magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram

۹۵۹ مطلب با موضوع «کمی اخلاق» ثبت شده است

وابسته شدم

بی آنکه بدانم

وابستگی ها

وام های کوتاه مدت
هستند

با

بهره های سنگین...

معلم گفت صرف کن رفتن را.....

نوبت من شد!

معلم گفت صرف کن رفتن را؛

و من شروع کردم...

رفتم؛

رفتی؛

 و  او رفت....

کاش می شد

زندگی را هم عوض کرد

مثل «چایی»

وقتی که سرد می شود!!


پانوشت : مثل لیوانی شده ام که لبه اش پریده است ... تشنه که شدی ...! مراقب باش !  زخمی ات میکنم !

لیلی...
به قصه ی خود بازگرد...!
اینجا " مجنون " با همه ی,
" لیلی ها " محرم " است ...
به جز " لیلی خودش " .....!


پانوشت: م. خ ندارد این پست!!

+من و خداوند هر روز فراموش می کنیم .." او " خطاهای مرا .." من " لطف او را ...!!

ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت

ادامه دارد....


 یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!


یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم!


دل را باید بُر زد


جایش سنگ ریخت 


که با خشت تک بُِری نکنند!

امروز ...

کسی که عطر تو را زده بود


در خیابان از کنار من گذشت


و این یعنی :


قتل غیر عمد ...

عمل کنیم به هر آنچه که می‌دانیم

احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم

با عصای احتیاط حرکت کنیم....

آیت الله بهجت

تنهایی من

راز سر به مهری است


پر از دلتنگی


که برملا می کند


هر لحظه نبودنت را...


پانوشت : جای خالی ات قد خود توست بزرگ نیست کوچک هم؛ که نه هجوم و ازدحام اطراف آن را پر می کند و نه کوچکتر از تو، در آن جای می گیرد....درست اندازه ی حضور توست...

رنگ جوجه ها را عوض می کنیم تا فرزندانمان
برای بازی با جوجه رنگی فریب زیباییشان را بخورند
شاید می خواهیم به آنها بیاموزیم برای فریب دادن
و بازیچه کردن باید رنگ را عوض کنیم...!!


سلام مرا به پیرترین

پیرمرد شهر برسان بگو :

باختی !

"" یکی از تو خسته تر است ""


...



گاهی گنجشک دل آدم ها هم،

در زمین خاکی، سخت غبار آلود می شود …

برای رفع دلتنگی و ادامه ی پرواز،

باید به باران چشم ها، پناه برد…

"سپهرا"

زندگی کن به شیوه خودت …
با قوانین خودت...
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو دآشته باشند ،
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
چه خوب ..
چه بد ..
موضوع صحبتشان خواهی شد ..
پس زندگی کن به شیوه خودت …
چه خوب…
چه بد ... !!!

"یک طرفه بودن "

همه چیز را خراب میکند:

از خیابان گرفته...

تا رابطه اش!


قرارمان فقط یک "مانیتورِ" کوچک بود !

اما اکنون قلبم را ببین..

که با هر " آف " شدنت ...

چگونه "بیقرارِ آمدنت" می شود...!!!

روزگار ، نبودنت را برایم دیکته می کند

و نمره ی من باز می شود : صفر


هیچ وقت نبودنت را یاد نمیگیرم !

انسان های ساده

را احمق فرض نکنید ؛

باور کنید آنها خودشان نخواستند 

که “هفت خط” باشند

بعضی‌ها دوست دارن مثل زُهیر باشن ،

با یک نگاه ......!

اما بعضی‌ها مثل من دلشون می‌خواد حُر بـاشن ،

دست خالی ، سر به زیر ، چشمهای گریون ، پشیمون ...!

شما چی ؟

 هیچ هم برای خودش عالمی دارد …

وقتی “ همه ” هایت هیچ میشوند ،

آن وقت “ هیچ ” برایت یک دنیاست …!


"گمنامم"

خیلی وقتها به ما گفتن چرا میخندی؟

بگو ما هم بخندیم!

اما هرگز نگفتن

چرا غصه میخوری؟

بگو ما هم بخوریم!

پانوشت: نداشتن یک غمخوار خیلی سخته بخدا...همین!

سهم “من” از “تو
عشق نیست ،

ذوق نیست ،

اشتیاق نیست ،

همان دلتنگی بی پایانی ست

که روزها دیوانه ام می کند..م..خ..

یکدیـــ ! ــــگر را گم کرده ایم


تا یــــــ ! ــــکی دیگر را پیدا کنیم


به همین سادگی… !



