magar
مقرموعود
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

Instagram


باران
میراث خانوادگی ما بود
.
کوچک که بودم…
از سقف خانه ی ما میچکید
بزرگ که شدم.
.
.
.
از ” چشمانم

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ “ﮐﻢ ﮐﻢ” ﺍﺗﻔﺎﻕ میفته

ﭘﺲ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ “ﯾﻬﻮ” ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸﯽ

ﮐﻪ خیلی ﺩﯾﺮ شده واسه دوست داشتن پدر و مادرت ...

امام صادق علیه ‏السلام :
اگر دوست دارى که خداوند عمرت را زیاد کند، پدر و مادرت را شاد کن.

اِن اَحبَبتَ اَن یَزیدَ اللّه‏ُ فى عُمُرِکَ فَسُرَّ اَبَـوَیکَ ؛

وسایل الشیعه ج18 ، ص372 

میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

اگر نماینده مجلس بودم
طرح آمدنت را تقدیم میکردم
مطمعن باش تصویب میشد
آخ!
تو مجبور بودی که بیایی . . !

داعشی ها رو یه منبع آب تو تکریت نوشتند:
" خلافة علی منهاج النبوة "
(خلافت ما بر اساس سیره پیامبر است)

شیعیان بعد از تصرف تکریت فقط دوتا نقطه اضافه کردند، شد:
" خلافة علی منهاج النبوة "
(این خلافت امیر المومنین است که بر اساس سیره پیامبر است)
یا علی(ع) مدد

ما شیعیان علی ع از حضرت زهرا سلام الله علیها درس پیروی از ولایت آموختیم

زندگیت را طی کن

و انگاه که بر بلندترین قله هایش رسیدی

لبخند خود را

نثار تمام سنگریزه هایی کن

که پایت را خراشیدند!

اللّهُمَّ اِنّی اَسْتَغْفِرُکَ لِما تُبْتُ اِلَیکَ مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فیهِ

خدایا

من از تو آمرزش می‌خواهم !

برای گناهانی که

پس از توبه کردن دوباره به آنها دست زده‌‌ام . . .

انتظار را باید از

مادر شهید گمنام

پرسید ...

ما چه میفهمیم معنی دلتنگی را....


ز پاره های دل من رنگین است 

 سخن چو بلبل از آن عاشقانه می سازم 

 سر تن و دل و جان را به خاک می فکنم 

 برای قبر تو چندین نشانه می سازم 

 کشم به لجه شوریدگی بساط "امین

 کنون که رخت سفر چون کرانه میسازم ..... 

ﺣﮑﺎﻳﺖِ ﻣﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ، ﺣﮑﺎﻳﺖِ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺳﺖ. ﻣﺜِﻞ ﻗﺼﻪ ﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻧﻘﺮﻩ ﮐﺎﺭ..

ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻭﻗﺘﻰ ﺍﺳﺘﺎﺩِ ﻧﻘﺮﻩ ﮐﺎﺭ، ﻧﻘﺮﻩ ﺭﺍ ﺻﻴﻘﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ،ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺗﺶ ﻧﮕﻪ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ،

ﺍﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻧﻘﺮﻩ ﺑﺮﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ،

ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻧﻘﺮﻩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻧﮕﻪ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻘﺮﻩ ﯼ ﺻﻴﻘﻞ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺑﺒﻴﻨﺪ!

ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞِ ﺧﺪﺍﺍﺍﺍ…

ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﺻﻴﻘﻞ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﻴﻢ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶِ ﺳﺨﺘﻰ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﮑﻨﺪ،

ﺍﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺮﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ… ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﮑﺲِ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺎ ﺑﺒﻴﻨﺪ

چشم هایم را می بندم …

گوش هایم را می گیرم …

زبانم را گاز می گیرم …

وقتی حریف افکارم نمی شوم …

چه درد ناک است فهمیدن


پانوشت : یکی....

این روزها،

آدمها سرشان شلوغ است.

بعضی ها حوصله خدا را ندارند،

حال او را نمی پرسند،

برایش نامه نمی نویسند؛

اما تو این کار را بکن.

تو حالش را بپرس.

تو چیزی برایش بنویس

ساعتهایت را با او قسمت کن؛

ثانیه هایت را هم ...

بندگی کن..




یک خواب راحت نیاز به بالشت و رختخواب ندارد،

فقط به آرامش درونی نیاز است.

آرامش انسان در پرستش و فرمانبرداری از خداست...

الهی و ربی من لی غیرک ...

خدایا

منم هایم را نبین

خودت میدانی

اِلهی و ربّی مَن لی غیرُک

من*بی*تو*هیچم

مردم موهای صافشان را فر می‌زنند

و آنها که موی فرفری دارند موی‌شان را صاف می ‌کنند

عده‌ای جلای وطن کرده به خارج می‌روند

و آنها که خارج هستند و نمی‌توانند بازگردند برای وطن دلشان لک زده و ترانه‌ها می‌سُرایند

مجردها می‌خواهند ازدواج کنند

متأهل‌ها می‌خواهند طلاق بگیرند

عده‌ای با قرص و دارو از بارداری جلوگیری می‌کنند

و عده‌ای دیگر با دارو و درمان به‌دنبال فرزنددار شدن هستند

لاغرها آرزو ﺩﺍﺭﻧﺪ کمی چاق بشوند

و چاق‌ها با مصرف قرص و دارو هر روز سعی در لاغر نمودن خود دارند و همواره حسرت لاغری را می‌کشند

شاغلان از شغلشان می‌نالند

بیکارها دنبال شغلند

فقرا حسرت ثروتمندان را می‌خورند

ثروتمندان از دغدغه‌ی نداشتن صفا و خون‌گرمیِ فقرا می‌نالند

افراد مشهور از چشم مردم قایم می‌شوند

مردم عادی می‌خواهند مشهور شوند

سیاه‌پوستان دوست دارند سفیدپوست شوند

سفیدپوستان خود را برنزه می‌کنند

هیچ‌کس نمی‌داند تنها فرمول خوشحالی این است:

"قدر داشته‌هایت را بدان و از آنها لذت ببر"

قانون های ذهنی می‌گویند خوشبختی یعنی "رضایت"

مهم نیست چه داشته باشی یا چقدر،

مهم این است که از همانی که داری راضی باشی آن‌وقت ”خوشبختی”


می دانست

بعد جنگ

عده ایی

با نامش

بازی می کنند

برای همین

گمنام پرید!!


پانوشت : تقدیم به سه شهید گمنام شبستر...

چقدر درد دارد سلام نمازم

السلام علیک ایها النبی و رحمهٔ الله و برکاتهٔ

سکوت میکنم...

خبری نیست از جواب

برای علیک سلام شنیدن هنوز ناقابلم...

چه بی معناست ... اینکه میگویند

خاک سرد میکند

دشت کربلا هنوز سوزان است...



ما را که «یا مجیر» و «اجرنا» عوض نکرد

دلتنگ گریه های محرم شده دلم . . .


