یکی از این آدمها یه شب دعاش میگیره
یکی از همین شبهایی که شب تقدیره
یه دل شکسته یه گوشه این شهر صداش
میرسه تا آسمونا ؛ آه چه دامنگیره
غروبا چه حالی داره ، این فضا چه حالی داره
که برای گریه کردن یه هوای عالی داره
گور پدر این صندلی که میگوید:
«من یکنفرهام»!
هندسه عشق
جای مرا باز میکند
کنار تو....
میان هر نفسی که میکشم
همهمه ای ست....
که از همه
پنهان....
از تو چه پنهان...
میان هر نفسی که میکشم
تو هستی که میکِشم تو را....
که میکُشی مرا...
حکایت ما آدم ها مثل..
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…!!
حرفی برای گفتن نمی ماند
وقتی دلی
بی هیچ گناهی شکسته باشد
وخرده های دل
چنان راه نفس کشیدنت را بند بیاورد
که هر نفست
با درد باشد
و مدام چشمانت
پر و خالی از اشکی شود
که آن هم با درد است
حرفی برای گفتن نمی ماند
وقتی دردی راه گلویت را بند بیاورد!!
مخاطب: آ رئیس
دوست خوب آن است
که در عین رفاقت تذکر سختی بدهد
مثل دیروز من ..
سخت تذکر خوردم ..
مثل امروز من ..
سخت تذکر دادم ..
در باب رفتارهای بی جا ..
بی موقع ..
مخاطب: ا رئیس
امان از این ها که
جان آدم را به لب می رسانند!؟
نام
عزرائیل
بد در رفته است …!
مخاطب» آ رئیس
ای کاش زبان نگاهم را می دانستی
و با این همه سکوت
مرا به خاموشی متهم نمی کردی
کاش می دانستی من همیشه
با زبان چشمانم با تو سخن می گویم
چشمانی که از ندیدنت
سیل ها دارند برای جاری ساختن
سخن ها دارند برای گفتن
غزل ها دارند برای از تو سرودن و
عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن
کاش می دانستی که من تو را
ای کاش می دانستی من تو را.......
من برای تنها نبودن،
آدم های زیادی دور و برم دارم !
بی رودربایستی بگم :
آن چیزی که ندارم کسی برای ” با هم بودن ” است !
اگر کسی درطلب ، جدیت و خلوص داشته باشد
در ودیوار به اذن الله ، معلمش خواهد بود
و گرنه سخن پیامبر (ص) هم در او اثری نخواهد کرد
چنانچه در ابو جهل هم اثر نکرد
« آیت الله بهجت (ره) »
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن
حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
.
.
( در این ماه خوبی ها دعا هایتان مورد اجابت باد )
اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !
تو مرا نادیده بگیر . . .
و من
بدنم روز به روز کبودتر می شود . . .
از بس . . .
خودم را می زنم ،
به نفهمی . . . !!!
چه کسی می داند؟ شاید آن شادترین لحظه ما در راه است …
ای نفس ها به فدای کف نعلین شما ! ...
اندکی تند قدم بردارید...
سخت ترین دو راهی ،
دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است
گاهی کامل فراموش میکنی
و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی
و گاهی
آنقدر منتظر میمانی
تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها
باید فراموش میکردی . . .!
پانوشت: انگار فراموش نمی شوی جای پای تو مانده در تمام من.....
آهسته بیا
چیزی هم ننویس
نظر هم نگذار
همان که بخوانی بس است
من به بی محلی آدمها عادت دارم
آدمیزاد ، غرورش را خیلی دوست دارد ، آن را از او نگیرید ...
حتی به امانت نبرید ...
ضربه ای هم نزنیدش ، چه رسد به شکستن یا له کردن آن !
آدمی غرورش را خیلی زیاد ، شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست می دارد .
حالا ببین اگر خودش ، غرورش را به خاطر تو ، نادیده بگیرد ، چه قدر دوستت دارد !
و این را بفهم آدمیزاد ..!!
تسبیحی بافته ام!!
نه ازسنگ...
نه ازچوب...
نه ازمروارید...
تک به تک مهربانی هایت رابه نخ کشیده ام تابرای شادمانیت دعا کنم...