حرف راست رو قرآن میزنه!!

کیا موافق این آیه از قران اند؟؟؟

چه غم انگیز است ..

سرنوشت ماهی کوچک ..

وقتی ،

به هوای جُفت خود ..

به اقیانوس می زند ..

و نهنگ ها ..

عاشقش می شوند !

دوست داشتن

را ثابت می کنند..

نه می گویند

و نه مینویسند!!


"م.خ"

ما مرد وظیفه ایم،نه نتیجه . . .

اگر خدا نتیجه ای بخواهد،

منتظر نظرسنجی ها نمی مانـد . . . !

"علامه مصباح یزدی"

از قول من ؛

به باران بی امان بگو :


دل اگر دل باشد ،


آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد...

این واژه بی نقطه

گاهی به وسعت یک دریا

برایت دلتنگی می کند....

ما ملتی هستیم ک

"فارسی" صحبت میکنیم


"عربی" دعا میخوانیم


"انگلیسی"نسخه مینویسیم


اما ب "هیچ" زبانی ، فکر نمیکنیم !!

ما فکر میکنیم بدترین درد ؛

از دست دادن ِ کسیه که دوستش داریم !

اما …. حقیقت اینه که :

از دست دادن ِ خودمـون ،

و از یاد بردن ِ اینکه کی هستیم !

و چقدر ارزش داریم ….

گاهی وقتها خیلی دردناک تره … !!

گفت: حالت را نمی پرسم

می دانم خوبی, عکس هایت همه با لبخندند!!


و نمی دانست عکاس که می گوید سیب…


من یاد حماقت حوا می افتم


و می خندم

انی سلم لمن سالمکم

دارم سعی می کنم لااقل از آن "بد" هایی باشم

که " خوب" ها را دوست دارند.!

 ""اللهمَّ ارزقنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُروُدِ ""


بعضیا رو باید یهو بزنی کنی !

مثل کندن چسب زخم ( ̲̅:̲̅:̲̅:̲̅[̲̅ ̲̅]̲̅:̲̅:̲̅:̲̅) از روی پوست !!!

 که یهو میکنی و خلاص میشی ...

پانوشت : امروز میخواستم یکی رو همینطوری deleteکنم ولی نتونستم!

+
رو بعضی ها باید برچسب زد :...تست شد.....آدم نیست !!
گاهی دلم برای می سوزد ؛
بیچاره ۳ بار بیشتر دروغ نگفت انگشت نما شد . . .
 ولی ما . . .
 فکر میکنیم ترینیم . . . !

دلگیر نباش !

تقصیر از خودت بود !

دسته کلید علاقه که گم شد ،

باید عوض میکردی قفل تمام آرزوها را !

به سکوت یک صدا می بارم
و امواج حس گم شده ام را می بویم
و در های قلبم را برای رویش گلی باز می کنم
می خواهم به آغوش کشیدن عبوری خط خورده را !
خطم را گم کرده ام
پرواز می شوم همراه تو
و من تو را می خواهم
که صدا شوم
و دوباره ببارم
...

گاهی برای بعضی آدمها

باید از دور دست تکون داد و رفت...

جلو که بری،

کلی توی زندگی

به عقب می ری.

گاهی آدم میماند بین بودن یا نبودن!

به رفتن ک فکر می کنی


اتفاقی می افتد که منصرف می شوی…


میخواهی بمانی،


رفتاری می بینی که انگار باید بروی!


این بلاتکلیفی خودش کلی جهنـم است!!

نیمه ی گم شده

رو بیخیال شو لطفا،

اگه سهم تو بود که گم نمیشد...

همین نیمه ای که هستی رو دریاب.


دلتنگی چیز عجیبیست ؛

آدم را آرام آرام ،

نا آرام می کند !

لغت نامه های دنیا

را باید آتش زد

جلوی واژه "نبودن" نوشته اند:

عدم حضور شخصی یا چیزی " همین....!

چقدر نبودنت را ساده فرض میکنند.

دوست داشتن

خوبان همیشه

گفتنی نیست ،

گاه است ،

گاه نگاه ،

گاه


بیشمارند آنهایی که نامشان آدم است...
ادعایشان آدمیت...
کلامشان انسانیت...
رفتارشان صمیمیت...
حال، من دنبال یکی میگردم که...
نه آدم باشد...
نه انسان...
نه دوست و رفیق صمیمی...
تنها صاف باشد و صادق...
پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن...
هیچ نگوید...
فقط همان باشد که سایه اش میگوید....
صاف و یکرنگ....

