سلام به روی ماهت رمضان
سلام به شبهای صمیمی و روزهای مهربانت
که صدای بال فرشته ها را بیشتر از همیشه بر جانمان می نشاند
به سحر هایی که دست های پر از دعای فرج
تا آسمان بالا می روند
و تمام التماس شان
العجـــــل می شود
چه خوب شد آمدی رمضان
سلام به روی ماهت رمضان
سلام به شبهای صمیمی و روزهای مهربانت
که صدای بال فرشته ها را بیشتر از همیشه بر جانمان می نشاند
به سحر هایی که دست های پر از دعای فرج
تا آسمان بالا می روند
و تمام التماس شان
العجـــــل می شود
چه خوب شد آمدی رمضان
همانطورکه خوردن شراب حرام است ،
خوردن غصه هم حرام است
و خوردن هیچ چیز مثل خوردن غصه حرام نیست .
اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست
دیگر چه غصه ای باید بخوریم ؟
"دکتر الهی قمشه ای"
ای ماه محبوب خدا!
دگربارآمدی تامرا یادآورشوی که تنها تسلیم او باشم
که اگرچنین باشد هرگز تسلیم غیرنخواهم شد!
پانوشت:دستهای خالی من دخیل دل پاکتان مرا در آخرین ساعات شعبان ، نه به بهای لیاقت بلکه به رسم رفاقت اول "حلال" و بعد هم "دعا" کنید!!
مساحت خلوتم را پر کن...
خدا..!!
فرقی نمیکند
عمودی یا افقی...
همین که ضلعی از
چهار دیواریم باشی , کافیست...!
خدا پرسید میخوری یا میبری؟
و من گرسنه پاسخ دادم میخورم
چه میدانستم لذت ها را می برند،
حسرتها را می خورند … ؟
حسین پناهی
سهم من
خانه ای اجاره ای در قلب توست
و هر روز
ترس از ریختن
وسایلم در کوچه ها..!
پانوشت: برایت خواهم نوشت از ابهام لحظه ها,از تردید, از حجم مرگ آور نبودنت , از کسانی که رد میشوند و بوی تو را میدهند , برایت خواهم نوشت :از حدیث تلخ بغض های تا ابد , از قناعت به یک خاطره , یک باد, یک دیدار,...از صبوری منو جای خالی تو...
خودت را کوک کن ساعت بامداد ...
تیک تاک میخواهد دلم !!
ساعت عشق بازیست ..
ثانیه به ثانیه در کنارت خواهم ماند ..
چه آهنگ دلنشینی دارد ...
تیک تاک با
تو بودن!!
می گویند باران که ببارد
بوی خاک بلند می شود . .
پس چرا اینجا
باران که می بارد
عطر خاطره ها می پیچد ؟
دلم را ...
به روی عالم و آدم بسته ام ...!
مگر
" دلبستگی " همین نیست ................!
دیده ایم که تک سایزها را به حراج میگذارند،..
به خاطر مشتری کم شان،..
ولی تک سایز شهادت را مزایده ای میفروشند،
هر کسی بابت اش بهای بیشتری بدهد، میدهند اش به او،
بیشترین بها، که عبارت خوبی نیست، به جایش مینویسم
تمام دار و ندارش...
پانوشت: جمله ای که روی تابوت نوشتم فکر کنم این بود....اللهم الرزقنا توفیق الشهادهــــ...
چند روزی است
در نماز به ولاالضالین که میرسم
احساس میکنم
ملائکه بر دوشم پوزخند می زنند!
پانوشت: "توبه"
آدمی به خودی خود نمی افتد !
اگر بیفتد ,
از همان سمتی می افتد ,
که به " خدا " تکیه نکرده است !!!
دلم میخواهد عاشق باشد
عقلم میخواهد عاقل باشد
این میگوید زود باش
آن میگوید دور باش
احساسم این روزها دو شیفت کار میکند
وحقوقش را از من میگیرد ؛ اشک و بی قراری !!!!
یادم می آید گفته بودی:
ساده و کوتاه نویسی را دوست داری
تقدیم به تو ...
ساده و کوتاه تنها همین ۲ کلمه :
برگرد ، غمگینم …
جیب های دلم را می گردم؛
مبادا چیزی گم کرده باشم؛
آه خدا، خویش را؛
و مهم تر از همه، تو را ...
خسته شدم
از بس
ادای کوه بودن رو در آوردم
می خواهم خودم باشم
میخواهم فرو بریزم..!
پانوشت: هواشناسی هوای دلم را بارانی اعلام کرد...!
تو چه با صلابت حکم میدهى که،
حواست را جمع کن،
و من میمانم،
که چگونه جمعش کنم،
وقتى تمامش پیش توست …!
پانوشت:وقتی مهربانیت از دور اینقدر نزدیک است حس میکنم جغرافیا یک( دروغ ) تاریخیست . . .