پانوشت: از همه دوستانی که مقر موعود رو برای دیدن انتخاب میکنند ممنونم که همراه من هستند.....امیدوارم برای هر چه بهتر شدن وبلاگ نظرات خوبشون رو از ما دریغ نکنند...منتظریم
بعضی وقت ها خداحافظ
یعنی : نذار برم …
یعنی : برم گردون..
یعنی : سفت بغلم کن.. و
سرمو محکم بچسبون به سینه ات و
بگو :
خداحافظ و کوفت ..
خداحافظ و زهر مار..
بیخود کردی میگی..
خداحافظ !
دفعه آخرت باشه !!
مال خودمی …
به من حق بده؛
در این ماه رمضان،
سر افطار…
با همه نخوردنهایم،روزه گرفتنهایم…
باز…
میل به خوردن نداشته باشم!!!
این بغضها که تو به خورد من میدهی…
سیرسیرم میکند!!!
از فردا
بیشتر مراقب باش
تقاص
اشک های
امشب من
سنگین تراز
تمام روزهایی است
که عاشقانه گریه کردم..
آدم ها زود پشیمان میشوند… !
گاهی از گفته هایشان، گاهی از نگفته هایشان…
گاهی از گفتن نگفتنی هایشان…
و گاهی هم از نگفتن گفتنی هایشان…
خدایا !
از این به بعد
به مخلوقاتت
یک "مترجم"ضمیمه کن...
اینجا هیچکس هیچکس را نمیفهمد
درهای قلبم را
به روی همه بستم
هنوز در شور وشوق این عشق
به حقیقت پیوسته ام
وقتی که فکرمیکنم
باتوام
نه معنی تنهایی رامیدانم
نه حس میکنم که خستم
با بوی ربنای تـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـو
ماه دلتنگی های من
افطار میکنم خاطرات
نبـــــــــــــــــــــــــــــــــــودنت را
پانوشت:بی تفاوتی سخت است نسبت به کسی که ع ج ی ب ترین حس دنیا روبا او تجربه کردی...
این قاعده ی بازی است ....
اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری ...
باختنت حتمی است ...
مراقبِ آخرین جملهی آخرین دیدار باشید ؛
دردش زیاد است!
می پرسم : چه کار می کنی؟
می گویی : به آینده فکر می کنم!
می پرسم:آینده؟
می گویی:
آ:آری،کاش
ی : یک بار
ن :نشانم بدهی
د :دوستم داری
ه :همین !
عده ای مثل قرص جوشانند ...
در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و
کف می کنند که سر می روند اما ...
کافی است کمی صبر کنی ...
می بینی که از نصف لیوان هم کمترند !!!
این آخـرین بارم بود ...
دیگر احساسم را ؛
برای کسی عریان نمیکنم ...
صـداقت یعنی حماقت ..............!
زمان هایی هست
که تمام عاشقانه ها هم می تواند
خلاصه شود در یک عبارت :
.
.
به درک
پانوشت:ﻫﯽ ﺭﻓﯿﻖ . . . ﺯﯾﺎﺩﻯ ﺧﻮﺑﻰ ﻧﮑﻦ ...ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ...اﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﻰ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻰ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺰﻧﺪ و ﭘﺸﺖ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ , ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺵ ! ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺯﻯ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ…؟!
روی تابلونوشت های جمکران خوندم :
با چشمهایی که میخواهی با آن جمال حضرت مهدی (عج) را تماشا کنی ، گناه مکن
هر بار که می خوانم ، فراموش میکنم
برای دیدن تو دیده ای وارسته از دنیا مرا می باید
برای لمس نگاهت باید از زمین برید
هزاران قلاب از رنگ و لعاب ، نگاه مرا بند زمین کرده
همیشه نه
اما بسیار فراموش می کنم
* تو چقدر زیبایی*
گاهی بهترین کاری که میشه کرد ،
نه فکره ... نه خیال ...
نه تعجب ... نه ناله و نه زاری ...
فقط باید یه نفس عمیق کشید
و ایمان داشت که ...
بالاخره همه چیز ، اون جوری که باید ، دُرُست میشه ... !