 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام


پرچم به دست توست گرم است خاطرم...
ای آقاو رهبر من..
بعضی ها از شما انتظار دارند که با یک حکم حکومتی همه ی این دزدی ها ، رشوه ها ، ربا ها ، احتکار ها ، رانت خواری ها ، باندهای مافیایی ها ... و... را حل کنی ؛
اما تاریخ را که می خوانم می بینم ،حضرت علی (ع) که معصوم بودند 4 سال خواستند حق را از نا حق به مظلوم بدهند ... با او چه کردند ...
او که حضرت علی (ع) بود
همین که ما به لطف خدا با وجود شما امنیت داریم ، سرمان پایین نیست ، دستمان دراز نیست ،با وجود این همه تحریم ... این خیلی فوق العاده است ...
آه آه که بی بصیرت ها می نالند ...راستی خوب شد با حضرت رسول (ص) آن سه سال را در شعب ابی طالب نبودند...
که ازگرسنگی سنگ به شکم ببندند...
خسته نباشی «آقا» که علمدار انقلابی
خسته نباشی «آقا» این همه سال که رهبری کردی ما را
نگاه می کنم به نامت و می بینم چه زیباست: «خامنه ای»،
سرشار از همان حروف «خمینی» است،
گیرم بایک «آه» بیشتر..
نگاه می کنم به مرامت و به همین «چفیه» که همراه همیشگی شماست،
تا مبادا فراموش کنیم فکه و والفجر مقدماتی را.
خرمشهر و بیت المقدس را..
اما میدانی!
هرجا که کم می آوریم همینکه می بینیم شما رهبر مایی آرام میشویم..
پرچم به دست توست, جمع است خاطرم..
با تو مهم که نیست همه حرف و حدیث ها...

پانوشت : لبیک یا خامنه ای...

عمریست نشسته ام پای لرز خربزه های..

که هیچوقت یادم نمی آید کی؟

خوردمشان..!

میان آن همه

الف و ب

و مشق دبستان

آنچه در زندگی واقعیت داشت

خط فاصله بود

گفته بود:

«انا مدینة العلم و علی بابها»

نشنیدیم بگوید:

« و فاطمه شهیدة هذه الباب»

خدایا؛

بضاعت من به قدری است که نمی دانم

در حق آشنایان و دوستانم چه دعایی کنم

اما می دانم که تو از حال آنان آگاهی

پس بهترین ها را برایشان کرم نما...

احساس پرانتزی رادارم

که همه ی اتفاقات خوب

داخل آن اتفاق می افتد...

آری ؛" خدا " را

مهمان قلب ام کرده ام...

همیشه یادمون باشه...
کسی که به ما لبخند میزنه،
شاید داره تمام داراییش رو بهمون هدیه می کنه .
پس حواسمون باشه که این هدیه را دست کم نگیریم ...


مولایم فرمود:
با همۀ مردم مهربان باش
زیرا یا در دین با تو یکسانند
و یا در خلقت ...

زندگی به همین دلخوشی های الکی، زیباست ...

برای این کودکی که به یک موبایل گِلی دلخوش کرده ، نباید نگران بود.

برای اون کودکی نگران باشیم ...

که اتاق زیبا و  پر از اسباب بازی های رنگارنگه،

ولی هنوزم دلش خوش نیست، نق می زنه و یه اسباب بازی جدید میخواد ...

یعنی از همین بچگی ... معنی زندگی رو گُم کرده!


باران حجم کوچکی از صمیمیت توست
بوی خاک باران خورده

درست مثل عطر تو

روی همه ی کلماتم پهن شده است

باران که می بارد

بوی رسیدنت می آید

می دانی

تو در ذهن من

هم تراز بارانی


پانوشت : تقدیم به همسرم...


یک نفر گفت: امام رضا! «لا تَنسِنِی مِن الدّعا»، من را فراموش نکن از دعا.
آقا امام رضا (ع) فرمود: شما از کجا می‌دانی من شما را فراموش می‌کنم که نیاز بود تذکّر بدهی؟
گفت: آقا! ببخشید.
آقا فرمود که چرا گفتی ببخشید؟
گفت: خب شما من را فراموش نمی‌کنید از دعا. فرمود روی چه حسابی؟ حسابش را بگو.
گفت: آقا! شما شیعیان‌تان را دعا می‌کنید من هم جزء شیعیان‌تان هستم. خب پس حتماً برای من هم دعا می‌کنید.
آقا فرمود: نه، این‌جوری نیست. وقتی تو دوست داری من برای تو دعا کنم، همان لحظه من دستم را می برم بالا و با اسم برای تو دعا می‌کنم.
....

آقایان و بانوان محترم!
الان امام زمان (ع) نسبت به ما مثل امام رضا (ع) است یا نه؟
چرا شُل جواب می‌دهید؟ هست یا نیست؟
ما باور می‌کنیم که تا هوس کنیم آقا امام زمان دعای‌مان کنند همان موقع حضرت دست‌شان را برده اند بالا دارند با اسم خصوصی برای ما دعا می‌کنند؟
می‌توانیم این را باور کنیم؟

یا امام زمان (عج) برای ما دعا کن ...


"به نقل از حاج آقا پناهیان"

مادر

روسری ات را بردار تا ببینم، بر شبِ موهایت؛

چند زمستان برف نشسته است؛

تا من به بهار رسیده ام ...!


بالا رفتن سن حتمی است ...

اما اینکه روح تو پیر شود ،

بستگی به خودت دارد

مختار: تو چرا از قافله عشق جا ماندی ؟
کیان: راه گم کردم ابو اسحاق

مختار: راه‌بلدی چون تو که راه را گم کند، نا بلدان را چه گناه‌ ...!!
کیان: راه را بسته بودند از بیراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نیافتم، وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود ...

مختار: شرط عشق جنون است ما که ماندیم‌، مجنون نبودیم ...


کاش میشد...

خیلی کودکانه با دنیا قهر کرد و جای دیگری برای رفتن داشت...

جای دیگری برای رفتن نیست...

وگرنه قهر می کردم...

تمام اکسیژن های دُنیا

را هَم بیاورند به کارم نمیاید

من پـُر از هوای تو ام....

این جمعه هم کشیدیم

ما انتظار رویت اما خبر نیامد

از خیمه گاه کویت

لعنت بر مایی که مانع ظهوریم!

نذرکرده ام

صددور

تسبیح "اهدناالصراط المستقیم" بخوانم

شایداین بار مسیرم

به"کربلایت"افتاد...

بعضی عکسها را که می بینی، آداب و ترتیب فراموشت می شود، فقط بغض می کنی. فقط سینه ات تنگ می شود. فقط احساس خفگی می کنی. شاید هم این حس مختص به من باشد، نمی دانم ولی این عکس با من همین کار را کرد. این عکس را از پایگاه "مهدیرجه" برداشتم. عکس مربوط می شود به مراسم تشییع شهید "مسعود عموزاده مهدیرجی" . ایشان 20 دی 1365 در 17 سالگی در "شلمچه" به شهادت رسید. مادر شهید نفر اولی است زیر تابوت پسرش را گرفته. شکوه عجیبی در هیبت این مادر موج می زند. وصیتنامه پسر را که می خوانی، دیدن عکس بیشتر آتشت می زند:
  ادامه دارد....