خانه ی ما
پُر از پنجره است
اما
هر پنجره ای
پنجره فولاد نمی شود ...
[السلام ُ علیک یا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ]
دلم ؛
+هوای سرد زمستان مشهدالرضا میخواهد نیمه های شب , کتاب ادعیه ی سبز زمزمه ی صلوات خاصّه و مزه کردن شوری اشک
+کافیست یک پل بزنی از دلت تا حرمش،بنشینی در صحن انقلاب،چشم بدوزی به پنجره فولاد،و نجوا کنی :
اللَّهمَّ إِنّی أَسألکَ بِرحمَتکَ الَّتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء ...
ساز دلت که کوک نباشد …
فرقی نمی کند کجا باشی !
سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری
هر دو یک رنگ دارد،
رنگ دلتنگی!!
پانوشت: دلم برای ردپایمان کنار یکدیگر تنگ شده ...!
مادرت فرمود : الجارّ ثم الدّار
اول همسایه، سپس خانه...
مولایم،میدانم شما هم اول مهمانهایت را دعا میکنی...
می شود روزی مهمان نگاهت شوم؟
با دستان خالی شامل دعایت شوم؟
تند و آهسته چه فرقی دارد ...!؟
تو به هر جور دلت خواست بیا ...
مثل سهراب دگر ،
جنس تنهایی من چینی نیست ...
که ترک بردارد ...!
مثل آهن شده است ...
" تو فقط زود بیا " .......!
برای غریب بودن همیشه زمان هست
آسمان را نگاه کن...
وسعت پهناوری که فراموش میشود گاهی
اما...
بی دریغ می بخشاید
این روزها را خواهم بخشید
و نگاه بی آسمان تمام آدمک ها را...
و چه خوب می شود وقتی
مردی تمام مردانگیش را
خرج امنیت زندگیش کند
و چه زیبا می شود وقتی
زنی تمام زندگیش را
خرج غرور امنیتش کند
"بدون مخاطب خاص"
خدایا!
به دل نگیر اگر گاهی
"زبانم" از شکرت باز می ایستد !
تقصیری ندارد...
…" قاصر " است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت!
در دلم اما همیشه...
ذکر خیرت جاریست...
دلنوشت:من برای بندگی تو هزار ویک دلیل می خواهم..ممنونم که بی چون وچرا برایم خدایی می کنی..
این دل
زجنس پنجره فولاد تو نبود
یعنی که :
زود میشکند
از فراق ،
زود...
پانوشت:دست مرا برای گدایی نوشته اند ... رزق مرا امام رضایی نوشته اند
+کار صحن و سرای تو دلبری است , نقاره خانه ات ،زکجا آب می خورد . . .کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم ؟
یاد بگیریم در زندگی
دست هم را بگیریم
نه مچ هم را !
پانوشت: دلم برای شهرم می سوزه که چه چیزها به سرش " که " نمی آید
وقتی
سهمی از
نجابت چشمان پر احساست
مال من نیست
من نه گویم بمان
نه گویم برو
خود عبور کن از عمق احساست
ببین
کجای خاطرات
بهانه ام میکنی!!
بدون مخاطب خاص
مبادا تلخی این نگاه ها محبت چادر را از دلت سرد کند....مبادا..
غصه نخور این روزها حسین هم غریب است...
مادر هم غریب است
زینب هم غریب است
رقیه هم غریب است
پانوشت : عمو فقط عباس است ! این پورنگ و فیتیله ها واژه ی عمو را لگدمال کرده اند . (( عموی رقیه ))
مهدیا:
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست
ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا؟؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا عبد گنهکار کجا؟؟
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ
فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا
کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا
شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ
تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ
خواندم و خواندم ....
تارسیدم
به آخرش: یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ
وخداوند هرکه را بخواهد به سوی نور هدایت میکند...!
مردم میگویند
” آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید ”
اما باید
اینگونه باشد،
” خوبی را در آدمها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید ”
هیچکس کامل نیست....!
پانوشت را خاص خودم مینویسم:
+در جایی که همه زغال فروش شده اَند و دیگران را سیاه میکنند میخواهم کمی از مد افتاده باشم !!!! سپید بمانم...!
دامن علقمه را
عطر گل یاس یکی است
قمر بنی هاشمیان
در همه ناس یکی است
سیر
کردم عدد ابجد و دیدم
به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
پانوشت:دلم آسمان “ جمعه ” است، می گیرد و نمی بارد!
بچه که باشی
از “نقاشی”هایت هم می توانند
به روحیات و درونیاتت پی ببرند،
بزرگ که می شوی
از حرفهایت هم نمی فهمند
توی دلت چه خبر است!
آرام می گیرم
حتی به همین
“صبر کن درست می شود” ها …
پانوشت: انتظار، نغمه خیس نگاه انسانهایی است که زندگیشان بوی تنهایی می دهد ...