"ارسالی از دوستان"

بر عکس فلش مموری ها

که روز به روز کوچکتر می شوند

و پرظرفیت تر

بعضی آدم ها روز به روز

بزرگتر می شن و

بی ظرفیت تر . . . احمق تر!!

بعضی وقت ها آدم

دلش هوای ِ کشیده می کند!

از آن آب نکشیده هایی

که هوش رفته را

به سر این بی سر و پا

برمی گرداند!

سعدی بیدار شو !

بنی ادم ابزار یکدیگرند...

"دیوار" که باشی
عاشقِ کسی می شوی
که یادش نیست
کی، کجا
به تو «تکیه» داده است!!

آدم وقتی یه حس تکرار نشدنی رو با یکی تجربه میکنه ..

دیگه اون حس رو با کس دیگه ای نمیتونه تجربه کنه !

بعضی حس ها ..

خاص و ناب هستند ..

مثل بعضی آدم ها ..! .



مرد برای حضم دلتنگی هاش.....

و اینجا "شلمچه " است.


با اینکه متولد مردادم ولی

سکه ی زندگیم شیر ندارد

اما همین خطی که

مرا به "تو" وصل نگه می دارد

را دوست دارم ...

پانوشت: خدایا..... بت بود  بت شکن فرستادی......من پر از بغضم....... بغض شکن هم داری؟؟


به جای مرهم گذاشتن،
زخم نزنید!
بعضی زخم‌ها را
هیچ مرهمی
درمان نیست ….

بگو چگونه جمع کنم

این همه پریشانی را


از خاطرات تو


تا میان این همه"
تلخ"

"
شیرین"تویاشم...؟!

تنهایی ام را کسی شریک نیست

مطمئن باش


دست احتیاج به سمت "تو "که هیچ


به سمت خودم هم دراز نخواهم کرد


شاید که تنهایی هایم


از تنهایی دق کند..

از دیدم پنهان شدی

که مثلاً فراموشت کنم؟

خیالت راحت،

کما فی السابق عاشقم…

پانوشت: نمی‌دانم چه مَرَضی است موقع شب که می‌رسد، عجیب دوست دارم بنشینم به شعر خواندن و داستان خواندن و عشقْ نوشتن......تو چه کرده ای بامن؟

این چند خط باقیمانده را عاشقانه تر بخوان!...

شاید نامه‌ی آخر باشد...

"همین روزها خواهم رفت"...

و از این همه خاطره حتی

یک خط ساده هم با خودم نخواهم برد...!!

به حرمت نان ونمکی

که باهم خوردیم ...
نان را تو ببر

که راهت بلنداست

وطاقتت کوتاه
ونمک رابگذار براى من

که میخواهم این زخم همیشه تازه بماند...

صبر کن آدم برفی! تو تازه متولد شده ای برای تمام شدن زود است!

خوش به حالت! کسی هسـت …تو را با محبت گـرم کند،

تو را در حضورش ذوب کند! من اما …!

ذوب می شوم … نه از گرمایی، نه با محبت! فقط از سرمای آدمیان ...


پنهان
شده ام
پشت لبخندی که درد میکند...

من

از این منی که
هنوز دلتنگ توست
متنفرم

دلم لک زده برای قدم زدن!!

با هم که قدم بزنیم

حسودی اش می شود آفتاب

نه که هیچ گاه

قدم نزده است با ماه!

از قـبل هم باید این کار را میکردم

رفتن ” همیشه لا....

حتی در دستور زبان فارسی

فعل “لازم” است

یادت هست گفته بودم تنهایت نمیگذارم

تو در تنهایی هایت هم تنها نیستی

جایم را تغییر داده ام

از کنارت به پشت سرت رفته ام

گفته بودم به من تکیه کن



گاهی 
دل را تاب ماندن نیست و گاهی، عمر را…

و این روزهای پایانیِ آخرِ سال،

انار دلِ زمستان هم، دلتنگ رفتن است …


پانوشت : ..............................


دلم گرفته و کم مانده تکه تکه شود

شبیه منطقه‌ای که هنوز "مین"  دارد(!)


دوباره سفره‌ی عید از نبودن ِتو پُر است


قبول نیست، مگر انتظار " سین" دارد(؟)

حرف دلت رو امروز بزن!
اگر امروز گفتی.....
اسمش "حرف دلِ"

اگر نگفتی ......
فردا میشه " درد دل ....!

