز ترکم کردن !!

میدانی آقا جان

خواب مانده ایم...

از همان روز اول ... همان روز در سقیفه ... همان موقع کنار در خانه

میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمی رسید

به خار در چشم پدر نمی کشید

به جگر سوخته ی مجتبی

به ظهر عاشورا

به زندان و زهر و سم و غربت و یتیمی نمی رسید

میدانی اگر خواب نبودیم کار به انتظار شما نمی کشید

شرمنده ایم ...

 پانوشت : کجایی منتقم خون زهرا(س).....اللهم عجل مولانا صاحب العصر و الزمان(عج)

فکر میکنم با خودم
آن میخ
چه کرد با دل علی(ع) ؟
نامرد ها میخواستن با یک میخ
به دو دل ، بزنند...


پانوشت : ای وای محسن مادر....

بـه دادش نرسیدند هیـچ کدام

از همسایه هایی که

یک عمر به حکم

"الجار ثـُم الدّار"

اول برای آن ها دعا کرده بود...


پانوشت : فاطمیه آمد ...به یاد سال گذشته و نمایشگاه گل یاس.....

خدایا!
این را بارها گفته ام...
شرمنده که گنده تر از دهانم حرف میزنم
اما ...
من ...
دلم شهادت میخواهد ...
مردن را که همه بلدند
من دلم گنده تر از اعمالم از تو میخواهد...
کاش طوری زندگی کنم که لایق باشم
که حتی این آرزو هر روز با من باشد...
اما با این اعمال...
بعید میدانم...
اما میدانم...
تو بزرگی...
ایمان دارم...

پانوشت :
معبودا !دریافته ام که برای وصال تو باید روح و جانم تطهیر شود؛وجودم را از گناهان پاک گردانتا با خلعت طهارت به درگاهت راه یابم...

می دونستی،

مهم تر از دعای تعجیل فرج اینه !؟

الهی حفظ ایماننا، یثبت اقدامنا، ...



هر زن محجبه ای ایده آل نیست


ولی:


هر زن ایده آلی محجبه است!

تو

رنگ میدهی به لباسی که میپوشی

بو میدهی به عطری که میزنی

معنا میدهی

به کلمه های بی ربطی

که شعرهای من میشوند ...

هیچ وقت نباید به اجبار خندید !


گاهی باید تا نهایت آرامش گریه کرد …


لبخند بعد از گریه ؛


از رنگین کمآن بعد از باران هم زیباتره …

این روز ها حال دلم خوب نیس

دلتنگی اَم عـُود کرده است...

برای دلم حمد شفایی بخوان اَ یُّـها اِمام الرَّئوفــــــ ...

رزق از شما

گرفتم

و

بر بام دیگرم . . .


پانوشت :

آقا مرا نگاه کنید . . . گرچه با غضب . . .


ح س ی ن

حق الناس همیشه پول نیست ،

گاهی دل است ؛

دلی که باید میدادی و نداد ی . . . !

سلام مرا به وجدانت برسان.......

و اگر بیدار بود بپرس

چگونه شب ها را آسوده می خوابد . . . ؟

حسم نمی آید خب...

فقط خسته ام..

همین!!!

کاش میشد ازخودم جدا شوم

شاید کمی شبیه تو شوم!!

همین!!!

حالا که اللهم ارزقنا کربلایم اجابت نمی شود

خدایا عجل وفاتی زودتر...


دما دم این دعا وِرد زبانم


ببینم کربلا را؛


تا جوانم

دوستی می گفت:
نمی دونی چه لذتی داره. وقت نماز، همسرت به تو اقتدا کنه،
بعد از نماز برگردی و بهش بگی قبول باشه خانمی،
بعدم دستاشو بگیری و با بند بند انگشتاش شروع کنی به ذکر گفتن ...

متاهل ها حتما امتحان کنن !!
مجردها هم ان شاءالله به زودی قسمتشون+مون بشه !


کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر...

بیست کیلو بشم!

ده کیلو بشم!

نه!...

سنگینه براش...

پنج کیلو شم ...

تا دوباره برم رو پاهای مادر بخوابم ...!

به آیت الله بهجت(ره) گفتند:

کتابی درزمینه اخلاق معرفی کنید


فرمودند:

لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی


"خدا می بیند"

هیچ وقت ، هیچ چیز را بی جواب نگذار !!!
جواب نگاه مهربان را با لبخند
دورنگی را با خلوص
مسئولیت را با وجدان
بی ادب را با سکوت
خشم را با صبوری
پشتکار را با تشویق
کینه را با گذشت
گناه را با بخشش
دلمرده را با امید
منتظر را با نوید

آقا!
قلم به رقص افتاده روی کاغذ کاهی ام...
فقط دور آه میچرخد...
بگمانم که دلش تنگ است...

پی نوشت:
مگر فقط آهو ها دل دارند؟
من هم ضامن می خواهم مولا...

"گریه"

چه ظریفانه است
خلقت قلب آدمی
به تلنگری میشکند
به لحنی میسوزد
برا دلی میمیرد
به نگاهی جان میگیرد
و
به یادی می تپد……!!!


از آن زمان که بر این آستان نهادم روی ،

فراز مسند خورشید تکیه گاه من است ....

خدایـــــــــــااااا …


من دلم را صابون زدم به عشق او 


چرا چشمانم می سوزند؟ …

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بغض ها را گاهی باید قورت داد ...

عاشقانه ها را از پنجره تُف کرد ...

و درها را به روی همه بست ...

گاهی !!!

" هیچکس "

" ارزش " دچار شدن ندارد .................!

من

انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را

بیاد دارم که در غروب آنها

در خیابان

از تنهایی گریستیم

ما نه آواره بودیم، نه غریب

اما

این بعدازظهرهای جمعه پایان و تمامی نداشت

می‌گفتند از کودکی به ما

که زمان باز نمی‌گردد

اما نمی‌دانم چرا

این بعد از ظهر های جمعه باز می‌گشتند!

باورت کردمو جزء باورهایم شدی...
.
.
.
بدان که من,

پای باورهایم,

خونم را میدهم!