کاش به جای حـجاب ،
حیا اجباری بود !
شرف اجباری بود !
راستی و درستی اجباری بود !
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود !
کاش یه ذره انسانیت اجباری بود ! ...
برای هر کس که رفتنی ست ،
فقط باید ..
کنار ایستاد ..
و ..
راه باز کرد !
به همین سادگی !
.
قبل تر ها شهامتم بیشتر بود
چشمم را که تر می کردند دنیا را به گریه می انداختم
بیخیاااال
اینروزها " گریستن " هم "حوصله" میخواهد...
وقتی که حتی رودخانه های پنهان شده در چشم هایم
با منت !...
صورتم را نقاشی میکنند...!!
*** *** ***
فقط برای :
#برای دل خودم#
زخمی بر پهلویم است ،
روزگار نمک می پاشد
و من پیچ و تاب می خورم
و همه گمان می کنند
که می رقصم . . .
دکتر شریعتی
پانوشت: زندگی جان ، عزیزم ! اگه افتخار میدی چند قدمی باهام راه بیا ...
دانه ی های فیروزه ای تسبیح
از دلتنگی
افسار گسیخته اند
شوق میخواهد
صد دانه ی عاشق ذاکر را
دور نخی تازه جمع کرد
دل میخواهد دوباره با آن ذکر گفت: [اللّهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم]
آقای من؛دل ، شوق ، عشق در گروی گوشه ی چَشم شماست.
از این لحظه،دور تمام ثانیه ها میگردم
دنیایم را چراغانی میکنم،تسبیحم را نخ
مگر چند بار، نیمه ی شعبان می آید
و عشق متولد میشود؟!
[اللّهم عجّل لولیک الفرج](تولدت مبارک ای همه هستی ِ عالم ِ امکان)
باران که می گیرد
و بکم ینزل الغیث "
زیارت جامعه می شود تمام پناه دلم ...
خوب است یادمان هستید مولا؛
عزیزترین زاده زمین
برای توست که باران می بارد ...
برای تولدت تمام آسمان و زمین باران شده است
در دلم
.
.
./
این سه نقطه ها...
حکایت بی قراری من است...
مدتهاست سر این سه نقطه ها گیر میکنم...
نقطه های دلتنگی ام بیشمار شده اند...
انگار...
چرا تو هستی و من گم شده ام...؟
این نوشته ها مثل "نماز یومیه" است..
اگر مقبول دلت شد..
بدان !
فقط بانیت او* قامت بسته ام...
والا فریضه ایست پر از سجده ی سهو!
که روزی برای نوشتنشان باید توبه کنم!
الهی العفو...
* السلام علیک یا صاحب الزمان(عح)
از ترس فاسد شدن ،
دلت را حراج نکن
خشک کردن هنوز هم جواب میدهد!
پانوشت: دخترک خودش را برای جلب توجه پسرها به آب و آتیش میزد!!
روزی،
تمام روستایی ها تصمیم گرفتند،
تا برای بارش باران دعا کنند
در روزی که برای دعا همگی دور هم جمع شدند،
تنها یک پسر بچه با خود چتری داشت!!
«این یعنی ایمان»
پانوشت:امروز "یکی" از بهترین روزهای زندگی ام بود.....خدایا برا همه چیز ات "شکر"
ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻳﻚ " ﺁﺩﻡ "
ﺑﻪ " ﺁﺩﻡ " ﺩﻳﮕﺮﻱ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ...
ﺍﻋﺘﯿﺎﺩ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ،ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﺍﻋﺘﻴﺎﺩ ﺍﺳﺖ
پانوشت: کمی خدا را دریابیم....خدا هنوز منتظر ماست که برگردیم!
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و
من یتوکل علی الله فهو حسبه...فهو حسبه ...فهو حسبه
چه زیباست عاشق تو بودن ،
عاشق تو ماندن
و فنای درعشق تو شدن
تو همانیکه در دل جای میگیری و لاغیر
اللهم عجل لولیک الفرج
گفته بودم میکشمت آخر.....
دیشب،دم غروب،وقت اذان،دلم را با اشک آب دادم...
رو به قبله خواباندمش،یک،دو،سه...
تمام شد!
دیگر بهانه ات را نمی گیرد!
لعنت به همه ضرب المثل های جهان
هروقت لازمشان داری،
برعکس از آب درمی آیند...
مثلا همین حالا
که من تو را می خواهم
و طبق معمول،
خواستن نتوانستن است !!
هر روزی که می گذرد،
یک روز به ظهور امام زمان
نزدیک تر می شویم
اما به خود امام زمان چطور . . . ؟
آرش نیستم
که کمان بدست گیرم
اما لحظه های با تو بودن را
خوب شکار میکنم
از بین خاطراتم...
خدایا
این دلتنگی های ما را
هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند
به باران رحمتت!
یا حبیبَ من لا حبیبَ له ...