این روزها "من" هم مثل " تو"

 حرف های ناگفته ام را انبار میکنم

خدایا می بینی احتکار میکنیم

در سالی که همه چیز گران است!

گاهى چتر را باید دست باران داد

روى سر خودش بگیرد

و

ما

جاى‌ش بباریم!


پانوشت:

.

.

از نَفَس افتاده‌ام

اما؛ «صبورى» مى‌کنم..!

" تو " مخاطب نبودی که " خـاص " بشی ...

" خـاص " بودی که "
مخاطب " شدی ...

موضوع انشاء :

"خوشبختی "

به نام خدا خوشبختی یعنی قلب پدر و ماردت بتپد .

پایان !!!


پانوشت : اسفند است وقت کوچ کردن به فروردین , وقت بخشیدن و صاف کردن دل !!پس ببخش اگر بانگاهی یاصدایی یازبانی یا قلمی رنجاندمت{-35-}

هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

آتش می گیرم !

یعنی تو نمیخوای که نمی شه ؟!

پانوشت:می دانی ... ؟ نیامدن از نبودن دردناک تر است ... ، نبودن از تقدیر است امّا ... نیامدن از تقصیر ...

دل تنگی هایم را فقط برای تو می بارم...

چرا که ایمان دارم به؛ 

ألا بذکرالله تطمـئن القلوب

بی پناه بودن هم دردیست....

این روز ها جور زمستان را می کشم

نمیبارد...

من می بارم...

هواشناس من!

نگاهم کن!

بارش پراکنده با غبار محلی ام!!

نمی دانم چه کسی نماز باران خوانده برایم..

پی نوشت:گاهی آدم احساس می کنداین جمله«گریه مال مرد نیست»را یک آدم نامرد ساخته تا مرد ها را از درون ویران کند!!

چهره تــو..

خود دایرة المعارفی است

کـه ثابت میکند

"خـــُدا" مهربان است

پانوشت:خدایا یا فریاد گلویم را بگیر یا بغض گلویم را … هر کدام راه دیگری را بسته اند !

دیگر به دنبال همراه "اول" نیستم!

اینروزها اول راه , همه همراهند ...

اینروزها باید به دنبال همراه "آخر" گشت

همراهی تا آخرین قدمها...

سکوت ، همیشه نشانه رضایت نیست!

شاید کسی دارد

خفه می شود

پـشت یـک بـغـض  . . .
نوشتن زیباترین کاردنیاست

وزیباتراز آن چشم توست که آن را میخواند

نوشتن یعنی نگاه کردن در چشم کسی که

دوستش داریم و من هنوز آنچه را در دست

دارم مینویسم،نه آنچه از دست دادم.

چوپان قصه ما دروغگو نبود !!

او تنها بود

و از فرط تنهایی فریاد گرگ سر می داد ،

افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد

و در پی گرگ بودند

و در این میان فقط گرگ فهمید

که چوپان تنهاست . .

پانوشت:یه وقتایی دلم میخواد سکوت کنم،انگارتوی این سکوت یه صدایی میشنوم:صدایی که میگه:“می دونم بنده من ، می دونم

گمشده این نسل ما،

اعتماد است نه اعتقاد

اما افسوس نه بر اعتماد ،اعتقادیست

و نه بر اعتقاد، اعتماد


پانوشت به "....." : آدم خوب قصه های من!! شده ام... حجمش را می خواهی؟؟؟! را تصور کن.....

"دخیل بسته ام با دلی که است.. که فقط ببینمت....همین"

ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﺪ

ﻭ ﻣﻦ ﻫـﯽ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﺰﻧﻢ ﻭ ﺑﺰﻧﻢ

ﺗﺎ ﮐﻤﯽ ﮐﻢ ﺷﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺭ . . .

ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﻭﺩ ﻧﻪ ﻧﺼﯿﺤﺘﯽ ﻧﻪ . . .

ﺍﻧﮕﺎﺭ
ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ....
ﻣﺎ ﺑﺪﻫﮑﺎﺭﻳﻢ ﺑﻪ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ

ﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﻱ ﻧﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻱ

ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻏﺮﻭﺭﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ

ﻭ ﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻠﻌﻴﺪﻳﻢ

ﺗﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ

ﻣﻨﻄﻘﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ


پانوشت : شاید تکراری باشد ولی امروز باز همین جمله دفترم مثل فال برام اومد..."اما حکمتش رو نــمــ...."

