از صورتت نقاشی کشیده ام
همانطور که دلم میخواست باشی
حالا چشمهایت فقط مرا میبیند
و لبخند همیشگیت
لحظه های نبودنت را
میپوشاند
فقط مانده ام
هوس بوسیدنت را چه کنم ؟
خدا دوست دارد بنده اش بگوید: خدایا! غلط کردم.
دیدید وقتی بچه ی شما اشتباهی می کند ، می آید به شما
می گوید : من غلط کردم ؛ چقدر خوشتان می آید .
گریه می کند و اشک می ریزد ، که آقاجون !غلط کردم ، من
را نزن.
شما او را بغل می کنید و به خودتان می چسبانید و نوازش
می کنید.
شما بنده اید ، این طورید، آن وقت خدا!
فقط یک کلمه انسان بگوید : '' خدایا! ، نفهمیدم ، بد کردم ،
عمرم را به بطالت صرف کردم''
آیت الله مجتهدی ره
زندگی مثل جلسه امتحان است...
بارها غلط مینویسیم.پاک میکنیم...
و دوباره غلط مینویسیم..
غافل از اینکه ناگهان مرگ فریاد میزند...
برگه ها بالا!!
سنجاق کرده اند
حیارا
عفت را
مهربانی را
عشق را
صفارا
ایمان را
ویک عالم چیزدیگررابه چادرت..
برای همین است...
که این چنین "سنگین وباوقار"راه میروی بانو!
پانوشت : تقدیم به همسرم....
حرفهای زیادی بلد نیستم
من تنها چشمان تو را دیدم
وگوشه ای از لبخندت
که حرفهایم را دزدید
از عشق چیزی نمی دانم
اما دوستت دارم
کودکانه تر از آنچه فکر کنی
می خواهم امروز از تو بنویسم
حتی اگر کودکانه باشد. . .
دلتنگ شدن برای کسی ...
این نیست که از آخرین باری که او را دیده اید
یا با او صحبت کرده اید چقدر گذشته است !!!
بلکه دلتنگی آن لحظه ایست
که در حال انجام کاری هستید ،
و آرزو می کنید که ...
کاش او نیز اکنون کنار شما بود !
و این لحظه خاص یعنی:
دلتنگی...
من...
جام چشم هایت را...
باعشق...
یک جا سر کشیدم...
و تو چه بی هوا،
تمام هستی ام شدی!
پانوشت: دست هایت که مال من باشد ...! هیچکس..! مرا..! دست کم نخواهد گرفت ..!
امروز شعری برایت گفتم..
می دهم پرنده ها بیاورند
تو هم تکه ای از آسمان برایم بفرست از پنجره ام بیاویزم
شب ها اتاقم ماه ندارد..!
این شعرها بروند به جهنم
من فقط دیوانه ی آن لحظه ای هستم که
قلبت زیر سرم
دست و پا می زند!
پانوشت : ضربان قلبم،تعداد نفس های [ توست ] . . .
مهم نیست چهره تان چگونه است،
وزن تان چقدر است و چه اندازه به
خود می رسید، کسی که لیاقتتان را داشته باشد
شما را به خاطر درونتان دوست خواهد داشت!
کاش جایی برویم …!
تابلویی داشته باشد ..
که رویش خدا نوشته باشد :
پایان تمام دلتنگی ها …………!
چه پر جرات میشود در برابرت،
کسی که میفهمد:
از ته دل دوستش داری..!
این را از چشمات فهمیدم!
این روزها پر طرفدارترین بازی در بین آدم ها ،
بازی با احساسات است....
مواظب باشید....!!!!!!!
می گفت :
تحمل می کنم...
سختی پوشیدنش در روزهای گرم تابستان را...
دست و پا گیری اش را...
خاکی شدنش را...
طعنه شنیدن هایش را...
فقط به عشق شما بانو...
سختی های چادر سر کردن من...
از سیلی خوردن در کوچه های مدینه که سخت تر نیست
پانوشت: از همسرم به خاطر داشتن زیبنده ترین چیز یک "زن "یعنی ...حجاب... سپاسگزارم....
گاهی "دوست داشتن" پنهان بماند قشنگ تر است !
دوست داشتن را باید کشف کرد ؛
درک کرد و از آن لذت برد !.......
پانوشت : بدون سیب , کاشف جاذبه می شدم،تنها اگر :من و تو و نگاهت،قبل از نیوتن بودیم
با این که دنیا پر است از لبخندهایی که
پشتشان غرض و مرض است
اما لبخندهایی هم وجود دارند که
یخت را اب می کنند...
کشفشان کن!