چادر تو


نه برای نشان دادن فقر در سریال های کشورم است …

نه لباس متهمان دادگاه و زندان ها …

چادر تو تاج بندگی است …

سند زهرایی بودنت را امضا میکند …!

طعنه ها دلسردت نکند بانو …

با افتخار در کوچه های شهر قدم بزن …!

تازگی ها باد که می آید

پنجره ها را نمی بندم ...

می گویم شاید تو

در مسیر ملایم باد نشسته باشی ...

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا....
.
.
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده...


پانوشت : تو دیدار رهبری  "آقاسیدعلی" فرمودند که ما از اول گفتیم که آمریکایی ها قابل اعتماد نیستند!!

یکی از اساتیدم می گفت :

در پیوند ازدواج قرار نیست دو نفر به هم برسند !..

قرار است با هم به خدا برسند ..

دانلود نوا }

دل نوشت: چقدر دردهایم دلنشین میشود وقتی درمانم تویی" الهی و ربی من لی غیرک.... "



ارزشمندترین مکان هایی که می توان در دنیا حضور داشت :

در فکر مولا

در قلب مولا

و

در دعای مولا ...



" السَّلامُ عَلَیکَ یا بقیه الله "

پانوشت :
بگذار بسوزیم ما که دادمان به آسمان نرسید شاید دودمان برسد..  

گاهی نیاز داریم بی خیال شویم ؛

بی خیال گذشته

بی خیال آینده

بی خیال احساس ،

بی خیال اگرها و شایدها

گاهی لازم است

بگوییم هر چه باداباد . . . !


پانوشت : من بیخیال ترین آدم شهرم هستم....همین

زمستان بوی تمام شدن گرفته ،

و من ! نمیدانم چرا هیچ جوره یخم باز نمی‌شود …

دل و روحم ناسازگاراند !

سازهای مخالف میزنند !

نه من اهل “کنار آمدن”ام نه آنها

درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است
غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده
و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته
و انسانها به دور خویش میگردند
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست
دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید
غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود
درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم
شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست

حسین پناهی
باز، دلم سنگین است...
من , حال می ترسم…
کسی بوی، تن تو را بگیرد
صدایت، شب ها نغمه ی خوابش شود
او نغمه دلت را بشنود...
و تو حس بگیری ...
به ماندنش در قلبت!!!
چه احساس خط خطی ، مبهمیست
این قلب عاشق حسود من …

پانوشت :
به نفس های خسته ام نگاه نکن....اگر تو را داشته باشم تمام دنیا را پیاده میروم

امن تر از حَرمت نیست ، همان بهتر که

کودکِ گمشده در صحن  تو پیدا نشود !!!


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

سکه ی زندگیم

شیر ندارد اما

همین خطی که مرا

به تو وصل نگه می دارد را

دوست دارم...

آرزویت میکنم هرشب

تجسم بودنت
در رویا هایم آنقدر دلنشین است

خواب را بر بیداری ترجیح میدهم

برای من باش حتی اگر خواب باشد

دیگه نه بحث می کنم

نه توضیح میخوام

نه توضیح میدم

نه دنبال دلیل می گردم

فقط میبینم ، سکوت میکنم و فاصله میگیرم . . .

پانوشت :سکوت میکنم نه به احترام آنان که از فریادم خسته شدند ! نه برای آنانی که به دنبال سکوتم هستند !نه برای دل او که میخواهد با سکوتم مرا بشکند ! و نه برای بودنی تکراری سکوت میکنم . . .چون صدای تو را در سکوت می شنوم ، تو که تمام دنیای پر از فریادم هستی...

قصه ما عین هفت سنگ شده!؟

من از هفت‌ سنگ می‌ترسم

می‌ترسم آنقدر سنگ روی سنگ بچینیم

که دیواری ما را از هم بگیرد ،

بیا

لی‌لی بازی کنیم

که در هر رفتنی

دوباره برگردیم...!

بیا که مردم چشم به راه تواند و به غیر تو نظری ندارند

العجل . . . العجل . . . العجل

بخشی از نامه کوفیان به امام حسین علیه السلام !

نامه ی کوفیان بـه امام زمان خودشان عجیب به دعاهای

فرج خواندن ما در این روزها شباهت دارد !

نکند دعای فرج خواندمان از جنس کوفیان شود!!!!!


پانوشت : اللهم عرفنی نفسک....
نوشته ها بهانه است ..

فقط مینویسم که یادآوری کنم

(بیادتم)

باورش با تو ...


اَللّهُمَّ اِنّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ دُعآءٍ لایُسْمَعُ...
یک بلیط
باز یک حال عجیب
پر شده از رنگ حرم
رنگ یک اذن ورود
رنگ یک گنبد زرد
هر حیاطی یک حوض
پر ز آب کوثر
و وضو بر لب حوض
باز هم اذن ورود
یک قدم تا مقصود
در همین حین میان رویا
ناگهان بغض مرا می گیرد
گویی انگار مشرف شده ام...
به خودم می آیم
چند روزی به سفر هست هنوز …

اینجا خانه ی ملت است ؟
رأی مفت
پول مفت
بیت المال هم مفت !
بشین پاسور بازی کن ! یا شکلک در آر !

دلم می خواهد از دید بعضی آدمها پنهان بمانم
آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند
و با ژست صمیمیت
داشته هایت را می شمارند
احساساتت را خط کشی می کنند
اشتباهاتت را سرزنش می کنند
به چیز هایی که خود ندارند حسادت می کنند
دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنندو هر کاری که لازم باشد می کنند
تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند
این آدمهاآینه ” نیستند ، ” خورده شیشه اند ...

شهر از بالا زیباست ؛

و آدم ها از دور جذاب ...

فاصله مناسب رو حفظ کنیم

تا دوست داشتنی بمونیم ....!!!

اینجا جاییست

که

پشت دوستت دارم ها هم

نوشته اند: 

ساخت چین. . .

چقدر بی آبرو شده ام

همه شنیده اند از چشمانم

آهنگ تلخ نبودت را ...