یه حاجی بود میگف دخترم بی حجاب باش آرایش کن ناز کن و ...

اما برا مردی که همه چیشو احساس و قلبشو به نام تو بزنه ..

دخترم تو بهای سنگینی داری ...

برا داشتن تو باید خرج کرد ...

پسرای تو خیابون تو رو مفت نگا میکنن ..

نزار دخترم، نزار مفت شی

کسی قدر چیزای مفتو نمیدونه ...

گرون باش ... خیلی گرون

بذار بهای تو قلب عاشق یه مرد باشه

که تو رو برای خودت میخواد

برای همیشه میخوادت ...

ساحل دلت را به خدا بسپار


خودش قشنگ ترین قایق را


برایت میفرستت


همین...

سلام به "آنها" که همیشه دم دست هستند...
آدم هایی که عجله ندارند.
"آنها" که «گوش» هستند.
"آنها" که هوای گفتگو دارند.
"آنها" که کلمه به کلمه با تو هستند.
"آنها" که وقتی تلفنی با آنها حرف می زنی مرتب نمی گویند: " " باشه باشه " ، که یعنی خداحافظی.

" آنها " که بلند می گویند: دوستت دارم.

جانم در می رود برای "آنها" که نیمه راه نیستند. نیمه تمام نیستند. پلاک موقت نیستند. یک روزه نیستند.
"آنها" که مدام هستند.
"آنها" که جنس روابط شان همیشگی است.....
آنها که کیفیت خاصی دارد بودنشان....
آنها که رنگ میدهند به زندگی کمرنگ ما .....
آنها که نگاهشان نوری ست پرفروغ در این روزهای بی فروغ......
سلام به "آنها" که تمام نمی شوند.

هرچند کمیابند..

دوست زیبای من

گاه
چرخش یک نگاه بی قرار ؛
زبان هزار حکایت پنهان است
و
آه ؛
تنها واژه ی مشترک گفتگو ...

مثل غباری ساکن در هوا

که در پی دستاویزی است برای رهایی از نیستی،

دستم را گره می زنم در دست"تو"

و قلبم را می سپارم به نسیمی که عزم تو را کرده،

نشانه ای بیش از این نیاز نیست

دلم گواهی می دهد

بوی تو از دستانم می آید هنوز...



تو که نباشی برای پرواز

به جذابیت های زمین دل می بندم.

 

پانوشت: با من باش که عمق فکرم رنگ فلسفه زمین نگیرد

درمرور خاطرات سربازیم
درلابلای یکی از شبها
کلمه ای احساسی رو بهم فهماند!
کلمه ای به اسم"جن بازی"

پانوشت:
+اولا از همه دوستان که پیگیر مطالب وبلاگ هستند ممنونم!
+دوما ماجرای این شب که ذکر شد هنوز در ذهنم مثل دریای طوفانی مواج هست!

میخواهم برای یک بار

ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ بگیرم....

ولی ﻃﺎﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺪﺍﺭﻡ !


پانوشت:" دنیا " فهمید که خیلی حقیر است . . . وقتی گفتم : یک موی " تو" را به دنیا نمیدم !!!!

اگر کارگردان بودم

صدای نفس هایت

موسیقی

متن تمام فیلم هایم بود...

همه به آزادگیش غبطه می خورند 

 اما او 

 دلش کمی دلبستگی و 

 پای بندی می‌خواهد …

پانوشت: این راز همه قاصدک هاست....

وقتی دانه یک میوه‌ی تلخ می‌کاریم


توقع نداشته باشیم با دعا کردن میوه شیرین به بار بیاید


وقتی بدی می‌کاریم، ثمرش بدی‌ست …


تجربه به ما می آموزد

که عشق آن نیست

که به هم خیره شویم؛

عشق آن است

که هردو به یکسو بنگریم


ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ،

ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ

ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ 

ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ

ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ

ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . .



بر آنچه گذشت

آنچه شکست

آنچه نشد

حسرت نخوریم

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمی شد...


پانوشت : شاد باش نه یک روز,هزاران روز . . .بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند.
*+خدا بزرگه...توکل کنیم به خود , خود , خدا....

به دنبال ردی از پیشانی ات؛

تمام  مُهر های مسجد را،

بوسیده ام . . .

اللهم عجل لولیک الفرج

میدانی؟!

از بی امامی خسته ام.

دلم امام میخواهد.

کجایی مهربان ؟

توکه نیستی !

به عکسهایت مینگرم..

این همان
نفس مصنوعی است...


پانوشت:

+شعر راهیست ،برای لمس تو ،میان واژه های بالغ احساس...

+حس خوبی در دلم هست ...جملاتی هم که مینویسم به همین دلیل است...

خدایا !…

به این نق زدن هایم حواست هست؟…

وقتی تو کمی از من دور می شوی آهم بلند می شود

و بهانه گیر می شوم!..

دست خودم نیست!

من بهانه هایم فقط گیر توست …

حالا چه اخم کنی چه لبخند بزنی،

من هر بهانه ای را وقف تو می کنم..

اصلا تو خودت بهانه ای …

بهانه ی زندگی من..


هر روز خانه ﺭﺍ ﺟﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﺸﺪ

ﭘﻮﮐﯽ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﺪ 

ﺭﻧگ ﺩﮐﻤﻪ ﻫﺎﯼ ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻕ دارد 

هیچوقت به ﺍﻟﻤﭙﯿﮏ نرﻓﺘﻪ ؛

اما یک ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...

"عشق یعنی خنده های مادر "



چشمان ابری مرا به دل نگیر

باران نمی‌شوم،

من این بغض نشکستنی را

تا ابد،

نذر بودن تو کرده ام ….


پانوشت:

"کاملا با ربط"

شهید تجلایی:  در هر حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر براعمال خود بدانید یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمام مستضعفان باشید مبادا بتیمان و فرزندان شهدا را از  یاد ببرید.

آواره اولوب چوللره دوشدوم سنه خاطیر

بلبل کیمی عشقه دوشر،گولشنه خاطیر

مجنون کی لیلادن اوتور،چوللره دوشدی

سنده باری لیلا کیمی دیللن منه خاطیر

دوشمن باخیری شاد اولوری بیله گورنده

گل، کوی محبتده گزک دوشمنه خاطیر

پانوشت: همدردی سردار مقنیان با ما....


بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تواناترین مترجم

کسی است که

سکوت دیگران را ترجمه کند

 شاید

سکوتی تلخ،

گویای دوست داشتنی

شیرین باشد  

بعضی حرفها گفتنی ست…

بعضی نوشتنی


و بعضی هیچکدام


این روزها به هیچکدام نزدیکترم …

دستانت را در برابرم مشت میکنی

و میپرسی, گل یا پوچ؟


و من در دلم می گویم فقط دستانت...!!!