به من می گویی قلب داری!؟
و من چگونه به تو بفهمانم
که قلب هیچکس
را نمیتوانی تویِ قفسهی سینهاش پیدا کنی!
مفهومِ گناه با تو عوض می شود
ارتکابی چنین سرخ
عشق را هم دوُر می زند ...
تو گناهی ساده هستی
وَ من معصومانه به تو مرتکبم .
به حرفهایی که میخواهی بزنی دقت کن ؛
شاید همین حرفها ، دلی را ناخواسته برنجانند...
و
نسبت به حرفهایی که میشنوی بی دقت باش ، شاید از دهانی شنیده باشی
که قبل از حرف زدن به آن فکر نکرده!
سر به هوا نیستم
اما همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی است دیدن همان آسمان که شاید
تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای...
چندتا قانون درست و حسابی و واقعی دربارهی عشق و ازدواج بلدم:
اگر به دیگران احترام نگذاری، مشکل پیدا میکنی
اگر توافق و مصالحه بلد نباشی، مشکل پیدا میکنی
اگر بلد نباشی، در مورد آنچه که بینتان اتفاق میافتد ، آزادانه و راحت حرف بزنی، مشکل پیدا می کنی
و اگر ارزشگذاریهایتان یکسان و مشترک نباشد، مشکل پیدا می کنید
ارزشهایتان باید مشابه باشد و مهم ترین ارزشگذاری ایمان به شأن والای ازدواج است …
آن لحظهای که نگرانش میشوی
همان لحظهای که ترس از دست دادن سراغت میآید
یعنی دیگر دست و پا نزن، عاشق شدهای
امیدی به نجاتت نیست …
برای نوشتن از دلتنگی که
واژه و استعاره لازم نیست ،
" فقط یک دل میخواهد "
که تنگ شده باشد همین ...
می گویند
سری را که درد نمیکند
دستمال نمی بندند ؛
ولی سر من
درد می کند برای سربندی که
نام مقدس تو
روی آن حک شده باشد ...
اگر اراده کنی که خودت را حفظ بکنی
پروردگار هم هنگام ارتکاب گناهان ،
برای تو ایجاد
مانع می کند
(( مرحوم آیت الله حق شناس ))
نقطه ها،
دکمه های کلمات اند...
هر حرفی که میزنیم،
لباسی تنِ احساسی کرده ایم...
حواسمان باشد،
دکمه ها را
جا به جا
نبندیم
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره!
چون لبخند و به هر کسی میتونی هدیه کنی،
اما...
اشک و فقط برای کسی می ریزی
که نمیخوای از دستش بدی...
زندگی دفتری از خاطره هاست
یک نفر در دل شب
یک نفر در دل خاک
یک نفر همسفر خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
تا چشم باز کنیم عمرمان میگذرد
آنچه باقیست فقط خوبی هاست...
زیباترین پنجره ی دنیا
قاب چادر توست
وقتی چادرت را کمی روی صورتت می کشی
و از میان حاشیه ی آن تنها قرآن را می بینی و می خوانی...
یا أنیس من لا أنیس له...
آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بروی .. !!
شاید در ظاهر فاصله بین من و توست
اما هر بار دلتنگت می شوم دستانم را روی قلبم میگذارم
آرام آرام تپیدنت را احساس میکنم؛
چه ساده
تمام زندگیم شده ای
و چه زیبا فاصله ها را عبور کردی و در کنارم هستی
تا همیشه در من جاری باش ...
و "تو"پیدا شدی
در حجم سبز یک اتفاق
و من
دچار شدم به ابعاد سادۀ خواستن
و این همان هندسۀ عشق است..!!
استقامت رودخانه،
دل صخره ها را می شکافد...
نه به خاطر قدرتش!
بلکه بخاطر پایداری ش.
پانوشت: در زلال شب , شب هایم بارانی است .روزهایم می گذرد , من باران اشک می خواهم آنقدر باران می خواهم تا بتوانم تمام دلتنگی هایم را در آن زلال کنم
آدمها می آیند
گاهی در زندگی ات می مانند
گاهی در خاطره ات
آن ها که در زندگی ات می مانند
همسفر می شوند
تمام عمرم را،
فصلِ عاشقانه ی نگاه تو، تکمیل می کند…
وقتی تو نگاه می کنی،
زمستان دیگر یک فصلِ سرد نیست…
نگاهِ تو،
تمام “فصل” ها را “وصل” می کند به گرمای خورشید…
تاخیر العمل عنوان الکسل
هر کاری و عقب بندازی
بخاطر راحت طلبی و تنبلیه
مانند نماز و ...
امروز دوستت دارم
فردا دوباره بیشتر دوستت دارم
فردای فرداها نیز ...