راستی:

چشم هایم ضعیف شده

عینک ام را باید عوض کنم

گاهی وقتها مجبوری اَحمق باشی !

رویِ کاغذ مینویسم

دستهای تو . . .

و روی آن دست میکشم . . . !!!

اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابِین (449)؛
قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد
توبه راستین پنج رکن دارد
ترک گناه
پشیمانى از گناهان سابق
تصمیم بر ترک گناه
جبران گناهانى که قابل جبران است با اداى حق الله و حق النّاس
استغفار با زبان
تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت!
رفیق داری…
همدرد نداری!
.
خانواده داری…
حمایت نداری!
.
عشق داری…
تکیه گاه نداری!
.
مثل همیشه…
همه چی داری…
و هیچی نداری!

اما نه!
یکی رو داری!!
همدم تنهایی هات اونه:

"خـدا"

کجا گل‌ های پرپر می‌فروشند؟

شهادت را مکرّر می‌فروشند؟

دلم در حسرت پرواز پوسید

کجا بال کبوتر می‌فروشند؟


پانوشت : شهید گمنام سلام....



تو قطعی ترین  اتفاق  جهانی ،

و من ، مطمئن ترین منتظر جهان ...

چه تناسب خوبی !

{ اتفاقی } به نام  " تو "

و { انتظاری } به نام " من " ...


اللهم عجل لولیک الفرج


دیدی وقتی بارون می باره هوا چقدر دو نفره ست؟؟

"نمازت" رو بارونی کن

هواش خود به خود دونفره میشه . . .

"خودت" و "خدا" . .


پانوشت : برای چشمانم نماز باران بخوانید… بغض کرده… ابریست… اما نمیبارد

نمی‌ دانم چه سرّی دارد!!!

اسم کوچکم هزار بار هم گفته شود

به پای یک بار گُفتن تو نمی‌ رسد...

بگذار بگویم :

آخر فهمیدم چه ربطی بهم داریم!

که پشت این همه فاصله تا این حد به من نزدیکی

"تو ادامه ی وجود منی"

دل من با تو آرام می گیرد

این نوشته های گاه و بی گاه

قلب من است برای تشکر از تو

که تمام کج خلقی هایم را تحمل کردی

صبورانه همه ی بهانه گیری هایم را هضم کردی

و آخر هم با همان زنگ صدای همیشگی...

تسکینم دادی

من نمیدانم چه شد یا از کجا پیدا شدی !

ولی خوب شد ادامه وجود من شدی

خوب کردی!

 خدایا ...!

من جزو اموال توام

و حفظ اموال شخصی ، واجب

  یا وکیل!

دارم یاد می گیرم

فقط پیش تو حرفهای دلم را بزنم!


دلم یک دل سیر گریه میخواهد

دلم گرفته، از دست خودم خسته شدم

حاجت دارم

میل تعالی دارم

دلم تنگ است...

فاطمیه در راه است...

غرق شده ام وسط  کلماتی خشک و خالی ...

میان  جمله هائی که می توان سر  شعر بودن یا نبودن  شان شرط بست ...

حرف هائی که از صافی  دهان صاف کن بغض رد می شوند ...

حرف ها می روند ...

بغض لعنتی اما می ماند ...

حرف هائی که نگفتن شان اما از جنس سکوت نیست ...

دل است دیگر …

نمیتوان دلتنگی را از او گرفت …

مگر میشود خیسی را از آب گرفت ؟

گاهی …

میریزد و خرد میشود …

گاهی هم …

ترک برمیدارد …

اما باز دل میماند …

گاهی هم آدم را ناقص اُلخلقه میکند …

مثل من که دیگر هیچ دل و دماغی ندارم …


نه عشق میخواهم
نه دروغهاى قشنگ
نه ادعاهاى بزرگ
نه بزرگهاى پرادعا
من فقط :
یک فنجان چاى داغ میخواهم
و کسى که با او حرف بزنم و
بعد پشیمان نشوم ...!


یا غریب خراسان


و چایی میخورم و حسرت خراسان را ...

تنها اسمی است

که هر گاه صدایش زدم

گفت :

جانم


خدا...

" موندنی "

راهشو پیدا میکنه ...

" رفتنی "

بهانشو ...


پانوشت : مردم این دیار " دردی " دارند ابدی ...اسمش را گذاشته اند " یار "هم در بودنش می نالند ...هم از نبودنش .....!

إیّاکُم وتَزَوُّجَ الحَمْقاءِ...

تاکید کرده بود پیامبر

با زن احمق ازدواج نکنید

گمانم همین دختران

بی حجاب را می گوید...

او هشدار داد  مرا

فرزندان اینها کفتار صفت 

می شوند و وُلْدَها ضِباعٌ.


پی نوشت : یا مایه دار یا خوشگل ملاک های ازدواجش این بود! پیامبر ولی چیز دیگری می گفت : فعلَیکُم بذاتِ الدِّینِ...پس بر شما باد به (ازدواج با) زنان دیندار.


بحار الأنوار : 103 / 237 / 35 منتخب میزان الحکمة :


"عین لام"

حواسم را ” پرت ” می کنم …

باز هم کنار تو به زمین ” می افتد

مردی  و نامردی

جنسیت 

سرش نمیشه!

معرفت که نداشته باشی

نامردی!!



" وَمَا خَلَقْت الْجِنّ وَالْإِنْس إِلَّا لِیَعْبُدُونِ "


خدایا!


ببخش برنامه هایت را بهم زدم...

به زمستانی فکر می کنم

که بدون تو

روزهای مرا

فصل هایی طولانی می کند



بآ تغییر "دیپلماسی مقاومت" به "دیپلماسی لبخند" :

✘ در 5 ماه گذشته 6 بار تهدید به حمله ی نظامی
✘ جان گرفتن دوبآره تروریست ها در سوریه
✘ کلید خوردن عملیات اطلاعاتی بر علیه ایران
✘ ترور دیپلمات ایران در یمن
✘ گروگان گرفتن 5 سرباز ایرانی و درخواست معامله آنان با 300 نفر!
✘ بمب گذاری روبروی سفارت ایران
✘ حمله تروریستی به ساختمان رایزنی فرهنگی در بیروت
✘ تعلیق برنامه ی هسته ای

و و و و ....