این حوالی..
کسی هست که
بوی عطر عجیبش از بین برگهای کتاب می آید
بوی تازگی می دهد عطرتنش
دستانش گرم است
و نگاهش نجیب
آری این حوالی
هنوز هم فرصت عاشقی هست


گاهی لازمه که دور خودت یه دیوار قطور بکشی

و تو و بمونی

و تا بفهمی کی برای شکستن

و دوباره دیدنت میاد سمتت!!

دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست

اگر برف بیاید هست اگر برف نیاید نیست

مثل دنیای من اگر تو باشی هستم اگر نباشی .....!


یه آرزو مونده تو سینه

اللهم الرزقنا " مدینه"


پانوشت:صدا زد مغیره مگر نمیبینی فاطمه کمر علی راگرفته که اوحرکت نمی کند!دستش راجداکن..((بازوی مادرم سپر اما.))

+عاشق می داند که ، مقدمه ی است که این چنین بی پروا است .. اگر نه .. سوختــن و الله که درد دارد و سوز ..


سفارش شده:برای دریافت اینجا را کلیک کنید



چقدر سخته یک رنگ ماندن

در دنیایی که مردمش

برای زنده ماندن!!

حاضرن هزار رنگ باشند!

یک دقیقه می کنم

به  کسانی که از درد می میرند

اما سوژه عکاسانی می شوند

که به طمع جایزه چند صد دلاری

با بی رحمی می خندند

و فلاش دوربین را می زنند ...

تو را
لب پنجره احساسم
جا گذاشتم
انگار
باد عاشقت شده بود
که تا برگشتم
دیدم برباد رفته ای...


اگر دروغ رنگ داشت ؛

هر روز شاید ده ها رنگین کمان ،

در دهان ما نطفه می بست

و بیرنگی ، کمیاب ترین چیزها بود !

پانوشت:

+ بچه ها اول به خودم میگم بعد به شما : مواظب این زبان سرکشمون باشیم به دروغ نچرخه...همین


فرشته کوچک ،

راه گم کرده ای مگر ؟

اینجا زمین است

قلمرو انسانهای بی بال و پَر ِ حریص

گم شدن دربین شان تاوان سنگینی دارد ...

حوا . . .

جان مادرت راست بگو

تو مگر سیب را

پوست کندی و خوردی

که دنیا این گونه

پوست ما را می کند..!

پانوشت : وابستگی ها وام های کوتاه مدتی هستند با بهره های سنگین!

+چه فرقی میکند وسوسه سیب یا حوا . . . برای کسی که آدم نیست ؟

یک لبخندم را بسته بندی کرده ام

برای روزی که اتفاقی تو را می بینم …!!

آنقدر تمیز میخندم که به خوشبختی ام حسادت کنی …

و من در جیب هایم دست های خالی ام را فریب دهم که امن ترین جای دنیا را انتخاب کرده اند!!


پانوشت: چقدر حس بدی دارم ار خالی بودن دست هایم از دست تو !

+به زمانه ای رسیده ایم که دگر بنی آدم ابزار یکدیگرند...!

هیچی…

مثل یک عطر آشنا

عمق فاجعه رو نمی کوبه

تو مغزت…!!!

پانوشت: تو آنسوی ریل ...من این سو هر بار که دستم را بسویت دراز کردم قطاری از میان ما رد شد !

بیا حواس تقدیر

را پرت کنیم!

تو صدایش کن ،

من دزدکی

فاصله ها را برمیدارم !!

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند

امــا نه وقتی که در میانشان هستی ، نـه !!!


آنجا که در میان خاک خوابیدی ، “سنگِ تمام” را می گذارند و می روند …

خدایا...

خیلی ها دلمو شکستن...

شب بیا باهم بریم سراغشون...

من نشونت میدم...

توببخششون...!

زندگی میکنم

حتی اگر بهترینهایم را از دست بدهم


چون این زندگی کردنه که بهترینهای دیگر را برایم میسازد


بگذار هر چه از دست میرود برود


من انچه را میخواهم که به التماس آلوده نباشد


حتی زندگی را...!

گاهی حرف ها وزن ندارد …

ریتم ندارد … 

آهنگ ندارد … 

اما خوب گوش کن … 

درد دارند …

«هب لی کمال الانقطاع الیک»

«بم» ناک ترین حادثه ی قلب ام باش

 پی نوشت:" "
همین...

زحمت دارد ؟؟

آدم بودن را میگویم !

این را میشود از مترسک ها آموخت

آن ها تمام عمر می ایستند

تا آدم حسابشان کنند .

دروغ نمی‌گوید دلم!