جمله آخر شبی...:
"نمیدانی،
چه دردی دارد !
وقتی ..
حالم ..
در واژه ها هم نمی گنجد …!"
پانوشت:باشه قبول...رابطه ها مجازی شدند ...ولی ...ولی دردها که همچنان حقیقی اند...!
مثل نخهای سر تسبیح؛
وقتی که باد می وزد ...
این سو و آن سو می روم
گم می شوم
ولی
چیزی از دلتنگی ام
برای تو
کم نمی شود ....
.
.
.
تو بگو با این سیل اشک هایم چه کنم..."
به این نق زدن هایم حواست هست؟
وقتی تو کمی از من دور می شوی آهم بلند می شود و بهانه گیر می شوم
دست خودم نیست من بهانه هایم فقط گیر توست
حالا چه اخم کنی چه لبخند بزنی من هر بهانه ای را وقف تو می کنم
اصلا تو خودت بهانه ای ....زندگی من...بهانه ای...
من عاشقانه هایم را
روی همین دیوار مجازی می نویسم !
از لج تو . . .
از لج خـودم . . .
که حاضر نبودیم یک بار
این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !
لغت نامه هاى دنیا را
باید آتش زد
جلوى واژه ى نبودن نوشته اند :
“ عدم حضور شخصى یا چیزى ”
همین!
پانوشت:چقدر نبودن تو را ساده فرض مى کنند...
به آنشرلی حسودی ام میشود!
تا یکی بهم بگه :
آنه . . . . تکرار غریبانه ی روزهایت ، چگونه گذشت . . . ! !
همه ماهر شده اند ...
یک نفر هزاران نفر را ,
با هم دوست دارد ...!
اما من !
ناشیانه به یک نفر ,
دل میبندم هزاران بار.
پسورد تمام چیزهایم
شماره ی "
تو" شده است
و من دائم شماره ی تو را میگیرم
بدون آنکه صدایت را بشنوم
دلم آرامش دریایی میخواهد !
که در پس تلاطم موجهایش
صدای عشق نوازشگر لحظه هایم باشد...
" دلم تو را میخواهد "
با لبخند یاسی ات....
که به یکباره مست میکند
تمام مرا...
عشق های افراطی بلوغ،
عزیزم های کلیشه ای،
وابستگی های کودکانه
... نمیخواهم...
دلم تویی میخواهد که سکوتم را معنی کند...
به نظرم با ارزش ترین
پول دنیا " تومن" باشه!
چون هم تو هستی توش ، هم من ...!
پانوشت:عشق همین خنده های ساده توست !وقتی با تمام غصه هایت میخندی تا من از تمام غصه هایم رها شوم
گناه شکستن روزه های امسال هم
پای تو ..
این رمضان
هر روز باید
غم نداشتن تو را
بخورم .
عاشق هم شدی
مثل زلیخا سمج باش
آنقدر رسوا بازی در بیاور
تا " خدا " خودش پا در میانی کند
فاصله
تسلیم دافعه نمی شود
به ارتفاع هر ثانیه
آتش جاذبه ات
تشنه ی عاطفه ام می کند.
ملالی نیست
به پای تو سوختن
خاطره ای می شود...
از ما، عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، "عمل نکردن" است!
تقوا یعنی "عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه میپرسند چه کار کنیم؟
من میگویم: بگویید چه کار نکنیم؟
و پاسخ اینست:
گناه نکنید.
شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گناه نکردن " است
آیت الله بهجت (ره)
زندگی در حال بارگیری است
لطفا صبر کنید...اینجا سرعت خوشبختی
بسیار کم است! تا زندگی ات لود شود
عمرت تمام شده...!
ترک کردن آدمها هم آدابی دارد!
اگر آداب ماندن نمیدانید
لااقل
درست ترکشان کنید
تا تَرَک برندارند!!
همانطورکه خوردن شراب حرام است ،
خوردن غصه هم حرام است
و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست .
اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست
دیگر چه غصه ای باید بخوریم ؟
"دکتر الهی قمشه ای"
سهم من
خانه ای اجاره ای در قلب توست
و هر روز
ترس از ریختن
وسایلم در کوچه ها..!