ای آنکه همیشه " دوستم " بودی ;
فقط خواستم صدایت کنم , همین !
پانوشت: بقیه حرف ها بماند سر نماز....
نقش یک درخت خشک
را در زندگی بازی میکنم
نمیدانم که باید
چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پیر!
نه اینکه زانو زده باشم ،
نه ؛
فقط بی کسی
کمی سنگین است،
همین !!
پانوشت: خداوندا ! خسته ام از فصل سرد گناه...دلتنگ روزهای پاکم ,بارانی بفرست،چتر گناه را مدتی است دور انداخته ام
عجل علی ظهورک
دیگر فرصتی
بـرای پیامک دادن نیست
دست واژه ها را می گیرم
و به دیدنت می آیم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمیگنجد
پانوشت:قلمم دچار سانحه شده دعا کنید کروکی را بنفع سکوت صادر نکنند!!
امشب یهو دلم کودتا کرد...
تو رو می خواست!
سرم رو کردم زیر بالش آروم
به دلم گفتم
خفه شو....
دوره دموکراسی گذشته....
می زنم لهت میکنم!!!!
زندگی
تعداد نفسهایی
که می کشی نیست،
زندگی لحظه هاییه که نفس،
تو سینه ت حبس می شه. . .!!
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه باید ها. . .
هر روز بی تـــــــو
روز مباداست...
لحظه به لحظه به دیدار تو نزدیک گشته ایم …
یا مهدی(عج)
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست
کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر
آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا!
گاه می اندیشم...
چندان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای باشد و باران
بیشمارند آنهایی که نامشان آدم است...
ادعایشان آدمیت...
کلامشان انسانیت...
رفتارشان صمیمیت... ...
من دنبال کسی میگردم که...
نه آدم باشد، نه انسان، نه دوست و رفیق صمیمی...
تنها صاف باشد و صادق.
پانوشت : گرای انتخاباتی دادم !!
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و قَلیلٌ مِن عبادیَ الشّکور (سبا/ 13)
"و تعداد کمى از بندگان من سپاسگزارند "
پانوشت:
+ شِکَرِ شُکر رو با خودت داشته باش تا کام تلخت همیشه شیرین باشه
تو به آرزوی من رسیده ای
دعا کن من هم به آرزوی تو بـرسم
پا نوشت: اللهم الرزقنا توفیق شهادهـــــ.....
می دانم
آخر یک روز ...
خسته می شود از نیامدنش (!)
شوخی که نیست
مگر آدم ...
چقدر می تواند نیاید
دلم نه عشق میخواهد
نه دروغهای قشنگ ،
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگهای پر ادعا !
دلم یک فنجان قهوه داغ میخواهد
و یک دوست که بشود با او حرف زد و بعد پشیمان نشد
به جهنم که پیر میشوی دیوانه
چروکِ زیر چشمانت
همانقدر زیباست
که چینِ رویِ دامنت !
اگر دست من بود
"ی" را اینقدر میکشیدم تا صاف بشه!
بشه " ا " !
اون وقت هیچ چیز "بی تو" نبود!
همه چیز "با تو" میشد..
کوچه های قدیمی را
باریک می ساختند
تا آدم ها به هم نزدیک شوند
حتی در یک گذر. . .
اکنون چقدر آواره ایم در این اتوبان سرد.
“کنج گلویم قبرستانی است
پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،
به نام بغض….”
عشق گم شده من..
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،
وآدمهائی که هرگزتکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
منو ببخش غریبه
که بهت شانس آشنایی نمیدم
دیگه تاقت دل کندن ندارم
می خوام که عشق خاصیت من باشه
نه رابطه خاص من با کسی!!
کنار پنجره می آیم
نسیم تبسم تو جاریست
قاصدکها آمده اند در رقص باد و یاد
سبز سپید سرخ...
و این آخرین قاصدک چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست!
پیری میگفت :اگه میخوای جوان بمونی
درد های دلتو فقط به کسی بگو که دوستش داری
و دوست داره،گفتم: پس چرا تو جوان نموندی!؟پیر خندید و گفت:
دوستش داشتم...
دوستم نداشت...
گوشت را تیز نکن دلی که شکست صدا ندارد
درد دارد
درد
اگر میخواهی صدای دل شکسته اش را بشنوی
چشمانت را باز کن
آنهایی که از چشمش می ریزد
صدای شکسته شدن دلش است.
می شنوی؟!
من اگر عاشقانه مینویسم
نه عاشقم , نه شکست خورده ام!
فقط مینویسم تا عشق یاد قلبم بماند..
در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها
فقط تمرین آدم بودن میکنم!
همین..!
متاسفم…
نه برای تو که دروغ برایت خود زندگیست…
نه برای خودم که دروغ تنها خط قرمز زندگیست برایم….
متاسفم که چرا مزه ی عشق را….
از دست تو چشیدم….
تا همیشه در شک دروغ بودنش بمانم!!!