خواهد بارید

و قافیۀ « »

را از دل تمــام شاعران

خواهد شست!..

رماتیسم...

مکتب عاشقانیست

منتظر زیر باران!


پانوشت:

ببار بارون که بس دلتنگی میکند دلم...

وقتی "باختم" مسیر را "یافتم"!

در بزرگراه زندگی هر "چاله ای" "چاره ای" به من آموخت!

"دوباره" فکر کن،فرصتها "دوبار" تکرارنمی شوند!

برای جلوگیری از "پس رفت" پس "باید رفت"....

دلتنگی

نه بـا قلم نوشته می شود

نه بـا دکمه های سرد کیبورد...

دلتنگی را با اشک می نویسند ...!

در "وا" میشود

در "بسته" میشود

درهم "وابسته" میشود،

ماکه آدمیم!

آشوب،

همان حس غریبیست

که دارم،

وقتی که به لب های تو

لبخند نباشد...

زین پس تنها ادامه میدهم،

در زیر باران

حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم.

میخواهم تنهایی ام را

به رخ این هوای دو نفره بکشم….!

باران نبار من نه چتر دارم نه یار…!

باران که می بارد

تمام کوچه های شهر

پر از فریاد من است

که می گویم:

من تنها نیستم, تنها منتظرم

یوسف می دانست تمام درها بسته هستند

اما بخاطرخدا
به سوی درهای بسته دوید و

تمام درها برایش بازشد…

اگر تمام درهای دنیا هم برویت بسته بود

بدو

چون خدای تو و یوسف یکیست.

گاه احساس اخرین بیسکویت باقیمانده در یک بسته ساقه طلایی را دارم...
تنها...
شکسته...
و از همه بدتر!
او که مرا میخواست دیگر "سیر" شده...

این روزها کسی به خودش زحمت نمی دهد یک نفر را کشف کند ! زیبایی هایش را بیرون بکشد ... تلخی هایش را صبر کند ...
آدمهای امروز ، دوست های کنسروی می خواهند ! یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیرین و مهربان
از تویش بپرد بیرون ! و هی لبخند بزند و بگوید : " حق با توست "


ما آمدیم

تا با زندگی کردن

قیمت پیدا کنیم ،

نه اینکه با هر قیمتی زندگی کنیم .

آیت الله بهجت (ره)

هر چی که خاطره داری مال من

اون روزای عاشقونه مال تو

این شبهای بیقراری مال من

منم و حسرت با تو ما شدن

تویی و بدون من رها شدن

آخر غربت دنیاست مگه نه

پانوشت:

امروز این آهنگ خواجه امیری چسبید علتش بماند اینم لینک ((+))

تفریحمون شده اینترنت

خوابهامون آشفته

خنده هامون فتوشاپی

دوستامون هم مجازی

درد و دلها وخنده هامون هم توی دنیای مجازی

میزان همدردیها و خنده هامون هم با زدن لایک!!!

مونده ام که اگه

این پرده ها بره کنار

چی داریم برای گفتن؟

اونی هستیم

که نشان می دهیم؟

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار. از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه. در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند.
خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در.
دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.
آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟
فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه…

"فامیل دور "



چه اشتباه بزرگیست

که گاهی،مردانگی را

 از سر تشابه املایی اش ،

فقط به مردان نسبت می دهند...

پانوشت: این کلیپ رو بارها دیدم و به دوستان خاص دادم""" تو اگه عاشقی ؟! این مدلی شو هم ببین!!""

"لینک"

چیزهایی در زندگی هست

که برچسبی روی خود دارند

با این مضمون :

« تو قدر مرا نخواهی دانست , مگر اینکه مرا از دست بدهی و دوباره به دست بیاوری .»

در تمام رنجهایی

که میبریم صبر ،

اوج احترام

به قوانین الهی است

خوبیه خط های اعتباری

اینه که بهت یادآوری میکنه

ارتباط داشتن با بعضی از آدما

فقط اعتبارت رو کم میکنه !.!

نگاهت ساده

 دلم آرام

دستت سرد

پایم استوار

نویدِ رفتن است. رُخصت!

نگاهم نکن که

لرزشی دوباره را ممکن است!