پانوشت: برایت خواهم نوشت از ابهام لحظه ها,از تردید, از حجم مرگ آور نبودنت , از کسانی که رد میشوند و بوی تو را میدهند , برایت خواهم نوشت :از حدیث تلخ بغض های تا ابد , از قناعت به یک خاطره , یک باد, یک دیدار,...از صبوری منو جای خالی تو...
خودت را کوک کن ساعت بامداد ...
تیک تاک میخواهد دلم !!
ساعت عشق بازیست ..
ثانیه به ثانیه در کنارت خواهم ماند ..
چه آهنگ دلنشینی دارد ...
تیک تاک با
تو بودن!!
می گویند باران که ببارد
بوی خاک بلند می شود . .
پس چرا اینجا
باران که می بارد
عطر خاطره ها می پیچد ؟
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !
من را به من نبودن محکوم نکن !
من همانم که از خیلی وقت پیش
درگیر اش بودی !
یادت نمی آید ؟!
من همانم !
حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
پانوشت:خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
دلم را ...
به روی عالم و آدم بسته ام ...!
مگر
" دلبستگی " همین نیست ................!
یادم می آید گفته بودی:
ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو ...
ساده و کوتاه تنها همین ۲ کلمه :
برگرد ، غمگینم …
در زندگی برای هر آدمی !
از یک روز،
از یک جا،
از یک نفر،
به بعد...!
دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست!
نه روزها , نه رنگ ها , نه خیابان ها
همه چیز می شود:
دلتنگی...!
تو چه با صلابت حکم میدهى که،
حواست را جمع کن،
و من میمانم،
که چگونه جمعش کنم،
وقتى تمامش پیش توست …!
پانوشت:وقتی مهربانیت از دور اینقدر نزدیک است حس میکنم جغرافیا یک( دروغ ) تاریخیست . . .
ساز دلت که کوک نباشد …
فرقی نمی کند کجا باشی !
سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد،
رنگ دلتنگی!!
پانوشت: دلم برای ردپایمان کنار یکدیگر تنگ شده ...!
زن جنس عجیبی ست !
چشم هایش را که می بندی ،
دید دلش بیشتر میشود...
دلش را که میشکنی ،
باران لطافت از چشم هایش سرازیر...
انگار درست شده تا . . .
روی عشق را کم کند!!
تند و آهسته چه فرقی دارد ...!؟
تو به هر جور دلت خواست بیا ...
مثل سهراب دگر ،
جنس تنهایی من چینی نیست ...
که ترک بردارد ...!
مثل آهن شده است ...
" تو فقط زود بیا " .......!
ساده لباس بپوش!
ساده راه برو!
اما در برخورد با دیگران ساده نباش!
زیرا سادگی ات را نشانه میگیرند برای در هم شکستن غرورت...
و چه خوب می شود وقتی
مردی تمام مردانگیش را
خرج امنیت زندگیش کند
و چه زیبا می شود وقتی
زنی تمام زندگیش را
خرج غرور امنیتش کند
"بدون مخاطب خاص"
وقتی
سهمی از
نجابت چشمان پر احساست
مال من نیست
من نه گویم بمان
نه گویم برو
خود عبور کن از عمق احساست
ببین
کجای خاطرات
بهانه ام میکنی!!
بدون مخاطب خاص
چه تلخ است ؛
علاقه ای که عادت شود ...
عادتی که باور شود ...!
باوری که خاطره شود ...
وخاطره ای که درد شود .............!
فقط عصر جمعه ها
دلگیر نیست..
دلت که گیر باشه
تمام روزها دلگیر است...."یکی"
پانوشت:زلیخا، جان یوسفت راست بگو: بخدا چه گفتی که خودش اینطور پادر میانی کرد
عشق
همین خنده های ساده ی توست
وقتی با تمام غصه هایت میخندی
تا از تمام غصه هایم
رها شوم....
مردم میگویند
” آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید ”
اما باید
اینگونه باشد،
” خوبی را در آدمها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید ”
هیچکس کامل نیست....!
پانوشت را خاص خودم مینویسم:
+در جایی که همه زغال فروش شده اَند و دیگران را سیاه میکنند میخواهم کمی از مد افتاده باشم !!!! سپید بمانم...!