گاه بگاهی از پشت دیوار تقدیر سرکی می کشم.

از سر سادگی در

انتظار محکمه ای برای هرآن کس که این همه نبودها و نداشته ها را

تحمیلم کرد آنگاه بر میگردم تا براین "خود"لجوج داد زنم 

که درپس وپشت این دیوار هیچ گناهکاری جز تو نیست!

خدایا
این بندِ دلِ آدم کجاست؟؟
که گاهی با یک
اسم ...
نگاه ...
با حضورِ یک نفر...
و یا با یک لبخند ...
... “پاره می شود” 

و تا یک عُمر به بندِ دلِ "او" گره نخورد،
آرام نمی گیرد!

خدایا ...
تو را به وعده "وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً" قسم میدیم... 
"بند دل همه جوونها رو زودتر به بند دل کسی که قسمتشون کردی گره بزن و کمکشون کن رفتارشون در زندگی مشترک طوری باشه که بتونن یه عُمر خوشبختی رو تجربه کنن ..."
الهی آمین 


زندگیست دیگر! 
همیشه که همه رنگ‌هایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست! باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش... 
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند....

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

من این " نمی توانم بخوابم" های هر شبه را
به حساب تو بگذارم
یا به حساب این همه دزد چند ملیتی
که روی مه گرفتگی  این پنجره
با خط خوش
یادگاری های ناخوش می نویسند!

 

حرفی برای گفتن اگر بود

دیوار ها سکوت نمی کردند

دیوار ! ای قامت بلند

آیا زبان آجری تو

در بند بند سیمان ، محصور مانده است

یا روزگار جایزه دار ما حتی" تو" را به عرصه ی تبلیغ خوانده است

دیوار !

آیا سکوت تنها جواب توست ؟

یا طرح این فرشته ی عریان

حرف کتاب توست ؟

دیوار !

دیوار !

ای خوش ترین جواب تو __آ

                                    و

                                    ا

                                    ر

بدترین حالت ماجرا این است که
طاقتمان تمام شود و به روی خودمان نیاوریم
و تا زمان مرگ ادامه دهیم ...
خیلی ها اینطور زندگی می کنند .
دست اندازِ کم طاقتی را رد کرده اند
و افتاده اند توی سرازیری عادت ... !

بیایید عهد ببندیم که مثل باران باشیم!
آسمانی شویم اما درد زمینی ها را فراموش نکنیم
حُسن باران این است
که زمینی ست، ولی
آسمانی شده است
و به امداد زمین می آید...

تازگی ها فکر میکنم
بزرگترین خدمت به یک انسان
آن است که متولدش نکنی!

چنان به موی تو اشفته ، به بوی تو مست

که نیستم خبر از، هر چه در دو عالم هست 

" سعدی"

چه داستان غریبی است داستان زندگی
دستی که داس را برداشت
همان دستی که گندم را کاشته بود…!

کاش به جای این همه باشگاه

"زیبایی اندام"

یه باشگاه "زیبایی افکار" هم داشتیم

مشکل امروز ما اندام ها نیستن

افکار ها هستن!

خدایا!!

من به عنوان بنده حاجتم را گفتم

امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست

از حکمت تو باشد نه بی لیاقتی من ...

ببخشید!

چه کسی برای بار اول ((بی خیال)) را

در دامنه ی لغات ما فارسی زبانان چپاند؟

میخواستم برای شادی روحش

دعا کنم

زمان جنگ" تابوت سازها"

نانشان در روغن است

زمان صلح"لاف زن ها"!

سر بر شانه خدا بگذار تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند
که نه از "دوزخ" بترسی
و نه از "بهشت" به رقص درآیی 
فقط عشق خودش را بخواهی ...
قصه ی عشق ، انسان بودن ماست 
و انسان بودن یعنی آزاد بودن از قید بندگی همه و فقط عبد خدا بودن ...
انسان بودن یعنی به خلق خدا عشق ورزیدن ...
اگر خوبی کردی و کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر و لبخند بزن
فهمیدن احساس
کار هر آدمی نیست!‌
تو برای خدا مردمان را دوست بدار و به آنها خدمت کن،
او خودش از تو برای کارهای خوبت از تو پیشاپیش تشکر کرده است ...

همیشه

حرف از رفتن هاست


کاش کسی با آمدنش


غافلگیرمان کند...

عجل لولیک....

تمام عروسک‌های تاریخ
یتیم می‌ماندنداگر خدا
دختر را نمی‌آفرید! 

من به خورشید اعتقاد دارم
حتی اگر ندرخشد
من به عشق اعتقاد دارم
حتی اگر تنها باشم 
من به خدا معتقدم
حتی اگر ساکت باشد...


پانوشت : پای اعتقادات خود در بدترین شرایط هم بمانید 

تو یوسف نیستی
ولی در من یعقوب غمگینی است
که هر شب بوی پیراهن تو
پیغمبرش می کند

اگر زیاد دارید ...
از ثروت خود ببخشید ،
و اگر کم دارید ...
از قلب‌تان ببخشید ... !

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

گاهی اوقات 

حسرتِ تکرارِ یک لحظه

دیوانه کننده ترین 

حس دنیاست…


خدا رو چه دیدی ...

شاید با "تو "باشم

شاید با نگاهت

از این غم رها شم...

 

پدرم مرد دانایی هست
گه گداری پندم میدهد
همیشه می گوید :
پسر جان مبادا با آبروی کسی بازی کنی
مبادا دختر مردم بشه چک نویس احساساتت
مبادا دختری رو دلبسته خودت کنی و فرداها نتونی جوابگو باشی

یک روز در جواب همه ی نصیحت هاش ، نیشخندی زدم و گفتم :
ای بابا ؛ دوره ی این حرفا گذشته
دخترای این دوره زمونه خودشون چراغ سبز میدن
خودشون دلشونه...
خودشون از خداشونه...

پدرم تو چشمام نگاه کرد و گفت :
پسر جان زلیخا زیاده ، تو " یوسف " باش...!!!

همین که این جمله رو شنیدم
مو به تنم سیخ شد
زبونم بند اومد
دیگه هیچ جوابی نداشتم که بدم
واقعا هم حق میگفت
همیشه زلیخا زیاد بوده و هست ؛
اون منم که باید " یوسف " باشم....


دور تا دورم خط قرمز کشیده ام

وقتی تو در کنارم نباشی

در نزدیکی من

هر ک میخواهد باشد

توقف ممنوع ... !!!!

همه فکر می کنند

این شعرها برای توست....

حال آن که من هنوز

برای از تو نوشتن مشق می کنم..

پانوشت : تقدیم به همسرم...

در این زمانه ادم ها حتی حوصله ندارند

به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند

چه برسد به اینکه بخواهند

سطر سطر روح تو را بخوانند

در واژه نامه مجازی....