برآمدگی گونه هایت

توان آن را دارد

که امیـــد رفته را بازگرداند،

تجــربه ثابت کرده است

که گاه قــوسی کوچک ،

میتواند مــعماری بـــنایی را نـــجات دهد

گاهی پرنده هم سقوط می کند…

راز پرواز را به خاطر بسپار…

تا در اوج بمانی…

شانه باش،

برای عزیز ترینت

همین

گاهی وقت ها در خلوتِ  دلتنگی آدم های تنها،

یادآوری خاطره ای، چنان غریب هجوم می آورد،

که هیچ سپری نیست برای رهایی از ویرانی هجومش،

مگر چند قطره آب…

ممنوع الارتباط با من شد

هرکسی که با تو پرید! 

پانوشت:

خیلی ها از دست تو پریدند و خیلی ها با تو!

منتظــر..


خــــدآحـــآفظـــــى "مـــن" نبــــآش !

"مـــن" ؛


هـــــر کهــ رآ


بهــ خـــدآ سپــــردم


دیگـــــر پس نیـــــآورد…!

خیس از اشک

به خانه برگشت

به دروغ گفت

چترم را فراموش کردم ...

چه خاصیت هایی دارد

این باران ...

گاهی وقتا لازمه

مثل یک رهبر ارکستر رفتار کنیم

به همه پشت کنیم و مشغول کار خودمون باشیم

... چون درست بعد از اینکه کارمون تموم شد

همه ی اون کسانی که بهشون پشت کرده بودیم

مجبورند بلند بشوند و تشویقمون کنند...

دلـــت کـه گـرفــت، دیگر مـنـتِ زمیـــن را نــکـش!

راهِ آسمـان بـاز است... پر بکش!

او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را می‌خواند..؟

اگر هیچکس نیست، خدا که هست

"ارسالی از دوستان"

زنــدگی به من آموخـت . . .

آدمهـا نه دروغ می گــوینــد

نه زیــر حـرفشــان می زننــد ...!!

اگـر چیــزی می گوینــد صرفــا " احســاسشـــان " درهمـــان لحظــه سـتـ ـ ـ ـ !!

هوای ابری

و

نبـودن تــو

حس مشترکی است

بین

مــن و آســمان...


زمین جای ماندن نیست

ما مسافر آسمانیم


امروز تو وادی رحمت اینو فهمیدم!

تا به حال به تاریخ های روی سنگ مزار دقت کرده اید؟! از آغاز - تا پایان!
اولی سالروز بودنمان است و دیگری پایان سفرمان ؛ آنچه بیش از این دو اهمیت دارد - خط ِ تیره - بین آن دو تاریخ است !

زیرا این خط تیره تمام مدت زمانی را نشان میدهد که ما بر زمین زیسته ایم .این -خط تیره- کل زندگیمان است . طول این خط تیره دست ما نیست . اما عمق و عرضش به ما بستگی دارد ، پس بسازید آخرتتان را با خط تیره ای زیبا !


آدمِ بدی شدن اصلا کار سختی نیست

هیچ کاری ندارد که بخواهی بد باشی

کافی است که از حافظه‌ی دستانت،

خاطره‌ی لمس بعضی چیزها را پاک کنی

کافی است روی بعضی خاطره‌ها چشم ببندی

آنوقت خیلی راحت،

انسان بدی می‌شوی

خیلی راحت،

تمام می‌شوی ...

تمام ...


+ اقرار می‌کنم که به یک ریکاوری خیلی وسیع احتیاج دارم!

"من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک"

کسی که تو را دوست دارد،

از تو انتقاد می کند

و کسی که با تو دشمنی دارد،

از تو تعریف و تمجید می کند

یک وقت هایی توی زندگی هست که باید فکر کنی ؛

خوب ِ خوب  ...

اما

 انگار یادت می رود یا می ترسی یا جوری وانمود می کنی که یعنی یادم رفته است فکر کنم ...

بعد از مدتی چنان به " اشتباه کردن" می افتی که نمیدانی چطور باید خودت را ادب کنی؛

کاش حداقل این مدت ، اینقدرها

– همینقدر که بین دو انگشت.....

چرا جدیدا اینطور شده!!

هرکه قصد اعتراض دارد

به اسم مستعار جولان میدهد

نظرات وبلاگ ها را ببین!!

عجیــب...

روزهایی که باید خاطره میشدن، رفتن از دست
حال به فکر روزهایی باش که قرار است خاطره شوند!


                              ذکریات الأیام التی شهدناها، والذهاب من
یستغرق وقتا طویلا للتفکیر فی الأیام التی یجب أن نتذکر!

تاوقتی که زلیخا
این بیرون ول می چرخد!
یوسف انتخابش
زندان است!