آرام می گیرم
حتی به همین
“صبر کن درست می شود” ها …
پانوشت: انتظار، نغمه خیس نگاه انسانهایی است که زندگیشان بوی تنهایی می دهد ...
کاش به جای حـجاب ،
حیا اجباری بود !
شرف اجباری بود !
راستی و درستی اجباری بود !
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود !
کاش یه ذره انسانیت اجباری بود ! ...
می گویند
آدم یک بار به دنیا می آید
پس من چرا در لبخند چشمانت
هزاران بار زاده می شوم
و به تعداد قطره های اشک تو
می میرم ؟!
دانه ی های فیروزه ای تسبیح
از دلتنگی
افسار گسیخته اند
شوق میخواهد
صد دانه ی عاشق ذاکر را
دور نخی تازه جمع کرد
دل میخواهد دوباره با آن ذکر گفت: [اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم]
آقای من؛دل ، شوق ، عشق در گروی گوشه ی چَشم شماست.
از این لحظه،دور تمام ثانیه ها میگردم
دنیایم را چراغانی میکنم،تسبیحم را نخ
مگر چند بار، نیمه ی شعبان می آید
و عشق متولد میشود؟!
[اللّهم عجّل لولیک الفرج](تولدت مبارک ای همه هستی ِ عالم ِ امکان)
این نوشته ها مثل "نماز یومیه" است..
اگر مقبول دلت شد..
بدان !
فقط بانیت او* قامت بسته ام...
والا فریضه ایست پر از سجده ی سهو!
که روزی برای نوشتنشان باید توبه کنم!
الهی العفو...
* السلام علیک یا صاحب الزمان(عح)
برای نوشتن از دلتنگی که واژه و استعاره لازم نیست ،
" فقط یک دل میخواهد "
که تنگ شده باشد
همین ...
از ترس فاسد شدن ،
دلت را حراج نکن
خشک کردن هنوز هم جواب میدهد!
پانوشت: دخترک خودش را برای جلب توجه پسرها به آب و آتیش میزد!!
روزی،
تمام روستایی ها تصمیم گرفتند،
تا برای بارش باران دعا کنند
در روزی که برای دعا همگی دور هم جمع شدند،
تنها یک پسر بچه با خود چتری داشت!!
«این یعنی ایمان»
پانوشت:امروز "یکی" از بهترین روزهای زندگی ام بود.....خدایا برا همه چیز ات "شکر"
باید یکیو تو زندگیت داشته باشی
که فاصله ی "دلم تنگ شده" و "دارم میام دنبالت"
بیشتر از چند ساعت نباشد!
-وکیلم؟
صدایی نیامد، شک داشت.
دوباره پرسید.
-وکیلم؟
باز هم ساکت ماند.
در حالی که نیشش تا بنا گوش باز بود برای بار سوم پرسید؛
- وکیلم ؟
- ب ب ب...بعله!
******
از اون لحظه که شیطان ازش وکالت گرفت، یک لحظه هم رهاش نکرد. همیشه و همه جا همراش بود!
ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻳﻚ " ﺁﺩﻡ "
ﺑﻪ " ﺁﺩﻡ " ﺩﻳﮕﺮﻱ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ...
ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ،ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺍﻋﺘﻴﺎﺩ ﺍﺳﺖ
پانوشت: کمی خدا را دریابیم....خدا هنوز منتظر ماست که برگردیم!
گفته بودم میکشمت آخر.....
دیشب،دم غروب،وقت اذان،دلم را با اشک آب دادم...
رو به قبله خواباندمش،یک،دو،سه...
تمام شد!
دیگر بهانه ات را نمی گیرد!
لعنت به همه ضرب المثل های جهان
هروقت لازمشان داری،
برعکس از آب درمی آیند...
مثلا همین حالا
که من تو را می خواهم
و طبق معمول،
خواستن نتوانستن است !!
در مردها یه حسی هست
که اسمشو میذارن "غیرت"
به همون حس در خانمها
میگن "حسادت"
اما من به هر دوش میگم "عشق"
تاعاشق نباشی نه غیرتی میشی نه حسود!!