پانوشت :  در تنهایی هایت مراقب آدمهایی که نزدیکت میشوند باش …گاهی دورتر از این حرفهایند !

من از این‌جا خواهم رفت ،

و فرقی هم نمی‌کند که فانوسی داشته باشم یا نه ..!

"کسی که می‌گریزد از گم شدن نمی‌ترسد."

شیخی را گفتندی:
پوست کلفت ترین انسانهای سیاره کدامندی؟
شیخ قدرى بیاندیشیدندی سپس بفرمود:

مرا دوست بدار!

به سانِ گذر از یک سمت خیابان

به سمتی دیگر،

اول به من نگاه کن...

بعد... به من نگاه کن...

و بعد،

بازهم مرا نگاه کن!

میدانم اگر خار به پایم برود هم نمیتوانی ناراحتی امتت را ببینی .

پس تمام میکنم غصه هایم را

تا

دلت بیشتر از این به خاطر حال و روز من نگیرد رسول خدا.

مگر معنی این آیه همین نیست: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم.

تولدت مبارک
نبی من.

دستانم را بگیر

تا

پریدن آغاز کنم یا نبی.

...

مثلِ بوی خیس خورده ,

عجیب میکند ...!


پانوشت: تقدیم به همسرم....

قتلگاه انسان

میان دو فک

اوست …


امام جواد (ع)


پانوشت: آدمها مثل عکس می مونند! زیاد که بزرگشون کنی " کیفیت شون" میاد پایین...

در مقابل دو گروه از آدمها باید همیشه سکوت کرد ؛

یک : آنها که خیلی مطمئنند …

دو : آنها که خیلی مشکوکند …

از «‌ حقیقت » های تلخ خسته ام

یک « دروغ »‌شیرین بگو …

دعا بکن،ولی اگر اجابت نشد،با خدا دعوا نکن و میانه ات به هم نخورد.
چون تو جاهلی و او خبیر و عالم است.
خدا کاری را اشتباه نکرده که با دعای تو به اشتباهش پی ببرد و آن را درست کند!
بخل هم نورزیده است که با التماس تو دست از بخل بردارد و انچه را که مصلحت تو بود ودر اثر بخل نداده بود،به تو بدهد!
این بنده نداند که چه می باید خواست
داننده تویی آنچه تو دانی آن ده ...

اینجا زمین است...

بدبخت ها را مستند میکنند،

خوشبختی را سریال،

و از جدایی ها فیلم سینمایی می سازند.!!!

سن پری سن گوزلیم منده کی بیر ساده جوان
قانادیم یوخدی اوچام سنله جانیم بوردا دایان
سن کی وارسان منه بیر دونیا حریف اولمیاجاق
جانیمی ایسته وریم جان سنه قورباندی اینان
.

دلم برای یک نفر تنگ است…
میدانم نامش چیست…
ولی نمیدانم چه می کند …
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست!

اللهم عجل لولیک الفرج

فیلم خودتان را بگیرید و بگذارید جلوی خودتان، ببینید می خواهید این فیلم را جلوی همه پخش کنند؟ 
با مادرم چگونه حرف زدم؟
با فرزندم چطور برخورد کردم؟
به دوستم چه گفتم؟
اگر حاضر نیستی این فیلم را بقیه مردم ببینند یعنی خوب نیستی!
این یک تعریف از تقواست که تمام اعمالت را روی سرت بگذاری و بروی بازار دوری بزنی و شرمنده نشوی. 
خداوند این امکان را به ما داده که هر روز خودمان را اصلاح کنیم. 
مغفرتی بالاتر از این هست که هر روز با محاسبه نفس می توانی خودت را اصلاح کنی؟
" استاد الهی قمشه ای "

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

قصه های ناتمام زندگی

با تو پایانی

بسی خوش می پذیرد..


پانوشت : العجل العجل...

خدایا این دلتنگی های ما را هیچ بارانی

آرام نمیکند فکری کن

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت…!

زیباترین شهر،

شهری‌ست که در آن عاشق شده‌ای، 
حتی 
اگر زشت‌ترین جای دنیا باشد!

پانوشت :بدهکار هیچ کس نیستم جز همین ماه که تو را به یادم می آورد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

حرف بزنید، بگویید؛
یک‏ کلمه بیشتر هم نمی‏خواهد؛ 
لازم نیست یک سخنرانی بکنید.
کسی که می‏بینید خلافی را مرتکب می‏شود . . . 
بگویید این کار شما خلاف است، نکنید؛ 
لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. 
شما بگویید، دیگران هم بگویند
گناه در جامعه خواهد خشکید. 

15/08/1370 امام خامنه ای روحی لک الفدا

  
مراقبش باش
هرکسی لیاقت ِ داشتنش را ندارد
  دلت را می گویم..
چشم ِ دلت را باز کن
  به روی واقعیت های این دنیای ناشناخته و عجیب
 نگذار هر کجا که خودش خواست جا بماند
حواست که نباشد
گم می شود
به همین سادگی 
دلت را می گویم
دست ِ دلت را محکم تر بگیر ...

وقتی عقل، عاشق شود …


عشق، عاقل میشود


و … شهید میشوی ….!


شهید دکتر مصطفی چمران

سازنده‌ی تقوی چیزی نیست جز:


ایمان مستمر


و


عمل مکرر

.....

 

آیت‌الله آقاتهرانی

از بچگی بهمون میگفتن 
از کسی نترس، فقط از خدا بتـرس 
در حالی که باید می گفتن از همه بترس ، 
به جز خدا ...

به سنگ ها گفتم:
انسان شوید!

سنگها گفتند:
ما هنوز به اندازه ی کافی...
سخت نیستیم..

تجربه،

 بهترین درس زندگی است ،

ولی افسوس! که برای آن ،

باید بهای گزافی پرداخت!

هیچوقت افتخار نکن


که همه دنبالت میفتن

جنس ارزون خریدار زیاد داره

آقا رداى سبز امامت مبارکت
پوشیدن لباس خلافت مبارکت
اى آخرین ذخیره زهرایى حسین
آغاز روز کارامامت مبارکت.
دعاى فرج فراموش نشود.

ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﭼﺮﺍ انسان ﺍﻭﻝ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻴﺸﻪ؟ 
ﮔﻔﺖ ﻣﻨﻢ ﺍﻭﻝ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ ﺑﻌﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻡ 
ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﻪ ﮐﺴﻲ ﺷﺪﻱ؟ 
ﮔﻔﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ 
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻲ ﺗﻨﻬﺎﺕ ﮔﺬﺍﺷﺖ؟ 
ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺩِ ﺗﻮ 
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺰﺍﺭ ﺑﻴﺎﻡ ﭘﻴﺸﺖ 
ﺧﻨﺪﻳﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : 
ﻣﻦ ﭘﻴﺶ ﺗﻮﺍﻡ، ﺗﻮﮐﺠﺎﻳﯽ؟

ﻫﻤﻪ ﺧﺮﺍﺑﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺍﺑﯿﻢ !
ﺑﯿﺨﻮﺩﯼ ﻻﻑ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ و ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺧﻼﻗﯿﻢ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺧﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍهی های ﻣﺎ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﺒﻮﺩﻫﺎ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻣﺒﺎﺩﺍ
ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ !
ﻣﺎ ﻗﺎﺗﻼﻥ ﺭﻭﺡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺑﻪ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮔﺬﺭﯾﻢ

مادربزرگ می گفت:
قلبت که بی نظم زد
از همیشه عاشق تری . . .
اشکت که بی اختیار ریخت
از همیشه دلتنگ تری . . .
شبت که با درد گذشت
فکرت از همیشه درگیرتر ست!