"عین لام"


آزادی
 راحت نگاه کردن
 به شبکه های ماهواره نیست
 آزادی
بی حیا گشتن تو خیابونا نیست
 آزادی
 یعنی اگه من کافرم
 به دین تو احترام بگذارم
 آزادی
یعنی اگه زنی با چادر دیدی
 نگی امل!!
 

کاش باران بگیرد...

و شیشه بخار کند

و من

همه ی دلتنگیهایم را

رویش "هـــا" کنم

و با گوشه ی آستینم

همه را یکباره پاک کنم..

و  دیگرخلاص. . .!!!

خیانتی است بزرگ

واقعیت را حقیقت معرفی کردن 


--------------------------------------پانوشت:

1-واقعیت یعنی آنچه که هستیم

2-حقیقت یعنی آنچه که باید باشیم

"استاد لاری زاده"

کاش دغدغه درک داشتیم تا مدرک....

کاش می شد

 فهم و شعور

را سهمیه بندی کرد

 حداقل بعضی ها

ماهی 60 لیتر

 شعور بهشون تزریق می شد


"م خ"


صدای باران زیبا ترین ترانه ی ”خداست

که طنینش زندگی را برای ما زیبا تر می کند

نکند فقط به گل آلودی کفش هایمان بیندیشیم . . .

الهی،

آزمودم تا شکم دایر است، دل بایر است.


((یا مَن یُحیی الأرض المیتة))


دلِ دایرم ده!{-35-}

پانوشت :

خدایا!!

من به عنوان بنده حاجتم را گفتم امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست از حکمت تو باشد نه بی لیاقتی من ...


هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی

کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـــــ....ــــد !

بــعـضی از عـهـدهــا را

روی قــلـب هـای هــم مـی نــویــسـیـم ...

.. حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ...

شـکـسـتَنـشـان

یـک آدم را مـی شـکند !!

بزرگترین

 گرفتاری ما

 " حب نفس"

است

سـعــی نکــن مــــــتفـــــاوت باشـــی ! فقط خـــــــوب بــاش ...
ایــــن روزهــــــا "خــــــــوب بودن" بــه انـــدازه ی کــــافی "مــــــتفـــــاوت" اســــت ..
اینـ روزهـا .. همه ادعا دارنـ طعمـ خیانتـ را چشیده انـد ..
همه ادعا دارنـ که بـدیـ را به چشمـ دیده انـد ..
همه ادعا دارنـ که تنــهاییـ را کشیده انـد ..
 پـسـ کیـستـ کـه ایـنـ دنیـا را به گنــــد کشیده استـ؟!
شایـد منمـ ... !!!

به نقل از: تنهای تنها

آن‌قدر دور ایستاده‌ای
که میان‌مان،
عالَمی فاصله است.
نزدیک‌تر بیا!
دست‌هایم را
در دستِ آسمان بگذار…

چه فایده وقتی
میان این همه «خبر»،
مهم‌ترین اتفاقات هیچ‌ دلی،
ثبت نمی‌شود؟

«متأسفانه اغلبِ آدما فکر نمی‌کنند.»
این را اغلبِ آدم‌ها می‌گویند.

می خواهی قلبت بزرگ شود

با قلبهای بزرگ پیوند برقرار کن.

بغض

همیشه نشانهٔ ضعفِ بغض‌کننده نیست،

گاهی

بیانگر شدتِ بی‌رحمی مخاطبش است.

در تمام ضیافت‌های دل‌ام،


جای خالی‌ات


……
حضور فعّال دارد

حواریین از عیسی(ع) سؤال کردند: یا روح الله! مَن نُجالس؟ (با چه کسی هم‌نشینی کنیم؟)

فرمود: با کسی که وقتی او را می‌بینید:

به یاد خدا بیفتید.

سخنانش بر علم شما بیفزاید.

عملش شما را به کار خیر تشویق کند.

 

- چند تا از این دوست‌ها داریم؟

گاهی

اگر بگذاری کارها با روال طبیعیش پیش برود...

شاید بهتر باشد...

صبر احتمالا همین است!

فقط کافیه مقاومت کنی

تو کارهایی که به درستیش مطمئنی...

قدم قدم خودشون بهت نزدیک میشن؛

"آرزوهات"

پاها دوندگی میکنند

ولی دست ها جایزه میگیرند!

حساب کار فرهنگی است انگار!

یاران! شتاب کنید که زمین نه جای ماندن،

که گذرگاه است ...

گذر از نفس به سوی رضوان حق.

هیچ شنیده ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند ؟

الرحیل، الرحیل

یاران شتاب کنید! ...

(سید مرتضی آوینی)