آرش نیستم
که کمان بدست گیرم
اما لحظه های با تو بودن را
خوب شکار میکنم
از بین خاطراتم...
انصاف نیست
که دنیا انقدر کوچک باشد
که آدمهای تکراری را روزی صد بار ببینی
و انقدر بزرگ باشد
که نتوانی کسی را که دلت میخواهد
حتی یک بار ببینی!
پانوشت: "....."
یه روز میاد که از ما می پرسند : عمر خود را چگونه گذرانده اید؟
امیدوارم جوابمان این نباشه که :
به نام خدا ،
متاسفانه بدون یاد خدا ...
دیگر فرصتی
بـرای پیامک دادن نیست
دست واژه ها را می گیرم
و به دیدنت می آیم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمیگنجد
پانوشت:قلمم دچار سانحه شده دعا کنید کروکی را بنفع سکوت صادر نکنند!!
اسپند دود می کنم ، برای عشقمان
هر شب
میان راز و نیاز های شبانه
نکند جادوگر زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . . .
امشب یهو دلم کودتا کرد...
تو رو می خواست!
سرم رو کردم زیر بالش آروم
به دلم گفتم
خفه شو....
دوره دموکراسی گذشته....
می زنم لهت میکنم!!!!
زندگی
تعداد نفسهایی
که می کشی نیست،
زندگی لحظه هاییه که نفس،
تو سینه ت حبس می شه. . .!!
می دانم
آخر یک روز ...
خسته می شود از نیامدنش (!)
شوخی که نیست
مگر آدم ...
چقدر می تواند نیاید
به جهنم که پیر میشوی دیوانه
چروکِ زیر چشمانت
همانقدر زیباست
که چینِ رویِ دامنت !
هنوز دلم بهانه ات را می گیرد ،
تمام درد های دنیا را که نردبان کنی
دستت به سقف
دل تنگی های من نمی رسد ...
اگر دست من بود
"ی" را اینقدر میکشیدم تا صاف بشه!
بشه " ا " !
اون وقت هیچ چیز "بی تو" نبود!
همه چیز "با تو" میشد..
کوچه های قدیمی را
باریک می ساختند
تا آدم ها به هم نزدیک شوند
حتی در یک گذر. . .
اکنون چقدر آواره ایم در این اتوبان سرد.
“کنج گلویم قبرستانی است
پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،
به نام بغض….”
عشق گم شده من..
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،
وآدمهائی که هرگزتکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
منو ببخش غریبه
که بهت شانس آشنایی نمیدم
دیگه تاقت دل کندن ندارم
می خوام که عشق خاصیت من باشه
نه رابطه خاص من با کسی!!
پیری میگفت :اگه میخوای جوان بمونی
درد های دلتو فقط به کسی بگو که دوستش داری
و دوست داره،گفتم: پس چرا تو جوان نموندی!؟پیر خندید و گفت:
دوستش داشتم...
دوستم نداشت...
من اگر عاشقانه مینویسم
نه عاشقم , نه شکست خورده ام!
فقط مینویسم تا عشق یاد قلبم بماند..
در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها
فقط تمرین آدم بودن میکنم!
همین..!
متاسفم…
نه برای تو که دروغ برایت خود زندگیست…
نه برای خودم که دروغ تنها خط قرمز زندگیست برایم….
متاسفم که چرا مزه ی عشق را….
از دست تو چشیدم….
تا همیشه در شک دروغ بودنش بمانم!!!
میدونی بن بست زندگی کجاست ؟
جایی که ...نـه حق خواستن داری !
نه توانایی فراموش کردن ....!
در بدترین ما آنقدر خوبی هست
و در بهترین ما آنقدر بدی ،
که هیچ کس را شایسته نیست
از دیگری عیب جویی کند.
یک حرف ،
یک زمستان ،
آدم را گرم نگه می دارد
و بعضی اوقات هم یک حرف ،
یک عمر،
آدم را سرد می کند!
مراقب حرف ها یتان باشید..
آدمهای بی اصل و نسب را ...
پشت هیچ لباسی نمی شود پنهان کرد ! ...
هر چقدر هم که با ظواهر فاخر بپوشانیشان از یک جایی میزنند بیرون!!