مادربزرگ خیال می کند
هر چه بیشتر برایش قرص بنویسند
بیشتر زنده می ماند!
مثل من
که خیال می کنم
هر چه بیشتر برایت شعر بگویم.......!
پانوشت: باور کن خسته شدم از نوشتن...همین
میدونی بن بست زندگی کجاست ؟
جایی که ...نـه حق خواستن داری !
نه توانایی فراموش کردن ....!
در بدترین ما آنقدر خوبی هست
و در بهترین ما آنقدر بدی ،
که هیچ کس را شایسته نیست
از دیگری عیب جویی کند.
یک حرف ،
یک زمستان ،
آدم را گرم نگه می دارد
و بعضی اوقات هم یک حرف ،
یک عمر،
آدم را سرد می کند!
مراقب حرف ها یتان باشید..
آرام آرام محو میشوم اما ...
فراموش ...
هرگز...
همه را مستی از پای در می آورد..
مرا هوشیاری!
|
آدمهای بی اصل و نسب را ...
پشت هیچ لباسی نمی شود پنهان کرد ! ...
هر چقدر هم که با ظواهر فاخر بپوشانیشان از یک جایی میزنند بیرون!!
خودشان را رو میکنند !
هرچقدر هم که بخواهند نقش نجیب زاده ها را بازی کنند،
یک جایی از دستشان در میرود
و نشانت میدهند بی اصالتیشان را!
نداشته هایی که با هیچ پولی نمی شود خریدشان{مثل حیا , عفت, پاکی}..!
فقرهایی که با هیچ ثروتی جبران نمی شود .. !
پانوشت: امروز تو یه جلسه ای در مورد امنیت سایبری این مورد کاملا برام روشن شد....! از قدیم گفتن خلایق هر چه لایق
گاهی مصلحت در تعجیل استجابت نیست
و گاهی مصلحت در تبدیل به احسن است
دعا کننده خیال میکند
مستجاب نشده است،
اهل یقین می فهمند.
آیت الله بهجت
ما رسم دوستیمان مثل نان نیست!
که گرمش درسفره دل باشد و سرد و بیاتش سهم
نمکی!
چه گرمای حضورت و چه سرمای نبودنت باشد همیشه هستی همین حوالی !
ﺍﯾﻦ ﺷﺐ ﻫﺎ
ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﮐﺴﯽ ﺁﺭﺍﻣ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻮﯾﺪ:
" ﺑﻤﯿﺮﯼ ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ "
ﻭ ﻣﻦ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﺰﻧﻢ " :ﺁﻣین "
قلب، خاک خوبی دارد
هر دانه که در آن بکاری،
از هر جنس،
از همان جنس،
صدها دانه بر می داری!!
حواست باشد که در قلب ات
چه بذری می کاری... عشق یا کینه؟! .
ماهی ها چه قدر اشتباه می کنند
قلاب علامت کدام سؤال است که به آن پاسخ میدهند؟!
آزمون زندگی ما پر از قلابهایی است که
وقتی اسیر طعمه اش می شویم
تازه می فهمیم ماهی ها بی تقصیرند!
حسد، کینه ،خشم ،لذت ،غرور، انزجار، انتقام ،ترس ،شهوت .....
خداوندا
دانشی عطا فرما تا از کنار این قلابها بگذرم
که شاید دگر فرصتی برای برگشتن به پاکی دریا نباشد
"منتظر"
برای ماهی با سه ثانیه حافظه
تُنگ و دریا یکی ست!
دست من و شما درد نکند؛
که دل تَنگ آدم ها را...
با "یک عمر حافظه"
توی تُنگ می اندازیم
و برای ماهی ها دل می سوزانیم!
تصمیم گرفتم
انقدر کمیاب شوم
شاید دلی برایم
تنگ شود اما....
افسوس فراموش شدم....
پانوشت:از ساعت متنفرم ! این اختراع غریب بشر که مدام ، جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم میکشد!!
" زن ، زیباترین لبخند خداست "
این زیبایی بر همه مادران، زنان و دختران پاک میهنم فرخنده و شاد باش باد.
تقدیم به همه مادران، زنان و دختران بیننده وبلاگم....
پانوشت: امروز وقتی کادو مادرم رو دادم بهش گفتم دلت الان چی میخواد؟؟ بعد از کلی دعا و خواسته از خدا برا ما ...گفت:
"دلم برا مادر بزرگ تون تنگ شده"!! خدا رحمتش کنه....
آزمون این روزهای مردان سرزمین من،
قیمت مرغ و میوه است.!!..
همان مردانی که هشت سال
با دست خالی جنگیدند
و سر بلند به خانه آمدند...
امروز سرافکنده از اهل و عیال
پیاده رو ها را آنقدر
میروند تا گم شوند....
خدایا،
مردان در سکوت پیر میشوند
و در خاموشی اشک
میریزند،
آنها را به مرغی امتحان مکن...!!..