حتی اگر هیچ وقت
نخواهیم
نخوانیم
نبینیم
من باز ...
تمام روزهای آینده
تو را
همچون گذشته
دوست خواهم داشت ...
عجب هوایی داری!
هوایت که به سرم میزند ،
دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!
عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺳﻪ
ﻧﻘﻄﻪﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﺟﻤﻠﻪﻫﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ ...
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ...
شاید تو
سکوت میان کلامم باشی
دیده نمی شوی اما من تو را احساس می کنم
شاید تو
هیاهوی قلبم
باشی
شنیده نمی شوی
اما من تو را نفس می کشم ...
پانوشت : از "ته دل" این رو نوشتم ...
دوست مجازی من ...
چند وقت است برایت مینویسم
و تو میخوانی
وگاهی تو مینویسی و من میخوانم
دوست مجازی من
این روزها درد دلهایمان را
به زبان نمی آوریم
تایپ میکنیم
مانده ایم اگر این دنیای مجازی نبود
روی دیوار احساس چه کسی مینوشتیم
نامت زیباست اما افسوس مجازی هستی
پشت هر یک از این نوشته ها یک نفرنشسته است
میخواند،فکر میکند،گاهی هم گریه میکند،یا میخندد
برای چند دقیقه هم که باشد
از دنیای واقعی مرخصی میگیری
مینشینی برای دل خودت
گاهی هم شب و روز میچرخی در این دنیای رمز دار
ولی میدانم
قدر تمام لبخندهایت تنها هستی
اگر همدمی بود که مجازی نمیشدی
دوست مجازی من
گاهی آنقدر بیخود میشویم بین یک دنیا دروغ و اعتقاد
فراموش میکنیم خودمان را
دور میزنیم منطق و باورهایمان را
میخندیم/گاهی هم دروغ میگوییم
نمیدانم....
شاید این معجزه ی مجازی بودنت باشد
دوست مجازی من
بودنت را قدر میدانم
عجب دوره ایست…
جمله ی
”این مکان مجهز به دوربین مدار بسته است”
بیشتر اثر میگذارد تا
”عالم محضر خداست”
تمام خوبی حس مالکیت اینه که :
از کسی که دوسش داری بپرسی
تو مال کی هستی؟!
و اون بدون معطلی بگه:
فقط مال تو…
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
..که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند
تعهد داشتن قشنگه!!
حتی تعلق داشتن!
اینکه بدونی مال کسی هستی
سهم کسی هستی
و اونم مال توه
مهم نیست :
این تعهد امضا بشه تو یه کاغذ پاره!
اصلش جای دیگه سند خورده!
توی دلامون...
اثبات دوست داشتن فقط حرف های عاشقانه نمی خواهد !
یک دل ساده می خواهد و یک دنیا مهربانی !
وقتی ثانیه های عمرت را خرج نگاه مهربانش کردی، خرج خنداندن و شاد کردن دلش......
بازگشته ام
با کوله باری از شعر های ناگفته...
تنها اینجا
مکان امن عاشقانه های من است ...
بعضی ها
امر به معروف میکنند
و بهای سنگینی هم می پردازند
سلام بر شهید
وبعضی ها هم
هزینه سنگینی وارد می کنند
تا معروف شوند که امر کنند
اف بر آنچه می کنید
و علف ها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
وانسان ها
همه ی انسان ها
با عشق، فقط با عشق
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که می دانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
اما نباشد، هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد، هرگز نباشد
همه برایم دست تکان دادند
اما کم بودند دستانی که تکانم دادند
دوست و دست بسیار است !
ولی
دستِ دوست
اندک !!
مردان واقعی وفادارند،
اونا وقت ندارن دنبال زنان دیگه بگردن،
چون مشغول پیدا کردن راه های جدیدی برای دوست داشتن
شریک زندگی خودشون هستند . . .
میخواهم راحت باشم ...
بی جسارت و بی خجالت ...
در جواب چه خبرها ؟
چشمانم را ببندم و بگویم :
عاشقی ...
ادعای بی تفاوتی سخت است !
آن هم
نسبت به کسی که
زیباترین حس دنیا را
با او تجربه کردی ...
خرداد
رعد وُ برق
باران
تگرگ
اصلن یادت می افتد..
اشتباهی انتظار را
روی در خانه ام محکم بکوبی
در دلم طوفانِ دلتنگی وحشتناک به پاست . . .
یه مطلبی و از کتاب آقای بحجت خوندم که واسه خودم خیلی مفید بود
ایشون در مورد مشکل به ریا دچار شدن در عبادات میفرمایند
آن زمانی که حس می کنید در حال ریا کردن هستید هدف آن ریا را از سمت مردم برداشته و به سمت خدا ببرید.