خودشان را رو میکنند !
هرچقدر هم که بخواهند نقش نجیب زاده ها را بازی کنند،
یک جایی از دستشان در میرود
و نشانت میدهند بی اصالتیشان را!
نداشته هایی که با هیچ پولی نمی شود خریدشان{مثل حیا , عفت, پاکی}..!
فقرهایی که با هیچ ثروتی جبران نمی شود .. !
پانوشت: امروز تو یه جلسه ای در مورد امنیت سایبری این مورد کاملا برام روشن شد....! از قدیم گفتن خلایق هر چه لایق
گاهی مصلحت در تعجیل استجابت نیست
و گاهی مصلحت در تبدیل به احسن است
دعا کننده خیال میکند
مستجاب نشده است،
اهل یقین می فهمند.
آیت الله بهجت
ما رسم دوستیمان مثل نان نیست!
که گرمش درسفره دل باشد و سرد و بیاتش سهم
نمکی!
چه گرمای حضورت و چه سرمای نبودنت باشد همیشه هستی همین حوالی !
من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم!
برای اینکه احساساتی بودم،
برای اینکه
یک رو بودم،
برای اینکه غرورم رو شکستم،
برای اینکه ساده بودم...
برای
اینکه انسان بودم...
" خودم " من رو ببخش...
خیلی اذیتت کردم.
چه حقیر و کوچک است
آن کسی که به خود مغرور است...
چرا که نمی داند بعد از بازی شطرنج،
شاه و سرباز همه در یک جعبه قرار می گیرند!!
چه هزاره دلگیری ست برای زندگی کردن
وقتی نوک انگشتانت
احساست را
در نمایشگری بی جان
تایپ می کند تا نشان دهد.
منو فراموش کن
تا به اونی که کنارته خیانت نکنی!
این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک
Copy بگیرم و کنار خودم Paste کنم . . .
شاید از این تنهایی خلاص شدم!!
قلب، خاک خوبی دارد
هر دانه که در آن بکاری،
از هر جنس،
از همان جنس،
صدها دانه بر می داری!!
حواست باشد که در قلب ات
چه بذری می کاری... عشق یا کینه؟! .
ماهی ها چه قدر اشتباه می کنند
قلاب علامت کدام سؤال است که به آن پاسخ میدهند؟!
آزمون زندگی ما پر از قلابهایی است که
وقتی اسیر طعمه اش می شویم
تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند!
حسد، کینه ،خشم ،لذت ،غرور، انزجار، انتقام ،ترس ،شهوت .....
خداوندا
دانشی عطا فرما تا از کنار این قلابها بگذرم
که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد
"منتظر"
بیهوده تلاش نمیکنم...
دیگر هیچ تویی با "من"
"ما " نمیشود...!
تو را , من " تو " کردم
در همین چند خط عاشقانه :
وگرنه تو همان , " او " ی دیروزی..!
شک نکن ...!
" آینده ای " خواهم ساخت که ,
" گذشته ام " جلویش زانو بزند ...!
قرار نیست من هم دل کس دیگری را بسوزانم ...!
برعکس کسی را که وارد زندگیم میشود ,
آنقدر خوشبخت می کنم که ,
به هر روزی که جای " او " نیستی به خودت " لعنت " بفرستی...!
برای ماهی با سه ثانیه حافظه
تُنگ و دریا یکی ست!
دست من و شما درد نکند؛
که دل تَنگ آدم ها را...
با "یک عمر حافظه"
توی تُنگ می اندازیم
و برای ماهی ها دل می سوزانیم!
تصمیم گرفتم
انقدر کمیاب شوم
شاید دلی برایم
تنگ شود اما....
افسوس فراموش شدم....
پانوشت:از ساعت متنفرم ! این اختراع غریب بشر که مدام ، جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم میکشد!!
آزمون این روزهای مردان سرزمین من،
قیمت مرغ و میوه است.!!..
همان مردانی که هشت سال
با دست خالی جنگیدند
و سر بلند به خانه آمدند...
امروز سرافکنده از اهل و عیال
پیاده رو ها را آنقدر
میروند تا گم شوند....