خب حضرات اعتدالی و باسواد بفرمائید چه بدست آرودیم؟
✘ عزت ملی
✘ غرور ایرانی
✘سرافرازی
✘برطرف سازی ایران هراسی
✘ پول خودمان!!!!
✘ گامی برای شکستن تحریم
و و و و ...

┘◄ یک مُشت شعآر یک مشت سخنرانی قشنگ...

پانوشت  :
این داستان همچنان تا 3 سال دیگر ادامه دارد....

قابل توجه:
من یک بیسوادم!

هرگز مغرور نشو...

برگ وقتی می ریزه که


فکر می کنه طلاست...



آگاه باشید

وقتی وقتش برسد

چشم در چشم موعود

فقط آنهایی سربلندند

که در کوفه ی انتظار

مسلم ابن عقیل را

فهمیده باشند
!!


 جان نوشت : لبیک یا خامنه ای...



بهانه گیر شده و زبان نفهم؛

دلم را می گویم ...

آخر از کجا برایش برات یک زیارت گیر بیاورم !؟


خدایا ، مانده ام

نمیدانم

از دست داده ام

یا از دست رفته ام

که روزگارم این چنین است؟

" دیگر بهانه ات را نمیگیرم "


خیالت همه جا با من است
و زندگی زیباست
فقط از اینکه دیگران دیوانه صدایم میکنند
کمی آزرده ام!!

" حُر " کن مرا

که جان من از شرم پر شده!!!

"من "

را که راه نیست به جمع حبیب ها...

من گناه می کنم و

تو جُورش را می کشی...

سند هم,

غیبتت . . .


جز تو

مَحرمی نمی بینم

برای حرف هایم

آن حرفهآ که از همه پوشیده داشتم

تنها در این حرم به تو گفتم آخه تو مَحرمی


پانوشت : کربلایی اکبری پور "همسفر کاروان مان بود در دیدار رهبری "... وقتی کنار ضریح "بارانی" بودم  با دستش زد به پشتم و گفت: خانوم معصومه(س) به حرمت نوکری "حضرت علی اصغر" حاجت این جوان رو هم بهش بده.......همین

چشماتو از من بر ندار

من مات تصویر توام ......


پانوشت: مرد نیستم اما..حرفم یکی است! "تـــــو"...برای کسی که بی حضورش نفس کشیدن محال است وبودن ناممکن{ + }

من پنچاه سال است دارم اسلام میخوانم بگذار خلاصه اش را برات بگویم:


واجباتت را انجام بده


بجای مستحبات تا می توانی به کار مردم برس


کار مردم را راه بنداز اگر قیامت کسی از تو سوال کرد


بگو فاضل گفته...


مرحوم ایت الله فاضل لنکرانی (ره)

خدایا...!!!

دستانم زیر چانه ام...

مات و مبهوت نگاهت میکنم...

...طلبکار نیستم...!!

فقط مشتاقم بدانم...

ته قصه چه میکنی با من!!!

وقتی چای نبات هم افاقه نکرد ،

مادرم هم فهمید ...

که من "دلم" درد میکند ,

نه , دلم ...!!



سید مرتضی آوینی درخصوص شخصیت ابراهیم حاتمی‌کیا چنین می‌نویسد:
شاید باشند فیلمسازانی که مهارت تکنیکی‌شان در سینما از حاتمی کیا بیش‌تر باشد، اما هیچ کدام «بسیجی» نیستند... و من به بسیجیان امید بسته‌ام؛ نه من تنها، همه آنان که تقدیر تاریخی انسان فردا را دریافته‌اند و می‌دانند که ما از آغاز قرن پانزدهم هجری پای در «عصر معنویت» نهاده‌ایم.

"من " در رقابت با کسی نیستم

"من " در بازی برتر بودن از کسی شرکت نمی کنم

"من " فقط در تلاشم از کسی که دیروز بودم ، برتر باشم

"عظمت بشر درآن است که پل است نه مقصد"

بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را ،

بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند

راحلان طریق می دانند که ماندن نیز در رفتن است.

«شهید آوینی»





تو کجایی...؟

در گسترده ی بی مرز این جهان

تو کجایی...؟

من در دوردست ترین جای جهان

ایستاده ام ..

بی تو...


امروز عصر انشاءالله عازمیم

به سوی تهران

انگار " یار " طلبیده ما را


می روم به "دیدار حضرت عشق"


پانوشت : چقدر حس خوبی دارم : وقتی "عاشق" در راه دیدار "معشوق" است و چه لذتی بهتر از این...؟!

چقدر حقیرند آنهایی که

نه جرات دوست داشتن دارند ،

نه اراده دوست داشتن

و نه لیاقت دوست داشتن

و مدام هم شعر عاشقانه میخوانند

برای روزهای عاشق شدن ....

احتیاجی به تسبیح نیست ، دستانت را که به من بدهی
با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !

این روزها :

آدمهای کنارم

مثل " جمعه " میمانند ...

معلوم نمیکند

" فرد " هستند یا " زوج "

پُر از ابهامند

هرگز نفهمیدم

فراموش کردن درد داشت

یا فراموش شدن...

به هر حال دارم فراموش میکنم

فراموش شدنم را !!

گاهی باید دعوا کرد داد زد ،

فحش داد !

گاهی باید گریه کرد مشت کوبید

لیوان شکست ،

چند شب قهر کرد

وگرنه یه حرفهایی روی دل آدم میمونه میمونه ،

درد میشه ،

سرد میشه

سنگ میشه ،

سکوت میشه ،

عادی میشه کینه میشه

دوری میشه و مرگ عاطفی میشه

گاهی باید بد شد تا بشه خوب موند ...

پانوشت :
گاه نیازی به جنگ نیست وقتی می‌توانیم صلح را انتخاب کنیم، وقتی بدانیم و باور داشته‌باشیم که تمام بازیها برنده برنده‌اند!

اینقدر خودت رو نگیر … !


اینقدر با تکبر و غرور با آدم حرف نزن … !