به این ترتیب هر وقت ما فکر میکنیم داریم ریا میکنیم با این عمل آن فعل را
برای خدا انجام می شود که حتی باعث بیشتر شدن توجه به خدا می شود.
زندگی همین است
هر خاطره غروبی دارد...
هر غروبی خاطره ای...
و ما جایی بینِ امید و انتظار...چشم میکشاییم تا روزگار مان بگذرد
گاهی هم فرق نمیکند چگونه...
فقط بگذرد...
حلقه بسته در دلم
حسی از عشق که
هیچ نمی خوام رهاش کنم
مثله حلقه ای در دست عروس
که تا عمر داره هرروز صبح
از کنار تخت برمیدارد و دستش میکند
و شب همانجا کنار تخت میگذارد..
شب فکرت را کنار خودم میخوابانم
و صبح با یک بوسه روزم را
با فکرهای عاشقانه آغاز میکنم...
گون گلهجک،
منه باخیب دئیهجکسن...
"کاش کی، هئچ بوراخماسایدیم..!"
پانوشت : کؤهنه مئساژلاری تکرار اوخودوم سنی همیشه سئوهجم یازمیشدین / یالانسا باشینا داش دوشسون
گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری وَ برایش چای بریزی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها...
آدم چه چیزهایِ ساده ای را
ندارد...!
دلم می خواهد از دید بعضی آدمها پنهان بمانم
آدمهایی که مدام توی زندگیت سرک می کشند
و با ژست صمیمیت
داشته هایت را می شمارند
احساساتت را خط کشی می کنند
اشتباهاتت را سرزنش می کنند
به چیز هایی که خود ندارند حسادت می کنند
دست می گذارند روی نقطه ضعف هایت و آنها را بزرگ و بزرگتر می کنندو هر کاری که لازم باشد می کنند
تا تو را کوچک و بی رنگ و کدر نشان دهند
این آدمها ” آینه ” نیستند ، ” خورده شیشه اند ...
پارو می زنم
سواربر قایق زمان
با عقربه هایی که شکسته اند
کی می رسم به تو ؟
قطب نمای دلم
مدام می چرخد
مدام میگریزی
و چشمانت
لیزترین ماهیانند . . .
متاسفم که ، آنچه هستم را
مدیون انسانهای خوب زندگیم نیستم
بلکه بدهکار انسان نماهائی هستم که
«چگونه نبودن» را به من آموختند!
فهمیدهام …
که خیلی وقتها….
گناه نکردن…
نتیجه ی فراهم نبودن “موقعیت” است؛ ….
توهم” تقوا “برم ندارد…!
"کوثر"
فروغی چه زیبا میگفت : اگر یاد کسی هستیم این هنر اوست ، نه هنر ما ...!
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز ...
نه از روی اجبار ...
و نه از روی تنهایی ...
فقط برای اینکه ارزشش را دارد
افکار عاشقانه ام را، جمع که می کنم...
دسته گلی می شود، شبیه تو، برای تو...
مهربانی ات را مرزی نیست!
یقین دارم فرشته ای قبل از آفرینشت قلبت را بوسیده...
عاشقانه ها برای توست.
اصلا انگار بودن تو که درمیان باشدهمه واژه ها دست به" یکی" می کنند..
که هرچه زودترجلوی تو و دوست داشتن هایت قد علم کنند..
وای که اگر بیایی ....چقدربودن هایت خوب است..
پانوشت : هنوزم "یکی" هستی برای من؟....
یک بار که بشکند دلت
غرورت
اعتمادت
همین یک بار کافیست
تا یک عمر از پشت نگاهی ترک خورده به آدم ها بنگری
انقدر تیزو برنده می شوی
که باید تابلوی
ورود ممنوع را به خودت نصب کنی...
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
" ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ "
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎر!!!
"کوثر"
عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست ، معرفت است
عشق از آن رو هست که نیست
پیدا نیست و حس می شود !!!
پانوشت : کجا به دنبال خدا می گردی؟ خدا در قلب انسانهای بی کینه است قلبهای زلال و شفاف !!!
گاهی "ضمیر "ها هم چه خودخواه میشوند وقتی:
"
من" تنهایی را انتخاب میکنم
"
تو" سکوت را
و "
او" فاصله بین ما 2 را...
"هزار و یک شب" است
قصه بغض های شبانه من
و
کلاغی که دیگر "نرسیدن" را از حفظ شده است
«آسمانم آرزوست»
...تمام "امن یجیب" های دلم را
گره زده ام به کلمات
و روانه ی آسمان کرده ام
من مطمئنم
....