گریه نکن پدر
همین "
نان حلال " که در دست داری
می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند
این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد...
اولین جلسه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه بود.پس از سخنرانی، هنگامی
که آقا در حال عبور از سالن کنفرانس بود، سید حسن خودش را به آقا رساند و
دست ایشان را بوسید.برایم کمی تامل برانگیز بود.
دو روز بعد که به دیدار سید حسن نصرالله رفتیم، قضیه را پرسیدم.سید حسن
گفت: امسال رسانه های جهان مرا به عنوان مردسال نامیده اند و درکشورهای
عربی نیز، عنوان موفق ترین رهبرجهان عرب رابه من داده اند.
دیروز چون مراسم به طور مستقیم در جهان پخش می شد، مناسب دیدم که به همه بگویم :
من سرباز رهبر انقلابم.
پانوشت : لبیک یا خامنه ای....ما بر سر عهدی که با تو بسته ایم می مانیم.
میان ماندن
و نماندن
تنها یک حرف ساده بود!
"ن"
از قول من به باران بی امان بگو :
دل "اگر دل "باشد آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد..
" دلگیر " نباش!
دلت که " گیر " باشد؛
رها نمی شوی.....!
یادت باشد :
"خداوند" ، بندگان خود را؛
با آنچه بدان " دل بسته " اند می آزماید...
باید مغرور بود،
دور از دسترس
باید مبهم بود و سرسنگین!
خاکی کـه باشی آسفالتت میکنند
و از رویت رد میشوند !
من عاشقی بلد نبودم!
من حتی عاقلی هم بلد نیستم!
در مسابقه برگ پاییز ی و جوی گذران آب
هر عاشقی میفهمد
که برنده مسابقه برگ است
که یک جای سرنوشت گیر کرده است!
وهر عاقلی میداند
تمام عمر رانبایست به انتظار یک روز رسیدن برگ ماند!
من نه عاقلی بلد بودم و نه عاشقی!
با بعضی ها از صلا نمی شه "معمولی" بود
یا باید نزدیکترینت باشن
یا اصلا تو زندگیت نباشن. ..!!
پانوشت : درد دلی میکنم با خواننده گان خوب مقر موعود مثل قبلا ها:
در ادامه مطلب بخوانید...
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد... !
عادت کرده ام
کوتاه بنویسم
کوتاه بخونم
کوتاه حرف بزنم
کوتاه نفس بکشم
تازگی ها
دارم عادت می کنم
کوتاه زندگی می کنم
یا شاید
کوتاه بمیرم
نمی دانم
فقط عادت …
دلم آخرین حدّ محبت و توجه رو میخواد
از جنس محبت و توجه یک"
امام"
بابا به خدا نمی شه اینطوری بدون پدر...
اصلا هرچی گناه می کنیم مال
بی صاحب بودنمونه!!
اللهم عجل لولیک الفرج
قبرم را ساده و هم سطح زمین درست کنید
و با اندکی سیمان روی آن را بپوشانید
و فقط با انگشت روی آن بنویسید
“پر کاهی تقدیم به آستان قدس الهی”
فرازی از وصیت نامه شهیدبهمن درولی
سکوت ...
رسا ترین فریاد یک " مرد " است ...
وقتی سکوت میکند ...
وقتی بحث نمیکند ...
وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...
بفهم
..!
که واقعآ آسیب دیده است!!
پانوشت: لحظه های سکوتم پر هیاهو ترین دقایق زندگیم هستند مملو از آنچه می خواهم بگویم و نمی گویم...!
عبور میکنم ،
هر روز
از کنار نیمکت های خالی پارک . . .
طوری که انگار کسی
در آخرین نیمکت
انتظارم را میکشد !
و به آنجا که میرسم
باید وانمود کنم ،
که باز دیر رسیده ام . . !
وقتی دیدمت عطسه کردم
صبر آمد...!!!
محل ندادمش
حالا وقتی روزها بدون تو صبر میکنم
معنی آن عطسه لعنتی را می فهمم...
آهای دنیا !
کلاف سردرگم یادهایت
که این چنین در لا به لای تار و پود اندیشه هایم گره خورده است ،
کلافه ام کرده ...
پس بگیر از من این یادهای پریشان را !
اعوذ باالله من شر النفسی
اعوذ باالله من همزات الشیاطین ...
ﻧﻪ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻧﻪ ﻭﺍﺗﯿﮑﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺑﯿﺖﺍﻟﻤﻘﺪﺱ ﻭ ﻧﻪ ﺗﺒﺖ ...
ﺑﻠﮑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ !!!
معلم گفت صرف کن رفتن را.....
نوبت من شد!
معلم گفت صرف کن رفتن را؛
و من شروع کردم...
رفتم؛
رفتی؛
و او رفت....
کاش می شد
زندگی را هم عوض کرد
مثل «چایی»
وقتی که سرد می شود!!