وقتی کسی به تو ابراز علاقه کرد …


فکر نکن که فوق العاده ای !


شاید اون کم توقعه …

فَهُوَ حَسبُه که می خوانم

انگار کسی دستی به قلبم می کشد

و من آرام می شوم

انگار کسی می گوید :

" خیالت راحت ! من هستم "


"خـــــــــــــــــــدا"

سفر بهانه بود

قرار بود در مدینه نمانی

قرار بود

این فاطمه

حرم داشته باشد!

کاش ...

" دل " را

مثل این قفل ها

به پنجره فولادت

می بستیم!

مـــ♥ـــادر یعنی شب تاصبح بیداری

مـــ♥ــــادر یعنی از خودگذشتگی

مـــ♥ـــادر یعنی فداکاری

مـــ♥ـــــادر یعنی بسادگی یک شعر روان

مـــ♥ــــادر یعنی روح زنانه خداوند، لطیف و مهربان

مـــ♥ــــادر یعنی عشقــــ عشقــــــ عشقــــ ...

عشقــــ♥ـــ یعنی مـــ♥ـــادر ...

این روز ها تو از ذهنم سرازیر می شوی

و در قلبم می ریزی

باز هم دستم به نوشتن می رود

و احساس می کنم تمام بغض هایم را

به کاغذ سپرده ام

و این چنین است که در نبودن هایت آرامم

و من چقدر ساده ام که فکر می کنم تو فکر می کنی

من آرامم....


رزق ما را ز ازل داده "حسین"

کد ملی ، سبد کالا چیست ؟!؟

نان خور حضرت مولا هستیم

احتیاجی به حسن آقا نیست ...

دلم هوای خودم را کرده است
این روزها
بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم !!
دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم
و نه هراس از دست دادن را ..
هرکس مرا میخواهد
بخاطر خودم بخواهد
دلم هوای خودم را کرده است ..
همین…

از چمران پرسیدند:

تعهد بهتر است یا تخصص ؟

گفت: می‌گویند تقوا از تخصص لازم‌تر است، آن را می پذیرم.

اما می‌گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می‌پذیرد بی تقواست.

چه فرقی می کند؟!

از "شمال" به من رسیده باشی یا "جنوب"

چه فرقی می کند؟!

از "مشرق" سمت تو آمده باشم یا "مغرب"

این جا که با همیم

"مرکزِ " دنیاست...


همسرت که حسینی باشد ،

تو را " زهیر" خواهد کرد ...


پانوشت : دوستان تعبیرو تفسیر نکنند!

+دوباره "حسین" گفتم و دلم لرزید ،خودت کمک کن و باقی  روضه را بنویس ....

هیچ کودکی نگران

وعده بعدی غذایش نیست؛

زیرا ب مهربانی مادرش ایمان دارد؛

ای کاش من هم مثل او

به خدایم ایمان داشتم . . .


آیت الله بهجت

بعضیها که در استقبال امروز بودند خانمهائى بودند که به آنها میگویند بدحجاب؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چکار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، او دلش، متعلق به این جبهه است. او یک نقصى دارد، ما هم یک نقص، نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید، با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت
امام خامنه ای


پانوشت : صرفا جهت اطلاع آ رئیس...



آن روز ها که بچه تر بودم ..

وقتی به "اللهم اغفر لی کل ذنب اذنبته" دعایِ کمیل می رسیدم...


باران بود که می بارید...

این روز ها که باید آدم تر شده باشم، اگر حالِ دعایی باشد (که نیست!!)، ....


دیگر "کیف تؤلمه النار" هم تکانم نمی دهد!


پانوشت :
+می خوانی :" وَ قَد مَنَعتَ الناس أن یَدخُلوا الا باذنِه ... "و چه شیرین تر که وارد می شوی و می فهمی تو یکی از همان هایی هستی که اجآزه ورود پیدا کرده ای ...و من بآور دارم که / یسمعون کلامی ... /اذن می دهی آقآ ؟؟من و این دل  هوآیی ... "دلم مشهدالرضا کرده آقا..."

"هرگز حدیثِ حاضرِ غایب ، شنیده‌ای؟
من در میان جمع و دلم،
جای دیگرست...!"


مجنون/

سید شهیدان اهل قلم :
جاذبه ی خاک به ماندن می خواند،
وآن عهد باطنی به رفتن....
عقل به ماندن می خواند،
و عشق به رفتن ... و این هر دو را خداوند
آفریده است تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود.


چقدر این جمله برام خاطره انگیزه....

همین

معنی حسرت رو توی هیچ کاغذی نمیشه نوشت..

روی هیچ صفحه ی سفیدی نمیشه تایپ کرد...

با هیچ زبونی نمیشه توضیح داد...


سلام شهید گمنام/

انسان ها

به ناگهان شکسته نمی شوند

این مائیم

که دیر به دیر

نگاهشان می کنیم...

انگار

در بهشت هم

خشکسالی است!

 من این را دیشب

از کف پاهای  ترک خورده "مادرم" فهمیدم....


دلم کوچک است

کوچکتر از باغچه پشت پنجره...

اما آنقدر جا دارد تا برای کسی که دوستش دارم

نیمکتی بگذارم،برای همیشه....



باش؛
تا بی اشتها شوم
نباشی اگر
نان می‌خرم و آب می‌خورم
باش؛
تا به هرچه غیر تو
بی اشتها شوم
مثل دو عاشق
که ساعتِ نگاه کردن را
به غذا خوردن
تلف نمی‌کنند.

پا نوشت:
باشد قبول! من باختم , اصلا بازی تمام! خودت را نشان بده , قرار نبود که بگذاری بروی قرار بود فقط قایم شوی!!!


جوجه مرغابیِ کوچک،

پا به پای مادر شنا می کرد و تمام کارهایش را تقلید ؛

گویی می دانست که در این دنیایِ موّاج،

باید الگویی داشت تا جانِ سالم به در برد ...


رسول اکرم (صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله) :
أکرِموا أولادَکُم وَأَحسِنوا آدابَهُم یُغفَرلَکُم؛
فرزندان خود را گرامى بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود.
مکارم الأخلاق، ص 222


انشا میکنم

نامت را در این دنیا ...