ساده ی ساده از دست میروند همه ی آن چیزها که سخت سخت به دست آمدند !

حواسمان را بیشتر جمع کنیم!

” سکوت “

خطرناکتر از حرفهای نیشدار است

کسی که سکوت میکند ،

روزی

” سرنوشت “

حرفهایش را به شما خواهد گفت

به قول خسرو شکیبایی:
حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن....!
میدانی
هر قلبی "دردی" دارد...
فقط
نحوه ی ابراز آن متفاوت است!
برخی
آن را در چشمانشان پنهان می کنند
و
برخی در لبخندشان....!

مهم بودن رو فراموش کن
روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است
زندگی کن به شیوه خودت
با قوانین خودت
با باورها و ایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد
موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی
حرفی برای گفتن دارند

ﺩﻭﺳﺖ ﻣﺠﺎﺯی ﻣﻦ …!!!
نزﺩﯾﮏ ﺗﺮ ﺑﯿﺎ می خوﺍﻡ ﺭﺍﺯﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻢ . 

به گمانم بزرگترین دارایی ِزندگی ِ آدمیزاد،

همین دوست های دیده و نادیده هستند.

همین دوست هایی که برایت پیغام می گذارند.

حضورشان حس ِ شیرینی ست که

 بدانی بودن ات برای کسی اهمیت دارد، نبودن ات کسی را غمگین می کند..

یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم ...
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه ... 

العجل العجل مولانا ....

امشب ؛
نه هوا خراب است ،نه حواسم پرت است ،
و نه کسی دلم را شکسته!!! فقط....
کمی از من
هوای کمی از "تو" را دارد.
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)

نقطه ها،
دکمه های کلمات اند...
هر حرفی که میزنیم،
لباسی تنِ احساسی کرده ایم...
حواسمان باشد،
دکمه ها را
جا به جا
نبندیم

 اگر به تو آموختند که پسرا شیرن، دخترا موشن؛
شهید مطهری به من آموخت زن و مرد متفاوت هستند و نباید یکسان باشند، چون ظلم به زن است یکسانی.

 اگر غیرت را دخالت معنا کردند و با حیا شدن را در صندوق کردن؛
شهید مطهری به من گفت غیرت، عشق مرد به ناموسش است؛ و حیا، احترام زن به خودش.

اگر گفتند که مرد میتواند زنش را بزند؛
اسلام به من آموخت که زن ریحانه است و مرد وظیفه دارد تمام اسباب راحتی و آسایشش را فراهم کند...

اگر به تو آموختند که بی حیایی زن برایش آزادیست و با چادر او را اسیر میکنیم؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که حجاب امنیت است و بی حجابی اسیر دست مردان هوس باز شدن.

 اگر گفتند که زن عقلش نصف مرد است و نمی تواند به تنهایی در دادگاه شهادت دهد؛
شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من گفت که زن احساسات و عواطفش دوبرابر مرد است و از این رو ممکن است در شهادت دادن دچار تزلزل شود.

 اگر به تو گفتند که دیه زن نصف دیه ی مرد است چون ارزشش کمتر از مرد است؛ شهید مطهری در کتاب حقوق زن به من آموخت که اگر مرد کشته شود برای اینکه همسرش فرزندان را در آسایش و دور از دغدغه معیشت بزرگ کند، دیه او دو برابر است.

گله از من نکن

اگر شب‌ها سر کشیدم

به خواب‌های خوشت
بهترین مردها نمی‌فهمند

زن عاشق

چقدر کم‌صبر است !


در تمام ضیافت‌های دلم،

جای خالی‌ات

گوشه‌ای چنبرک زده و

این روزهایمان را

به سُخره می‌گیرد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

الهی!

کسی" تَحْبِسُ الدُّعا"نشود!

الهی!

کسی آرزو به دل "کرَبلا" نشود...




اگه دلت گرفته؛

اگر فکر می کنی هیچی آرومت نمی کنه؛

اگه از همه کس و همه چی خسته شدی؛

اگه بی حوصله شدی؛ اگه از ته دل ناراحتی؛

اگه مدام اتفاقای بد می افته؛

اگه هیچ کس درکت نمی کنه؛

اگه... اگه... اگه...

بدون فقط یه کار باید بکنی:

نگاهتو عوض کنی!‎

سراب همین است دیگر

که هر صدایی در تنهایی می شنود

می گوید:

جان دلم…؟!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
وقتی خوشحالید !

از موسیقی لذت می برید !!!

اما وقتی ناراحتید !

متن آهنگ را درک می کنید .

پانوشت : واقعا چرا ؟؟

من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…

از تمام زمین یک خیابان را…

و از تمام تو…

یک دست که قفل شود در دست من…

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند :بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. 
دلال الامامه و کنزالعمال ، ج ‌7، ص 225

باران که می آید...
یک نفر،
با لبخندی ، نفس عمیقی می کشد و می گوید: واو چه بوی خوشی می آید
و یک نفر
با چشمانی خیس تر از خیابان
کارتون هایش را جمع می کند و می گوید: خدایا تمام زندگی ام خراب شد...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دوستانم را نمیدانم ...

اما در دوستی اینگونه ام

"پایدار" تا "پایِ دار"

تو را داشتنُ

یک عمر عاشقت ماندن

شهامت جنگیدن می خواهد

مثل سربازی که به خاطر خاک میهنش

دلیرانه می جنگد...

فاتحانه می میرد ...

پانوشت : معامله فسخ شد !  درقبال دنیا...یک تار مویت را میخواستند... ندادم..

هر پرهیزکار گذشته ای دارد

و هر گناهکار آینده ای

پس ، قضاوت نکن . . .

خوب یادم هست ...

زمانی که تو را بدست آوردم لبخند زدم ...

به پشت سر خیره شدم چیزی نبود !!!

تمام دنیایم را برای تو از دست داده بودم!

2 باره لبخند زدم چون می ارزید!

اگر تو نبودی همین لبخند راهم نداشتم...

پانوشت : تقدیم به همسرم....

 

بعضی آدمهای اطراف مان آدم را غافلگیر می‌کنند؛ یعنی از دید ما خاص اند. نه این که چیز محیرالعقول داشته باشند یا جلوه‌های ویژه‌ی آنچنانی و  تیپ و قیافه های غیر منتظره، نه! یک طور دیگرند! طوری که همین الان من برای شرح آن با واژه‌ها دست به گریبانم؛ غیر قابل توصیف.