پانوشت : مثل لیوانی شده ام که لبه اش پریده است ... تشنه که شدی ...! مراقب باش ! زخمی ات میکنم !
ساده که میشوی
همه چیز خوب میشود
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
آدمهای اطرافت
حتی دشمنت
ادامه دارد....
تنهایی من
راز سر به مهری است
پر از دلتنگی
که برملا می کند
هر لحظه نبودنت را...
پانوشت : جای خالی ات قد خود توست بزرگ نیست کوچک هم؛ که نه هجوم و ازدحام اطراف آن را پر می کند و نه کوچکتر از تو، در آن جای می گیرد....درست اندازه ی حضور توست...
رنگ جوجه ها را عوض می کنیم تا فرزندانمان
برای بازی با جوجه رنگی فریب زیباییشان را بخورند
شاید می خواهیم به آنها بیاموزیم برای فریب دادن
و بازیچه کردن باید رنگ را عوض کنیم...!!
جوﺍﺏ ﯾﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾﯽ:
" ﻓﻘﻂ ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﻪ" . . .
پانوشت: تویی که الان اینو خوندی! ....میفهمی که چی گفتم....
داشتم به زلزله شهرمان فکر میکردم
با ابن همه گناه مردم که فاش نمیگویم چه و چه....
خدا به خاطر فاطمه (س)این بار از ما گذشت!
نمایشگاه فاطمیه"گل یاس" تسوج هنوزبرپاست!!
من یقین کردم به این که:
فاطمه نجاتمان داد!!
خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا
خدایا در این سفر پر بلای دنیایی ،
آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛
تا یگانه حامیام را ببینم و رنجی از این سفر بردارد.....
خدایا من یک مسافرم ...
برسان مهدی فاطمه را
انگشتانم لای ورق های حافظ که می رود
دست و دلم می لرزد ....
دلم می خواهد همیشه بگوید ...
**یوسف گمگشته بآز آید به کنعان غم مخور**
امروز دیدم در شهرستان خودمان
که به علت نامعلومی
بنر ها و پارچه نوشته هایت را
در آوردند!!
آری تو واقعا "گمنامی" شهید گمنام
پانوشت: گریه ام گرفت وقتی دیدم این صحنه را..!! آخه هنوز دو روز هم از خاکسپاری شما نگذشته......معمولا تو شهر اگه یکی فوت کنه حداقل یک هفته پارچه مشکی دم خونه اش میزنن و میمونه...اما بنر و پارچه نوشته های شما انگار به چشم "برخی ها" خوش نیامده!!!
هر کی عاشق شهدای گمنام هست زیر این مطلب یه چیزی بنویسه..همین!!
{نفس} :به خدا قسم این گمنامی بهتره ازاینکه وصایای اونارو شعارقراربدیم وعمل نکنیم وفراموش کنیم عمل کردنو.... به شناسنامه اش دست زده بود تا بتواند اعزام شود.قد و قامتش نشان نمی داد که کم سن و سال باشد.یکی که می شناختش این را وقتی گفت که رویاهای چهارده سالگی اش توی اروند غرق شدند...+شهید گمنام سلام...همین...!!
{ خادمین فاطمه زهرا } : کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم ، بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه می رسیم...نکند عکس آنها را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم.
{ سحاب} :جایی گمنام میشناسندش و جای دیگر مفقود الاثر!! آنجا که نامش نیست استخوانش هست..و آنجا که استخوانش نیست نامش ..اما برای مادر ... همان "پسرم "همیشگیست .
{ اویس} :بنویس شهید و بعد برو سر سطر همانجا که نخل هایش بدون سر نماز می گزارد و بیدهای مجنونش به سمت شرجی های افق در اهتزارند از این سطر به آن سطر از این خط به آن خط از این خاکریز به آن خاکریز حالا دیگه این همه شهید را کلمه ها تشییع می کنند اصلا این خط آخر ندارد بدون معطلی به جای نقطه اشک هایت را بگذار و برو
{ افتخاری} : شهید نامجو میگن:ماها وارث رسالت و امانت شهدا هستیم.ولی ما امانت دار خوبی نبودیم و نیستیم! "همین"
{هوای حوصله} : شهید گمنام آنقدر نام آشنا هست که نیازی به تعریف و تمجید من گمنام نداردو اینکه این ملت همان ملتیه که قبل از اذان بودند 2هزار نفر ولی بعداز نماز شدند 100 نفر.چه شباهت عجیبی به جریان مسلم بن عقیل داردجریان ما کوفی ها ...
{ کیجا} : شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهندما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم غافل که شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . . .
{ بهمن} :فقط میتونم بگم که شهدا شرمنده ایم!
{ انجمن اسلامی شبستر} : .ولی ما هنوز به این امیدواریم که:گرچه رفت ولی قافله راهش برجاست...