تا املا کنی

نامم را در آن دنیا ...



--اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم--

چه خوب می شد

یه روزی از همین روزا

خدا میومد بوسم میکرد و میگفت :

همه سختی های این مدت "شوخی" بود

میخواستم ببینم جنبه داری یا نه !

خدایا میشه.......؟؟؟

اینجا سرزمین واژه های وارونه است:

جایی که گنج، "جنگ" می شود

درمان، "نامرد" می شود

قهقه، "هق هق" می شود

اما دزد همان "دزد" است

درد همان "درد"

و گرگ همان "گرگ"

کجای این

 دنیای مجازی ایستادی ای؟


دلم سمت حرمه...
تمام اکسیژن های دنیا را هم بیاورند

به کارم نمی آید !

من هوای حریم تو را کرده ام … !

وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

از احوال دلم

آگاهی . . .

همین برایم کافیست


حاج احمد نوشت:

نمیدانم چه "رمزی" است

در هوای حرم

که "نفس" هایش

خاطرات سفر را یاد آور می سازد .

دکتر راست می گفت ؛

که “روی” ، برای  سلامتی  مو مفید است ...

از من که روی برگردانی ،

موهایم ، همه سفید می شوند !!!


بعضی ها را هرچقدر هم که بخواهی،

“تمام” نمی شوند … !

همش به آغوششان بدهکار میمانی !

حضورشان”گرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …

نیاز داری به حضورش در تنهایی هات...

آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !

هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …


و اینجا من کم دارمت …


ی ک ی...


خنده‌های تو

کودکی‌ام را به من می‌بخشد

و آغوش تو

آرامشی بهشتی

و دستهای تو

اعتمادی که به انسان دارم

چقدر از نداشتنت می‌ترسم!!!!


گاهی می اندیشم...

گاه می اندیشم ،چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم...


همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران ...

و انسان هایی در زندگیم باشند که

زلال تر از باران هستند...

خدایا؛

ما را به جرعه ای از عشق،

مهمان کن

و برقی از منزل لیلی بدرخشان

تا خرمن وجودمان را خاکستر کند...

بت ها شکستنی بودند

 و

 باورها ماندگار

 چه ساده دل بود ابراهیم... .

استخوان هایم را

به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند

نه یخبندانی بود

نه بیماری مهلکی !


من از دوری" تو " شکسته ام…

امروز بعد از یک سال

دوباره :

اینو(+)گوش دادم

فراز های دعای جوشن کبیر

یادم افتاد!


پانوشت:  خوبه آدم  چیزی رو که گوش میده یاد "خدا "در ذهن اش بیاد....

یه لحظه گوش کن خدا…..

جدی میگم!!

نه بچه بازیه ،نه ادا اطوار…

اینور دنیا

حال ” خیلیا ” اصلا خوب نیست…..

یه دستی به زندگیشون بکش لطفا!

ممنون میشم...

دهه ی هشتادیا که نمیدونن این چیه!

اواخر دهه هفتادیا هم نمیدونن

"ولی انصافا خوشمزه ترین غذای دنیا هست"


 پا نوشت : این خاص دهه شستی هاست..!!

سینه ام خسته ی آه است الهی العفو

دعوتنی الیک...

مرا خوانده ای !

استجب لکم...

تا اجابت کنی مرا !

الیه راجعون..به آغوشت برمی‌گردم..

درک سادگی

از کشف تموم مجهولات این دنیا سخت تره

سادگی ها رو باور کن...

همانطورکه خوردن شراب حرام است ،

خوردن غصه هم حرام است

و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست ...

اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست

دیگر چه غصه ای باید بخوریم !


"دکتر الهی قمشه ای"



فقـــط  " شکرت خدا"

توی این دنیا همیشه

بعضی ها “برای به جایی رسیدن”

و بعضی ها “بعد از به جایی رسیدن”

همه چیز را “زیر پا” می گذارند…!!


پانوشت:  آخرین تیکه اش این بود " yes"


من
که هیچ

بخاطر زمستان بیا

و به او بگو

که بر نمی گردی

گیسوی او را

هم

انتظار
نیامدنت

سپید کرد.


اللهم عجل لولیک الفرج
ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ

"ﺧﺎﻃﺮﻩ " ﻭ " ﺗﺼﻮﺭ " ﺧﻮبی ﻛﻪ ،

 ﻧﺴﺒت ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺩﺍﺭﻳﻢ ،

 ﺧﺮﺍب ﻧﺸﻪ . . .

ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ....!!!

عشق......

زیباترین لذتیست که وقت ارتکاب آن

خدا....

برای بشر...

ایستاده دست میزند....!!!



میدونم با تو  به  هر چی دلشکسته است  حرمه

هر کی از غربت این زمونه خسته است حرمه

هر کی از دنیا بریده ...

این روزا سمت توِ...

هر کی  هر چی که دره به روش بسته است سمت حرمه...

آقاجان عنایتی ....

دل من هم سمت حرمه...


پانوشت : امروز بیشتر از همیشه دلتنگ حرم شدم... {  اینم برا هر کی دلش سمت حرمه ....+}


خوشبخت ترین آدم ها


اونایی هستن که این جمله رو میشنوند :


" عیب نداره،

با هم درستش میکنیم
" ........

روزی مان بکن زیارتی که ....
.
.
..
.

..
.
.
.
همراهش معرفته . . .

پانوشت :
عطر سیب حرم یار را می خواهم ...به باد هم التماس می کنم خدا که جای خود دارد ...

هرجا کم آوردی، حوصله نداشتی، گرفته بودی،
پول نداشتی، کار نداشتی ، باطریت تموم شد، تسبیح رو بردار
صد بار بگو استغفرالله ربی و اتوب علیه. آروم میشی
استغفار آثار فوق العاده زیادی دارد و فقط برای آمرزش گناه و توبه نیست ."حاج آقا مجتهدی تهرانی"



دلتنگی را چگونه هجی کنم

تا درک کنی

چهار ستون بدنم

زیر سنگینیش تا خورده است...