مسلماً رزمندگان اسلام هنگام عزیمت به جبهه‌های جنگ تنها به شهادت یا مجروح شدن و یا سالم بازگشتن فکر می‌کردند و کمتر کسی تصوّر می‌کرد که اسارت نیز یکی از گزینه‌های رفتن به جبهه باشد اما سرنوشت برخی از رزمندگان به گونه‌ای دیگر رقم خورد و در عرصة آزمایشی سخت و طاقت‌فرسا قرار گرفتند و  خوشبختانه آزادگان توانستند در این آزمایش الهی با سربلندی به میهن و خانوادة  صبورشان بازگردند.

دوست خوبم آقای اسد زندیه نیز یکی از این آزادگان سرافراز وطن هست که میتونم به جرأت بگم همه این گزینه های جنگ رو درک کرده !! کسی که تیر به بدنش میخوره و زخمی میشه و بعد از چند روز بیهوشی بیدار میشود و اسیر میشود....

خاطرات اسارتش را تقریبا کامل شنیده ام و میدانم هنوز هم کلی خاطره دارد برای گفتن....

این پست رو تقدیم میکنم به دوست آزاده و خوبم "آقای اسد زندیه"..... 

در ادامه مطلب بخوانید .....

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

از سکوتم بترس ...!
وقتی که ساکت می شوم ...
لابد همه ی درد دل هایم را برده ام پیش خدا ...
بیشتر که گوش دهی ..
از همه ی سکوتم .. از همه ی بودنم ..
یک "آه" می شنوی ...
و باید بترسی ..
از "آه" مظلومی که فریادرسی جز خدا ندارد

ﻣﻦِ ﺍﺯ ﺩﺭﯾﺎ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻢ ...

ﻏﺮﻗﺶ ﮐﻨﻢ .. 

ﻫﺮ کسی ﺭو ﮐﻪ ﺍﺯ ﺣﺪﺵ ﮔﺫشت...

بعضی چیزها را ” باید ” بنویسم

نه برای اینکه همه ” بخونن ” و بگن ” عالیه ”

برای اینکه ” خفه نشم ”


حیف "قلمم "یاری نمیکند مرا!

همین !!

به هرکس که می نگرم در شکایت است ،

درحیرتم که لذت دنیا به کام کیست؟!

در بازی زندگی
یاد می گیری
اعتماد به حرفهای قشنگ بدون پشتوانه
مثل آویختن به طنابی پوسیده ست
یاد می گیری
نزدیک ترین ها به تو گاهی می توانند دورترین باشند

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

خدایا !

فقط گیرِ یک "لایک" تو مانده ام!

تو که مرا بپسندی ،

دیگر چه باک از پیله های روزگار....

از دار دنیا چیزی ندارم جز یک پیام:

قیامت یقه تان را می گیرم اگر ولی فقیه را تنها بگذارید


(وصیت نامه شهید مجید محمودی)

مهم نیست

عمر

"کوتاه" باشد ، یا "بلند"

مهم ، نفس هایی ست

که با تو "کوتاه"

و بی تو "بلند"

کشیده می شود

"خوشبختی"

حراج روزانه دنیاست!

اینکه ما قدمی برنمیداریم و قیمت پیشنهاد نمیکنیم؛

داستان دیگریست.....

"خوشبختی" پیداکردنی نیست!

"خوشبختی" ساختنیست!


هیچ چیز بر خدا مخفی نیست!!


هوای دو نفره؛

نه ابر می خواهد ،

نه باران ،

نه یک بعدازظهر پائیزی

کافیست حواسمان بهم باشد …

همین …

پانوشت :...وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ...و هر کس نفسی را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده است(مائده 32)



کاش روزانه

به اندازه

یک دهم فضای مجازی

توی

قرآن هم میگشتیم ....

از سه گروه از مردم بپرهیز:

خیانت کار،

ستمگر

و سخن چین ...

بیا جایمان را عوض کنیم ...

شعرهای من عرضه نداشتند تو را عاشق کنند !

این بار

تو شعر بگو

تا من برایت عاشقی کنم ....!

اگرچه حرف و غزل

ازنگاهمان جاری است

سکوت کن دلم!

اینجا سکوت اجباریست

نوشته های روی شن مهمان اولین موج دریا هستند،

اما حکاکی های روی سنگ مهمان همیشگی تاریخند،

و دوستان خوب ، حک شدگان روی قلبند


پانوشت : تقدیم به دوست خوبم هادی......

کاش به خودمان" قول بدهیم "

وقتى عاشق شویم که" آماده ایم"

نه وقتى که "تنهاییم "

اهای تویی که تازه وارد دنیای مجازی شدی!..

تنهایی هیچکس را باور نکن...

این ملت عشقشون را هم قایم میکنن

تا بی دردسر هرزگی کنن...

از سگ کمتر است کسی که به وفایش

اعتمادی نیست...قلاده اش را باز کن تا برود!...

زمان بزرگترین هدیه ای است که میشود به کسی داد…

وقتی شما زمانت را با کسی سپری میکنی در حقیقت

با ارزشترین چیزت را در اختیار او گذاشته ای …

هدیه ای که قابل بازپسگیری هم نیست

یادمان باشد هر تبی که میکنیم تب عشق نیست ! گاهی عفونت یک هوسه …

این همه آدم ! بالای خط فقر ولی

زیر خط فهم....

 کنار حرم و

روضه باز ارباب

نیمه شب و

صدای دلنشین "سیب سرخی"




پانوشت : این روضه با دلهای حسینی چه "ها" که نمی کند.....

در روزگاری که :

زن را بـ‌ه "تن" می شناسند

غیرت را "بددلی" می نامند

و باحجاب را " اُمل" می دانند ،

تو همچنـان "زهرایی" بمان

که زهرایی بودن را به هرکس ندهند

مردم میگویند : آدم های خوب را پیدا و بدها را رها

اما باید اینگونه باشد: خوبی را در آدم ها پیدا و بدی آنها را نادیده بگیریم

چون هیچکس کامل نیست!

زندگی یعنی این

کافی ست خود را سر جاده برسانی...

و وقتی ماشینی کنار پایت آرام می ایستد

و شیشه را پایین می آورد

تنها بگویی:حرم...

لحظاتی بعد،گنبدی زرد

و دستی که ناخودآگاه به روی سینه رفته است

گویی می خواهد با زبان بی زبانی بگویید

جایت اینجاست آنجا چه می کنی!!!!

دلم گرفته آقا جون...بذار بیام.............


حرف بزنید، بگویید؛

یک‏ کلمه بیشتر هم نمی‏خواهد؛

لازم نیست یک سخنرانی بکنید.

کسی که می‏بینید خلافی را مرتکب می‏شود . . .

بگویید این کار شما خلاف است، نکنید؛

لازم هم نیست که با خشم همراه باشد.

