magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram


بعضی صداها را دوست داشتم.

صدای گشتن دنبال خودکار توو شلوغی جامدادی.
بازو بسته کردن لیوان حلقه ای
از جلو نظام، ناظم.
صدای هان؟ نگاه کن.. با تو ام. سرت را بالا بگیر ببینم پیراشکی نیمکت جلویی را چرا خوردی؟
ادامه دارد ...

صدای گریه هایم.
سر خوردن روی نرده های راه پله. شکاندن گچ پای تخته ی سیاه.

آقا اجازه ما نوشتیم...
دیکته های معلمی که لهجه داشت.

صدای معاون وقتی که می گفت یک کلاس دو کلاس.

پچ پچ های هنگام تقلب؛ فریاد بیرون دویدن از مدرسه
صدای نگاه دختری که همکلاسی خواهرم بود.

صدای سلام کردنش با چِشم. صدای زنگ خانه مان .
صدای کلید انداختن پدرم .

صدای باز کردن شکلات هایی که می آورد...

صدای موج های رادیو.. صدای آژیر خطر؛ شنوندگان عزیز توجه فرمایید .توجه فرمایید

صدای دکتر ارنست
بیگلی بیگلی؛ سوت های داخل سینما.
صدای ماشین دستی ِ سر و چهار راه وسط کله.
صدای خنده های از ته دل...

چقدر صدای این روزها را دوست ندارم
چقدر گوشم گناه دارد. چقدر ناخواسته بزرگ شدم.

چقدر آن روزها زندگی در هم و برهم اما شنیدنی بود...

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">