ابرها ی چشم هایم سنگین شده...

انگار بارانی در راه است!

ﻣﺮﺩ ﻭ ﺯﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ . . .

ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪء " ﻣﺎ " ﺷﺪﻥ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻯ
ﺷﻮﺭﺍﻧﮕﻴﺰ ﺗﺮﻳﻦ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳت
ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﺰﻥ " ﺩﻭﺳﺘت ﺩﺍﺭﻡ "

ﻭ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻰ ﭼﺸﻢ ﻏﺮﻩ ﺍﻯ ﺭﻓﺖ
ﺩﻋﺎﻳﺶ ﻛﻦ
ﺗﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﺩ ...
ﻫﻤﻴﻦ ...!؟

*** ما تنها یک گزینه داریم ***


"سید علـــــی"

روز خوبی بود..........امروز؛

هیچ صفری اضافه نشد

به هزار غمی که داشتم...!!!

ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ” ﺗﻌﻮﯾﺾ ” ﻧﮑﻦ …

ﺑﻪ ﺧدﺍ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ

” ﺗﻌﻤﯿﺮ ” ﮐﺮﺩ

ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ
ﻟﺒﺨﻨﺩ

من ، این من ناگزیر از درد

زیر سایه ات قدم بزنم

تا صاف شود هوای حوصله ام

باز کنم چتر خیالم را

و ببارد هرچه " توست " براین برهوت سکوت

تا با سبزی جای خالی ات

بهار آغازین فصل سال شود...


پانوشت: این جمعه هم گذشت و "تو " هنوز  منتظریــ.....

اینجا تو این دنیای مجازی فقط واژه

می فروشم

و

سکوت میخرم ...

چه تجارت دردناکیست تنهایی...

دیروز فهمیدم که چقدر "شور" هست

زبان نماینده گان مردم شهرم

وقتی " آوا " دم میزند

ما تغییر شهردار شهر را

برای چهار سال کاریمان کافی می دانیم

و بنشینیم و بخوریم و بخوابیدم!!

واقعا

شور -َ ش را در آوردند

این "شور " آ "


پانوشت  : " آ " باویشلاسین کی زبانیم آجی اولوبدی....

*بعضیا مث پادری میمونن..!باید روشون وایسی کف کفشتو تمیز کنی و از روشون رد شی...این کارو نکنی فکر میکنن ...فرش هزار شونن..!!!

همه گفتند :

او که رفت ، زندگی کن !

ولی ...

کسی درک نکرد که ،

" او "

خودِ زِندگی اَم بود .......!

با من راه بیا . . .


با من راه بیا . . .

برای تو 


از بیراهه های زیادی گذشته ام ... 

دلمان خوش است که مینویسیم

و دیگران می خوانند

و عده ای می گویند

آه چه زیبا و بعضی اشک می ریزند

و بعضی می خندند

دلمان خوش است

به لذت های کوتاه

به دروغ هایی که از راست

بودن قشنگ ترند

به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند

یا کسی عاشقمان شود

با شاخه گلی دل می بندیم

واقعا " دلمان خوش است"!!



پانوشت: به قول حسین پناهی "" ای دل دهاتی به کشک شور بساز که قند شهر, دروغی بیش نیست...""

براستی چرا همیشه حرفهای گفتنی را نمی گوییم ؟


همیشه حرفهایی داریم برای گفتن اما هیچگاه نمی گوییم !

  دوست داریم ناگفته هایمان را فریاد کنیم

  نمی توانیم یا بهتر است بگویم، نمی خواهیم بگوییم

  براستی چرا همیشه حرفهای گفتنی را نمی گوییم ؟

  حرفهایی که میزنیم هیچکدام از جنس آن حرفها نیست

  آن حرفها فرق دارد ، ناگفته هایت را می گویم میدانی که ؟


کسی که نگاهت را نفهمید...

توضیح های طولانی ات را هم نخواهد فهمید ....!!

از بعضی ها هیچ انتظاری ندارم

همین که

جفتک نیدازند!!

ازشون ممنون میشم
...

"مَردُم" چیست؟

مَردُم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه

و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی...!

برای مَردم خیلی مهمه که تو ...


می‌گویند سری که درد نمی‌کند دستمال نبندید،

رزمندگان سرشان درد نمی‌کرد...

ولی دستمال به پیشانی می‌بستند...

و کم کم سر آنها درد می‌کرد...

تا جایی که بایستی سرشان را در راه معبود جدا می‌کردند...

"دلگیر نباش"

دلت که "گیر" باشد رها نمی شوی...

یادت باشد خداوند بندگان خویش را "با انچه بدان دلبسته اند می آزماید..."


تو ویکی‌پدیا دیدم که بیشتر از 100نوع زبانِ مختلف در کل جهان داریم ....

یعنی آدما بیشتراز 100جورِ مختلف حرف میزنند تا منظور خودشون رو , احساسشون رو , عواطفشون رو ... بیان کنند و به دیگران بفهمونند ...

اما بین اینهمه زبان , نام یکی از رایج ترین زبان های دنیا جا افتاده !
آره رایج ترین و پرگویش ترین زبانی که همه ی جهانی ها بدون استثنا ازش استفاده میکنند ...

زبانی که نه تنها اسمش بین بقیه ی انواع زبان ها نیست ؛
بلکه تابحال کسی اونو ترجمه هم نکرده ...
زبانی که اغلبِ مواقع فهمیده نمیشه ...

زبانِ سکوت .......

و چه حال خوشی‌ست این گونه شدن به دست ارباب...


اصلاً این دل ، 

ساخته شده برای رآه نیامدن .

" صـلاح نبوده است لابُد " . . . را ، 

دیگر حالی اش نمی شود .

نمی دانم این چندمین بار است ،

دست به آسمان برده ام و . . . 


.
ذکر این روزهایم شده :

 وَتَـوَاصَـوْا بـِالصَّبـْرِ . . . 

وَتَوَاصَـوْا بـِالصَّبـْرِ . . . 

وَتَـوَاصَـوْا بـِالـصَّبـْرِ . . . 