شما بگویید، دیگران هم بگویند

گناه در جامعه خواهد خشکید.
امام خامنه ای حفظه الله

پانوشت : این پست رو نوشتم برای دوستان "بسیجی" ام که به حرف آقا دقت کنند!

بعضی وقتا
اینقدر دلت از یه حرف میشکنه

که...

حتی نای اعتراضم نداری

فقط نگاه میکنی و

بی صدا...

میشکنی....

پانوشت :ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ  ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎی ﺍﯾﻦ ﭘﺎیین ﻧﮕﻴﺮد ...

دل تنگی ام را با فاصله می نویسم...

تا شاید فاصله بین دلم و تنگی بیفتد

چه خیال خامی ...!

این مدار فاصله مورب است...

چندی که بگذرد ...

دوباره می شود : تنگی دل..!

بانو !

حجاب برای عدم ِ جلب توجه است

نه جلب توجه ... !

(اندر حکایت بعضیا!!!)

من نمی‌فهمم چرا
هیچ کس نمی نویسد از مردهـا؟؟؟
 از چشم‌ها و شانه‌ها و دستهایشـان...
از آغوششان...

رابطه تان را توی حلق این و آن فرو نکنید . . .

ممکن است عشق شما . . .

از نظر بقیه . . .

چیز بسیار حال به هم زنی باشد . . .

حضورت در کنارم,


تکان دهنده ترین خبر سال برای حسودان است!


بیا و این موج تکان را آغاز کن…


پانوشت : تقدیم به همسرم....

خوشبختی یعنی

اینکه خداوند آنقدر عزیزت کند

که ساحل امن و

مایه آرامش دیگری شوی....


چه بی تابانه میخواهمت

ای دوریت ، آزمونِ تلخِ زنده به گوری......

پانوشت : تقدیم به همسرم...


ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ؟
ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﯾﮑﯽ ﻣﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟
ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮﺕ ﺁﻣﺪ،

در عجبم از مردمانی که

از نداری می نالند اما

بر بام خانه های محقرشان بساط گناه پهن است…

این روزها گناه از نان شب هم واجب تر است

تمام غصه های دنیا را میتوان با یک جمله تحمل کرد :

خدایا میدانم که میبینی ....

همین!

تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست

و عاشقانه می خوانم

عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست !

اعتراف میکنم

این همه واژه را

بیهوده هدر می دهم !

باور کن ...!

یک نگاه تو ...

جایگزین تمام این واژه هاست ...

ابوتراب را گفتند:

چه کردی که علی شدی؟

فرمود:

نگهبان دلم بودم…

+خدایا قلبم را به تو می سپارم

پس در آن هیچ کسی را جز خودت راه نَده . . .

درزندگی یک " مرد " ،
مُخدری ست به نام " زن " .
زنی که دوستش دارد .
نبودش ،
قهرش ،
دوری اش ،
خماری می آورد و آب می کند ابهت مردانه اش را !!

یکی نوشت برام : چند تا از ویژگی هاتون رو که این مدت دستم اومده خدمتتون بگم, اول هم مال خودم رو میگم, :  لوس , لجباز , کله خرو

اما ویژگی شما :  مغرور و خودخواه که اصلا براش مهم نیس,  حرفاش چه تاثیری روی دیگران میذاره!!!

فقط هم یه نظر بود,  ارسال نظر هم ازاد است !


پا نوشت : از کسانی که اذیتت کرده اند، بگذر . . .
تا خدا هم کاری کند که کسانی که اذیتشان کرده ای، از تو بگذرند.
* مرحوم حاج محمداسماعیل دولابی*

نمی دانم...

نمی دانم دل اناری ات

با خواندن کدام شعر فشرده می شود

دل من که مثل انار آخر پاییز

فقط با صدای "تو بانو " ترک بر میدارد...

پانوشت : تقدیم به همسرم....

نمیدانم آخر این دلتنگی ها
به کجا خواهد رسید
دنیا پر شده
از قاصدک هایی که راهشان را
گم میکنند
نه میتوانی خبر دهی
نه میتوانی خبری بگیری...


پانوشت:سراغت را از “قاصدک” که می گیرم تابی خورده و در دل ابرها” گم می شود غصه ام می گیرد می دانم! شرم دارد از اینکه، خبر دهد، تو” کنارم نیستی”....

این تلخ‌ ترین عذاب دنیاست

بعضی‌ها دوست داشتنی هستند اما ...

نباید دوستشان داشت!!!


پانوشت : "ب . ب " یکی از دوستان خبرنگارم بود که بدترین خیانت رو بهم کرد!

قارا آت نالی نئیلر؟

قارا قاش خالی نئیلر؟

وفالی یاری اولان

دولتی - مالی نئیلر؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یاد سهراب بخیر!

آن سپهری که تا لحظه ی خاموشی گفت:
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
اما...
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست


پانوشت : دوستان مقر موعودی هر کسی که این نوشته روی عکس رو کامل خوند یک نظر بنویسه لطفا !!! میخوام نظر شما رو بدونم بدون هیچ گونه اغراقی....! بسم الله....

دوستانم میگویند :
به زن نباید بال و پر داد ؛
میپرد !
اما ....

حرف من این است :

زنان فقط پروازهای عاشقانه را دوست دارند ،
بی دلیل نمیپرند ... !!!

پانوشت : به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم بگویید در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان ,  بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفه هاست ! شما بگویید ، حتی اگر نشنود . . .

+ تقدیم به همسرم ...." +"

به قول خسرو شکیبایی :

حال همه ما خوب است، اما تو باور نکن....!
میدانی
هر قلبی "دردی" دارد...
فقط
نحوه ی ابراز آن متفاوت است!
برخی
آن را در چشمانشان پنهان می کنند
و
برخی در لبخندشان....!

دلگیر نباش 
تقصیر از خودت بود !
دسته کلید علاقه که گم شد 
باید عوض میکردی قفل تمام آرزو ها را . . .

من جامانده ام
من هنوز میان کوچه پس کوچه های کودکی ام دنبال بهانه هایم میگردم
من هنوز میان لی لی های حیاط 
میان بازی هایی که برنده ای نداشت 
میان رویای خیس کودکانه 
میان دلتنگی برای مادربزرگ
جامانده ام
نه 
پاهایم را رها کنید
نمیخواهم به دنیای دیگری قدم بگذارم
من دنیای دیگری را دوست ندارم
من هنوز به آرامش دانه های انار فکر میکنم!
به لجبازی هایم 
بهانه هایم را از من نگیرید
نه راهی ندارد
تو بزرگ شده ای
آهای جوجه کوچولو
تو بایدپریدن یاد بگیری!

وقتی دلت برای یک کار خوب تنگ میشود حتما به سراغ آن کار خوب برو و انجام بده.
اما وقتی دلت برای یک کار بد تنگ شد آن را به تاخیر بینداز و سعی کن از زیر حرف دلت فرار کنی. 
این مهمترین رمز موفقیت در تعالی روح و مبارزه با هوای نفس است.
هوسهای خوب دل ما الهامات الهی هستند...