خدایا،
مردان در سکوت پیر میشوند
و در خاموشی اشک
میریزند،
آنها را به مرغی امتحان مکن...!!..
زمان !
ای دزدی که همه ی چیزهای شیرین را
از آن خود میکنی
این را هم به فهرستت اضافه کن
او روزی از روزها
به من گفت :
".........." دارم.....اما !
پانوشت: وقتی میخواهی بنویسی - زندگی - نیم نگاهی به آخر خط داشته باش تا کج نروی!
گریه نکن پدر
همین "
نان حلال " که در دست داری
می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد...
میان ماندن
و نماندن
تنها یک حرف ساده بود!
"ن"
از قول من به باران بی امان بگو :
دل "اگر دل "باشد آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد..
" دلگیر " نباش!
دلت که " گیر " باشد؛
رها نمی شوی.....!
یادت باشد :
"خداوند" ، بندگان خود را؛
با آنچه بدان " دل بسته " اند می آزماید...
باید مغرور بود،
دور از دسترس
باید مبهم بود و سرسنگین!
خاکی کـه باشی آسفالتت میکنند
و از رویت رد میشوند !
من عاشقی بلد نبودم!
من حتی عاقلی هم بلد نیستم!
در مسابقه برگ پاییز ی و جوی گذران آب
هر عاشقی میفهمد
که برنده مسابقه برگ است
که یک جای سرنوشت گیر کرده است!
وهر عاقلی میداند
تمام عمر رانبایست به انتظار یک روز رسیدن برگ ماند!
من نه عاقلی بلد بودم و نه عاشقی!
اگر درد داری تحمل کن...
روی هم که تلنبار شد
دیگر نمیفهمی
کدام درد از کجاست...
کم کم خودش...
بی حس میشود!
سکوت ...
رسا ترین فریاد یک " مرد " است ...
وقتی سکوت میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بفهم
..!
که واقعآ آسیب دیده است!!
پانوشت: لحظه های سکوتم پر هیاهو ترین دقایق زندگیم هستند مملو از آنچه می خواهم بگویم و نمی گویم...!
عبور میکنم ،
هر روز
از کنار نیمکت های خالی پارک . . .
طوری که انگار کسی
در آخرین نیمکت
انتظارم را میکشد !
و به آنجا که میرسم
باید وانمود کنم ،
که باز دیر رسیده ام . . !
وقتی دیدمت عطسه کردم
صبر آمد...!!!
محل ندادمش
حالا وقتی روزها بدون تو صبر میکنم
معنی آن عطسه لعنتی را می فهمم...
تنهایی
ریشه تمامی گناهان
و درد هاست ؛
چوپان را
"تنهایی"
دروغگو کرد !!!
پانوشت: فکر میکنم کاری باید بکنم...!!
دلم میخواهد عاشق باشد
عقلم میخواهد عاقل باشد
این میگوید زود باش
آن میگوید دور باش
احساسم این روزها دوشیفت کار میکند
و حقوقش را از من میگیرد . . .
پانوشت : مانده ام چه کنم؟
افسوس که هر کس را به تو فرستادم
تا به تو بگویم دوستت دارم
و راهی پیش پایت بگذارم ، او را بـه سُخره گرفتی . . .
" یس - 30 "
حقیقت دارد !
کافی ست چمدان هایت را ببندی
تا حاضر شوند ، همه
برای از یاد بردنت !
آنکه بیشتر دوستت می دارد ، زودتر !!
ﻧﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻧﻪ ﻭﺍﺗﯿﮑﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻭ ﻧﻪ ﺗﺒﺖ ...
ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ !!!
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن
به تمام جزئیاتش...
به لبخند بین حرف هایش....
به سبک ادای کلماتش،
به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش....
به چشم هاش خیره شو..
دستهایش را به حافظه ات بسپار....
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند!
پانوشت: درد عجیبی است دلتنگی و من میدانم نسخه درمان این چیزی نیست جز " تو "
شاید آرام تر می شدم
فقط و فقط…
اگر می فهمیدی ،
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نوشته نشده اند !!!
پانوشت : امان ازخنده ای که ... وسطش ... بغض کنی ...!!
.