{ بنده خدا} : دلی که تنگه میخونه شهداشرمنده ایم حضرت زهرا میخونه شهدا شرمنده ایم ....
{ رضا زارعی} : عشق یعنی استخوان ویک پلاک سالها تنهای تنها زیر خاک
.
.
آش نذری..
گفت تو هم هم بزن .. به نیت تمام آرزوهایت..
ملاغه را به دستم داد!
یک بار چرخاندم .. به نیت .. "تو"..
بار دوم این بار به نیت .. بازهم دلم گفت .. "تو"..
این بار نوبت آرزوهای خودم.. به نیت .. "تو"..
سلامتیت..
و ظهورت ..
می گویند آش عجیب طعم "عشق" می دهد..
وای! همه فهمیده اند .. باز هم "تو" اش را زیادی ریخته ام..
اللهم ..
بعضیها دوست دارن مثل زُهیر باشن ،
با یک نگاه ......!
اما بعضیها مثل من دلشون میخواد حُر بـاشن ،
دست خالی ، سر به زیر ، چشمهای گریون ، پشیمون ...!
شما چی ؟
شهید گمنام سلام....
"نه"
امروز میگم:
شهید گمنام خدافظ....!!
پانوشت: مادرت هنوز هم منتظرت هست.....تو که نیامده باز رفتی...!
یکی از پر معنی ترین جمله ها از نظر من :
عکس شهدا را میبینیم، ولی برعکس شهدا عمل میکنیم,
واقعا چرا ؟
دوستان هر کی یه دلیل بگه !؟
حق داری هرچی بگی!
تازه دارم کنار قبرت ،
فکر دقایق میکنم! .....
حق داری هرچی بگی!
به روم نیار گلایه هاتو ،
خودم دارم دِق میکنم
شهیدگمنام
هیچ هم برای خودش عالمی دارد …
وقتی “ همه ” هایت هیچ میشوند ،
آن وقت “ هیچ ” برایت یک دنیاست …!
"گمنامم"
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست ،
همان دلتنگی بی پایانی ست
که روزها دیوانه ام می کند..م..خ..
آهای همه!
مسیر ِ خدا باز ِ باز است
با ترافیکی روان و آزاد!
اینجا اما،
به گردنه ی دق مرگ شدن نزدیک می شوید!
آهسته و با احتیاط عبور کنید!
خطر ِ شنیدن ِ روضه ی باز ...
چه غم انگیز است ..
سرنوشت ماهی کوچک ..
وقتی ،
به هوای جُفت خود ..
به اقیانوس می زند ..
و نهنگ ها ..
عاشقش می شوند !
کمرم درد می کند این روزها بی علت!
کمر درد ارثی ست، اگـر سید باشی...!
ای خدا ما که سید نستیم اما....
پانوشت : وای از درد های زهرا(س)...چی کشیدی مادر؟
ما مرد وظیفه ایم،نه نتیجه . . .
اگر خدا نتیجه ای بخواهد،
منتظر نظرسنجی ها نمی مانـد . . . !
"علامه مصباح یزدی"
فرشته ها،
انگار ،
به عیادتِ قامتِ دالِ تو آمده اند .
پـ . ن : بزرگ بانوی این شهر،باورت می شد ؟
ز خاک کوچه حسن گوشواره بردارد ؟
از من نوشت :+خوب نیستم این روزها
انگار جایی از پهلویم تیر می کشد
شاید قلبم ....
کسی نیست ...
+پرسیدی : خوبی ؟!
گفتم : دیوانه ام،شاید...یا خوب نیستم ،شاید
حالم را از باران بپرس .
"یاس"
وقتی یک کوچه جهالت سهم مردم می شود آن وقت بر در خانه ای آتش برپا میکنند که سوره ی "کوثر "در آن خانه تفسیر می شود !!!!
و جهالت سهم آنان باد ،که "خیر کثیر" و" کوثر "در این خانه است !!!!!
شنیده ام که چه بسیار به این "مادر "متوسل می شدید ......
یا زهرای مرضیه {س}......
"همسفر مهاجر"
نمی دانم دست یا پا ؛ ولی می گفت گیر است
شاید هم هر دو را می گفت.حالا ماندم کدامشان گیرتر بود ؟
آن چیزی که پایش بود یا این چیزی که سرم بود ؟
به هر حال احساس می کردم که پای او بیشتر گیر است تا دست و پای من .
البته از شما چه پنهان ، چادرم هم گیر هست
چشم های هرزه در تاروپودش گیر می کند…
ما ملتی هستیم ک
"فارسی" صحبت میکنیم
"عربی" دعا میخوانیم
"انگلیسی"نسخه مینویسیم
اما ب "هیچ" زبانی ، فکر نمیکنیم !!
تمام رنـج هامان
تاوان آن سیلی ست
آه ای ستون سترگ و مهربان کائنات!
چهره ی کبود تو
راز اعتراض ملائک
بود .