رهبرانقلاب:
به دشمنی که لبخند میزند

 اعتماد نکنیم،

آمریکاییها از آنطرف لبخند میزنند و اظهار میل به مذاکره میکنند

 و از این طرف بلافاصله میگویند همه گزینه ها روی میز است،

خب چه غلطی ممکن است انجام دهند...!


پانوشت : توبه گرگ مرگ است پس : مرگ بر آمریکا...

خالی از لطف نیست این رو گوش کنید (+)

من به بی محلی آدمها عادت دارم

آهسته بیا

چیزی هم ننویس 

نظر هم نگذار 

همان که بخوانی بس است 

من به بی محلی آدمها عادت دارم!!

همین که میایی کافیست...!

خدایا...

چه خوش انصاف هستی

با دستهای خالی ام

و چه گران میخری

وجود بی بهایم را...!


همیشه فکر می کردم

چون "گرفتارم” به "خدا” نمی رسم

ولی حالا فهمیدم

چون به "خدا” نمی رسم، "گرفتارم”

کاش من ،همه بودم...

باهمه ی دهان ها ترا صدا می زدم...

کفش های ماه را به پا کرده ام...

دوباره عازم توام...

تا بوی زلف یاردر آبادی من است...

هرلب که خنده ای کند...

از شادی من است...

زندگی باتوست...

زندگی همین حالاست...



پانوشت:

*خدایا می بینی به خاطر تو چقدر دلمو دریا کردم ...
*در سمت توام دلم باران ، دستم باران ...
*امشب فهمیدم که چقدر مغرور و حسودم ... اعترافم و بشنو و ببخش ...


گاه از درد


گاه از شوق...

برای آسمان اما چه فرقی میکند,

دل پر ابرها برای چیست؟؟؟

هوای حرم تو همیشه بارانیست...

دلم کمی خدا میخواهد…

کمی سکوت…

کمی دل بریدن میخواهد…

کمی اشک…

کمی بهت…

کمی آغوش آسمانی

کمی دور شدن از این آدمها…!

کمی رسیدن به خدا…


دیشب خدا رو دیدم...

گوشه ای آرام میگریست...

من هم کنارش رفتم و گریستم...

هر دو یک درد داشتیم ...

" آدم ها...."


پانوشت:عجب از آدمایی، که نشانه‌هایت را می‌بینند و انکارت می‌کند ...و عجب از تو که انکارشان را میبینی و مهربانی میکنی . . .

هدیه: علامه طباطبایی (ره):«ممکن است انسان گاهی از خدا غافل شود و خدا یک تب سخت خطرناک چهل روزه به او بدهد،برای این که یک بار از ته دل بگوید: یا الله».

دوستانم می گفتند:

خوش به حالت

قد ات بلند است!

و دستت می رسد به بالای ضریح

آقا جان...

می شود شما هم

دستی بر بالای سر من بکشی؟


پانوشت : عجیب دلم هوای مشهد الرضا کرده... یا غریب الغربا

دست های کوچکش

به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد

التماس می کند : آقا… آقا "دعا " می خری؟

و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند

و برای فرج آقا "دعا " می کند!!!!!

پانوشت : این روزها "آوای باران"  دل خیلی ها را "بارانی" می کند ! میفهمی که چه میگویم....

آقــا ...

اشک

در بساطَم نیست ...

عرق شرم قَبول میکُنی؟


اللهم عجل لولیک الفرج

خداوندا....

به دل نگیر اگر گاهی

زبانم از شکرت باز می ایستد !!...

تقصیری ندارد...

قاصر است

کم می آورد در برابر بزرگی ات...

لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت

در دلم اما همیشه

ذکر خیرت جاریست !!....

وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،


امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛


پس


هیچ وقت نا امید نشو ،


بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی 


مثل من...!

 

خدایا !

یادت می آید ،

خواستم کنارم باشی ،

نخواستی. . . !

 گفتی :

" کنار که هیچ ،

می شوم نزدیک تر از رگ گردنت ... "

بـاشد . . . قبول .

 فقط می خواهم بگویم :

جهنم که آتش نمی زند ،

منی را که نزدیک تر از رگ  گردنم خداست ...

مگر نه ، مهربان پروردگار  من ؟

" دُنیا

پُر از آدم هایی ست

که همدیگر را گُم کرده اند ... ! "

گیرم که باران هم آمد
سیاهی این شهر را هم شست
هوا هم عالی شد
فایده اش برای من چیست؟!؟!
هوای دل من این روزها "پس" است

مولای من ! می خواهم امروز با شما حرف بزنم چرا که اعتقاد دارم ،یَسْمَعونَ کَلامی ،

پس ای آقای مهربانی ها ! در آغار سلام علیکم ،

نه تنها از طرف من بلکه ، عَنْ جَمیعٍ الْمومنینَ وَ المُومِنات ،

نمیدانم فرهاد

ازچه می نالید!...

اوکه تمام زندگی اش

(شیرین) بود.....

"..."




فقط برای امروز.....!
ما برنده ایم
اگر لحظه های شیرین امروز را
قربانی اتفاقات تلخ دیروز نکنیم
پس نه در حسرت دیروز و نه در رویای فردا
یعنی میشود؟

دلتنگم . . .

برای " او " نه ...

برای منِ قبل از " او "

چقدر قشنگ بود ...

" آن بی خیالیها " ..........!

دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند

دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد

میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم

که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست . . .

چه کلمه ی مظومی است" قسمت"

گاهی تمام تقصیرهای مارا

به عهده میگیرد!!. ...

بعضی حرفارو

هر چقدرم بقیه بگن

تا خودت تجربه نکنی

و به غلط کردن نیفتی

باور نمی کنی.....!

ساپورت تو را support نمی کند!

نه در این دنیا و نه در آخرت!

(عکسی از ساپورت پوشان نذاشتم  عوض اش حجاب برتر رو گذاشتم یعنی "چادر")

چه مسخره است

سوال امتحان که میگوید

لطفاً جای خالی را پر کنید...

من اگر میتوانستم, جای خالی " تو "را پر میکردم


پانوشت:انتظار کشیدن خیلی سخته...همین