خدا حکمتی در کار" من و تو " دارد......
پانوشت : در دلم هیچ کس شبیه "تو " نیست .پر میشوم از نقطه چیـ ـ ـ ـ ـن کسی که در آغوش خلوتش ، جای تمام حرف هایم خالیست...
آمدی..
ماندی..
رفتی..
میخواستی تواناییت را در افعال به فعل برسانی...؟
خوش به حالت..
من فقط..
ماندم..
ماندم..
ماندم..
گفت: دعا کنی، می آید ...
گفتم: آنکه با دعا بیاید به نفرینی می رود؛
خواستی بیایی، با دعا نیا؛
با دل بیا ..............!
تو آنجا با کوله باری از عشق . . .
من اینجا پر از غم و اندوه . . .
همه راست می گفتند تو کجا من کجا ....
ای دل غافل
حواسم را هرکجا که پرت می کنم....
باز هم بیقرار کنار تو می افتد ...
انگار این روزها از خود غافل شده است ....
ای دل غافل حواسم کجاست ؟.......
... اسمش "فضای مجازیه" ...
یعنی *صورت ها*رو نمیشه اینجا دید ...
اما خیلیا
*سیرت* های واقعیشونو
فقط اینجا نشون میدن . . .
فقط اینجا . . .
........
...
خوش به حال من
وقتی که نیستی هم..
خیالم با تو عشق بازی میکند
چه اختیار شیرینی ست..
وقتی یک لحظه به آغوشم میآیی
و من چقدر خوشبختم...
آن روز ها گنجشک را رنگ می کردند و جای قناری می فروختن
این روز ها هوس را رنگ می کنند و جای عشق می فروشند
آن روزها مال باخته می شدی
و این روز ها دلباخته . . .
زمین دلم …
از فقر عشق
تنگی نفس
دارد
آسمان !
کاری بکن...
پانوشت : من در گمان فردایم، افسوس که فردا را ندارم، اما تو افسوس فردا را میخوری، افسوس که فردا تو را ندارد!
میدانی..
بعضی هارا هرچقدر که بخوانی خسته نمیشوی...
بعضی هارا هرچقدر گوش دهی عادت نمیشوند...
بعضی ها هرچقدر تکرار شوند باز بکرند وناب...
دیده ای!؟
شنیده ای!؟
بعضی ها بی نهایتند...
مثل مادر
مثل پدر
شیطان به دنبال آدم کج و کوله
که سرتاپاش گناه و تقصیره که راه نمیوفته !
اتفاقاً دنبال آدمهای راست و درسته !
وقتی مغرورت کرد که آدم خیلی مومنی هستی
و بهتر از تو دیگه وجود نداره ،
وقتی چند تا تعریف از اینور و اونور شنیدی و خودتو باد کردی ،
وقتی فقط عیب دیگران رو دیدی و از خودت غافل شدی ،
در واقع خودت خبر نداری که سر سفره ی شیطان نشستی
و سرنوشتی مثل برصیصای عابد و بلعم باعورا رو داری
برای خودت مینویسی ...
راست گفتی ؛
دزد به آدمی میزنه که ثروت هنگفتی داره
و چه ثروتی بالاتر از ایمان ...
کاش آدم ها می دانستند که در هر دیدار،
یک تکه از یکدیگر را با خود می برند ؛
عده ای فقط غم هایشان را به ما می دهند!
و چقدر اندک هستند ،
آدم های سخاوتمندی که وقتی به خانه بر می گردی،
می بینی تکه های شادی هایشان را
در مشت های تو جا گذاشته اند…
و من این سخاوتمندی را برایتان آرزو میکنم... ..
محاکمه ی رو در رو،نه وکیلی،نه وثیقه ای،نه تجدید نظری
کلهمءاتیه یوم القیامه فردا
محاکمه ای بین من و خدا...
سوره مریم آیه 95
آدم باید یک " تو " داشته باشه ؛
که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود ،
بهش بگه :
مهم اینه که " تو " هستی !
بی خیال دنیا ... !
پانوشت : چقدر این روز ها "بی تو "ام ....
سفره ای از عشق برایت گسترده ام
زیرو رویش که میکنم
تو را میبارد...
یک چای پر از عاطفه مهمان من باش....
پانوشت : برای عزیزترینم در گیتی ..."مادرم"
می خواهم ...
تمام احساسات کهنه ام را ,
بفروشم به دوره گرد خیابانی ...!
و به جایش نمک بگیرم ...
برای زخمهایی که ,
تو باقی گذاشتی ...................!